دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ ”ایرانشهر آزادشهر“ ...
▬ معدنچیان «آزاد شهر»، مشتهای گره کرده خویش را بر پیکر آن «پاترول سیاه» کوفتند، و گامهای مستحکم ولی عزادار خود را بر شیشههای دودی «پاترول سیاه» نواختند. شدیدتر و صریحتر از این نمیشد از یک رئیس جمهور که «۴ سال» پیش از مردم مازندران رأی گرفت و دیگر پیدایش نشد استقبال کرد.
▬ معدنچیان «آزاد شهر» در یک رویارویی شدید و کم سابقه با رئیس جمهور که خیلی دیر به یاد مردم افتاد، صحنههایی تکان دهنده را خلق کردند. هیچ کس از دیدن این صحنهها که نمایانگر عمق فاجعه در زندگی این معدنچیان و تحقق وعده «بدان که دهان تو خرد خواهد شد» مجری مراسم روز کارگر در حضور رئیس جمهور بود، خرسند نمیشود؛ در این وانفسا، هر کس به فکر فرو میرود که این دولت در طول تنها «۴ سال» چه کرده است که تا این اندازه هدف تنفر مردم «آزاد شهر» واقع شده است؟ و باز سؤال این است که اگر کشور با همینها، «۴ سال» دیگر ادامه دهد، چه خواهد شد؟
▬ این دولت «۴ ساله» به طرزی اسفبار، مردمی و «آزاد شهر»ی نبود؛ اگر ادب به خرج دهم و نگویم «ضد مردمی»، لااقل باید بگویم که دولتی «غیر مردمی» بود. آنها خود را «حرفه»ای میپنداشتند و مردم را به سبیل تحقیر، «لبو فروش» و «راننده تاکسی» خطاب میکردند، و فراموش مینمودند که همین مردم از سر حکمت و فضیلت، آنان را بر مصدر امور نشاندند. آنها فراموش کردند که لبوفروش و راننده تاکسی، حکیم و استادکار حرفه خویش است، و بهتر از یک انتلکتول خام دو تابعیتی که با گرین کارت بین موطن خویش و فرنگ سفیل و سرگردان است، میفهمند که در متن تاریخ این موطن چطور باید زندگی کرد.
▬ این دولت «۴ ساله» که اسیر انتلکتول خام و ناپخته اصلاحطلب و کارگزار بود، نتوانست بفهمد که چرا امام سید روح الله موسوی خمینی (ره)، با آن عظمت در دانش و حکمت، مردم و بویژه کوخ نشینان را بزرگ میداشت. جای بسی اسف و آه دارد که در همین دوره «۴ سال» اخیر، حرم آن امام کوخنشینان به کاخی ناسزاوار تبدیل و افتتاح شد، طوری که برگزاری روز کارگر در آن شدیداً بیقواره مینمود. حال و هوای روز کارگر در حسینیه امام خمینی را با حال و هوای روز کارگر در حرم امام مقایسه کنید تا دریابید که چه ستمی بر امام کوخنشینان در این کاخ رفته است. «۴ سال» بدی بود. «۴ سال»ی بود که پولهای کارگران این کشور در «خانه کارگر» برای تبلیغات وسیع به نفع دولت کاخنشینان صرف شد، در حالی که خود کارگران «خانه کارگر» به این راضی نبودند و در کنار اتوبوسهایی که آنها را از خیابان وصال به حرم امام میبردند، بر ضد دولت کاخنشینان شعار میدادند. «۴ سال» بدی بود. ای کاش که در تاریخ آتیه این ملت، دیگر تکرار نشود.
▬ «۴ سال» اخیر، صحنه فراموشی پندهای امام، آن هم به طرزی فاحش و موهن بود. از این «۴ سال»، خاطرات بدی در حافظه تاریخی این ملت خواهد ماند. این در حالی است که گروه روحانی-جهانگیری در مناظره دوم سعی کردند تا نشان دهند که جز خود آنها، همه عقبگرد محسوب میشوند. آنها همچون هر انتلکتول اصلاحطلب و کارگزار، برای اثبات بزرگی خویش راهی جز تحقیر دیگران نمیدیدند. حال، این دیگران، یک «لبوفروش» و «راننده تاکسی» و «آتشنشان» و «معدنچی» شریف باشند، یا رقیب سیاسی اعم از یک قاضی عالیرتبه که تنها پنج حکم مهم از امام خمینی (ره) در دست دارد و تولیت لیاقتمند آستان قدس رضوی است، یا شهردار کفایتمند تهران که مقایسه فاجعه پلاسکو و معدن به حد کافی برای ملت روشن کرد که ارزشهای او در قیاس با این مدعیان تو خالی چیست. گروهک روحانی-جهانگیری، سایر نامزدهای انتخاباتی را تحقیر کردند، غافل از این که خود تحقیر شدند، حتی در چشم هواداران خودشان. از مناظره دوم بدین سو، شبکههای اجتماعی صحنه رویگردانی گسترده کسانی است که دیگر به هیچ سنخی نمیتوانند به خود بقبولانند که این دولت، حتی پیشرفتی در اصلاحات و حتی کارگزار خوبی برای توسعه بوده است. این «۴ سال»، بیش از حد بد بود.
▬ «۴ سال» اخیر، اساس مزیتهای سیاست این کشور را به عقب برگرداند. دولت روحانی-جهانگیری، لااقل از حیث معیارهای مردمسالاری دینی، نحو غمباری از ارتجاع محسوب میشود؛ آنها مردم را از صحنه سیاست حذف کردند و دهان منتقدان را بسته که چه عرض کنم، «خرد کردند». آنها مهمترین برتری سیاست انقلابی ما را که رمز اصلی توان ملی ما بود از سیاست ما حذف کردند و این چنین بود که حتی دولتهای ضعیف منطقه هم احساس کردند که میتوانند روی دست این ملت بلند شوند، و به آنها اهانت کنند.
▬ «۴ سال» بدی را گذراندیم. باید دست به دست هم دهیم، و تغییر را رقم بزنیم. همچون معدنچیان «آزاد شهر»، به خود جرأت بدهیم، و مشت بر پیکر «پاترول سیاه» بکوبیم. حال، برای تغییر این شرایط جریحهدار کننده چه باید بکنیم؟
▬ نخستین گام برای عبور از این «۴ سال» این است که بپذیریم که میشود از این وضع عبور کرد، و لزومی به استمرار این وضع نیست. همین اخیراً مردم فرانسه بر سر دولت اولاند از خیلی جهات شبیه این دولت بود، فریاد زدند و به آنها فهماندند که دور دومی در کار نیست. لزومی به تکرار «۴ سال» و رسیدن به هشت سال نیست. ابداً نیست. اصلاً منظور اصلی قانونگذار این بوده است که سیاست کشور هر «۴ سال» یک بار چرخی بخورد. اگر خود ما با تغییر تعارف کردیم یا به آن جدی نگاه نکردیم، گذر از «۴ سال» بد، رقم نخواهد خورد. برای این منظور، احتیاج به هوشیاری و تذکر مستمر جانمایههای تغییر داریم که این به نوبه خود میتواند منجر به تغییرات و موقعیتهای مطلوب آتی شود. کنار آمدن با هر گونه تغییر، قدری تلاطمزا هست، اما، برای ملتی که میخواهد در دنیای پیچیده امروز موفق باشد، این گام، امری اجتنابناپذیر است.
▬ نکته بعد برای تغییر، تعهد است؛ وقتی تصمیم قطعی خود را برای مواجهه با یک تغییر گرفتیم و آن را باور کردیم، لازم است که برای نیل به آن هدف «مجاهده» کنیم، و مهمترین دلالت این کلمه آن است که باید زندگی ما از ریل عادی و متعارف خود خارج شود. مجاهده با حرکت در مسیر معمول زندگی روزمره جور در نمیآید. ما باید جداً برای تغییر وقت بگذاریم. این تلاش متعهدانه یا همان «جهاد»، سختترین گام در مسیر کنار آمدن با هر نوع تغییری است و بدون آن، تغییر میسر نیست. در این وهله، شما دیگر در حال سبک و سنگین کردن نکات مثبت و منفی تصمیم خود نیستید، بلکه تصمیم قطعی خود را گرفتهاید و فقط در فکر این هستید که به طور موفقیت آمیز به آن جامه عمل بپوشانید.
▬ نکته سوم این است که معمولاً تغییرات بزرگ و درست و حسابی بسیار پیچیده هستند، بدین معنا که رویارویی با بحرانهای ناشی از آنها منوط به حل شبکهای از مسائل است. دلیل این پیچیدگی هم آن است که معمولاً، عوامل بسیار متعددی در تغییرات دخیل هستند و همچنین، این که مؤلفههای متعددی را برای سیر موفقیتآمیز تغییرات باید در نظر گرفت. به همین جهت، اکثر عاملیتهای تحول اجتماعی و سیاسی در مواجهه با تغییرات دچار سردرگمی میشوند. بنا بر این، افراد ناخرسند از وضع موجود، معمولاً یکی از این دو راه را پیش میگیرند: یا کلاً از برخورد با تغییر اجتناب میکنند تا وضعیت سابق خود را حفظ کنند یا اینکه با ساده انگاری سعی میکنند که به جوانب صعب تغییر کمتر فکر کنند. هر دو این راهها نادرست هستند. برای رسیدن به تغییر، باور و درک درست و نهایتاً حل مستمر مسائل لازم است. این، یعنی «رهبری» لازم است. یک رهبر حکیم و معنوی که شبکهای از کارشناسان فنی را حول اهداف انسانی هماهنگ کند تا مسائل به نحو شبکهای راه حل خود را بیابند.
▬ در گام چهارم باید تمامی آن عواملی را که موجد این وضع آشفته در مناسبات دولت-ملت و به تبع، بحران در کشور شدهاند را طبقهبندی و اولویتبندی کنیم. هر چه آگاهی جمعی ما از این اولویتها بیشتر باشد، احتمال وقوع «خلاقیت» در حل مسائل بهتر میشود. «خلاقیت» عامل اصلی موفقیت در سیر تغییرات است. خو کردن به مسیرهای از پیش پیموده شده، سم مهلکی برای حل مسائل در روزگار ماست، بویژه که این روزگار، کوران یک «ازجاکندگی تاریخی» است. منطق روزگار ما که هر سه سال یک بار با یک انقلاب ارتباطی روبرو میشود، خلاقیت روزمره را ایجاب میکند و دولت کهنسالان بیش از هر چیر با چنین منطقی «بود» که بیگانه «بود».
▬ نهایتاً این که برای تثبیت نتایج تغییر، باید موقعیتی را که پیش از تغییر داشتیم جز برای عبرت و حکمت به فراموشی بسپاریم تا جا برای درک موقعیت و شرایط جدید باز شود. مدام به گذشته بازگشتن و گور گذشته را گشودن، جز فساد و تعفن امروز، چیزی نمیافزاید. یکی از اشکالات این دولت، همین بود که مدام خود را با شکایت ملالتبار از دولت پیشین «سرگرم کرد»، به جای آن که در روزگار خود زندگی کند (توأم با اقتباسهای آزاد از پایگاه تحلیلی اچ بی آر).
مأخذ:رسالت
هو العلیم