دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▀█▄ قضیه:
▬ در پیام افتتاح سال ۱۳۹۶، آیت الله سید علی حسینی خامنهای، مقام معظم رهبری، مسأله محوری سال را «اشتغال و عمدتاً اشتغال جوانان» دانستند. بیگمان، مسأله طراز اول نه فقط اقتصاد ایران، بلکه اقتصاد جهان، طی دو دهه اخیر، «اشتغال» بوده است، و به نظر میرسد که آن چه این بحران را ایجاد کرده، نه سوء عملکردهای اقتصادی، بلکه خلأهای مهم تئوریک باشد. آن چه بحران بزرگ را از ۱۹۹۷ بدین سو موجب شده است، یک سردرگمی نظری در ریشه و منشأ ثروت ملل است که مستقیماً موضوع تقسیم کار و اشتغال را با چالش نظری مواجه میکند. نکته مهم این است که مسأله با یک تغییر دیدگاه و با ایجاد یک توازن فعال میان کار/خلاقیت/تأمین اجتماعی، بسیار آسانتر از فرمولهای متعارف فعلی اقتصادی قابل حل است.
▬ در علم اقتصاد، نقش ماشینها، عمدتاً در مفهوم «اتوماسیون / خودکارسازی» خلاصه میگردد، ولی حداکثر به عنوان یک عامل مخل در بازار اشتغال. پیشنهاد استعمال تکنولوژیهای کاربر به جای سرمایهبر در فرآیند توسعه، حداکثر پیشنهادی است که از اقتصاددانان و توسعهشناسان شنیده میشود. ولی، واقع آن است که نقش ماشینها در اقتصاد و سازمان تولید، دیگر از یک «عامل دخیل و مخل» فراتر رفته است و حتی دیگر نمیتوان گفت که سهم آنها در تولید «ثروت ملل»، بیش از انسانهاست، بلکه باید با قاطعیت گفت که سهم ماشینها در تولید ثروت ملل چندین برابر کار انسانی است؛ تصور کنید که امروز رایانههای یک سازمان، یا شعبه بانک، یا دم و دستگاه دیجیتال منزل شما، برای مدت یک هفته خراب شود و امکان تأمین آن نیز از سایر موقعیتها نباشد. فکر کنید که برای انجام کارها و تکالیف بر زمین مانده به ازای هر رایانه چند نفر ساعت کار انسانی باید به کار بیفتد تا خلأ ماشینها «چندان» محسوس نباشد؟ دو برابر شمار فعلی؟ سه برابر شمار فعلی؟ یا دهها برابر تعداد فعلی افراد؟ این تأمل در مثال، بر شما عیان میسازد که ماشینهای الکترونیک چه انقلاب عظیمی در زیر پوست اجتماع و اقتصاد پدید آوردهاند؛ و این را هم نشان میدهد که علوم اجتماعی و اقتصادی امروز، تا چه اندازه از واقعیت دور هستند، وقتی که ماشینها را به عنوان شرکای قاطع کنشهای انسانی لحاظ نمیکنند.
▬ در واقع، مطلب اصلی این گفتار آن است که ابزارهای شناختی علوم اجتماعی امروز در فهم مسأله اشتغال، درست کار نمیکنند، و علت اصلی ناتوانی اقتصاد جهانی در حل معضل اشتغال دقیقاً همین است. این که در مناظرات انتخاباتی اخیر امریکا چالش اصلی بر سر موضوع اشتغال دایر است، دقیقاً به همین خلأ در فاهمه علم اقتصاد و علوم انسانی باز میگردد؛ این که ما به جای توجه به عامل اصلی که کار ماشینهاست، بر کار انسانها تمرکز کردهایم. یک مسیر درست در تحلیل اقتصادی باید بر این تمرکز کند که چطور میتوان کنترل عواید اقتصادی کار ماشینها را در یک مدیریت انسانی نگاه داشت، و توزیع عادلانه این عواید را تضمین نمود. در واقع، میخواهم بگویم که آن چه گریبان ما را گرفته است، چیزی ورای مشکل اشتغال و رکود ناشی از بیکاری انسانهاست، چرا که اگر ما در این مورد مؤثر عمل نکنیم، به طرز چارهناپذیری به سمت نابرابریهای اجتماعی سهمگین که نهایتاً به نابرابری بین ما و کنترلکنندگان ماشینها منتهی میشود رهسپار میگردیم که بالاخره به تحقق آرمانشهر منفی حکمرانی مطلق ماشینها بر انسانها منجر خواهد گردید. شاید هنوز هم چنین سخنی علمی-تخیلی به نظر برسد، ولی واقعاً چنین نیست. وقتی با یک کارمند مواجه میشوید و میخواهید کاری موافق قانون و عقل، ولی خلاف آن چه در حافظه رایانه ثبت شده است انجام دهد، و او میگوید به دلیل ثبت در ماشین «نمیشود»، آن وقت ایمان خواهید آورد که ما درست در آستانههای موقعیت خطر حکمرانی ماشینی بر زندگی انسانی خود هستیم، و حتی از آستانهها هم عبور کردهایم. مغز بحران عظیم اشتغال و رکود که از سال ۱۹۹۷، گریبان اقتصاد و سیاست جهانی را گرفته همین است، و باید برایش فکری کرد.
▀█▄ کاوش در قضیه:
▀█▄ تز اول:
▬ برای فهم آن چه باید در مواجهه با موضوع اشتغال انجام دهیم، باید یک اصل فراگیر تحلیل اجتماعی را در عصر مداخله گسترده ماشینها در زندگی انسانها، به عنوان «اصل» درک کنیم؛ این که، صفت «اجتماعی»، فقط به انسانها و اوصافی که آنها حامل آن هستند اشعار ندارد. البته از زمان ابداع چرخ و کشف آتش تا کنون، عنصر تکنولوژی به عنوان مؤلفهای از فرهنگ، بخشی از اجتماع بوده است، ولی، از دهه ۱۹۹۰، و با فراگیر شدن یا «کاربردوست شدن» عظیم تکنولوژی دیجیتال، ماشینها شرکای دوشادوش کنش اجتماعی محسوب میشوند.
▀█▄ تز دوم:
▬ این دید تازه به ما اجازه نمیدهد که برای برنامهریزی اجتماعی اشتغال و تأمین اجتماعی، خود را به نهادهای متعارف محدود کنیم، بلکه باید به فکر ایجاد انجمنهای جدید باشیم. فیالمثل پدیده سازمان تاکسیرانی اینترنتی، یک تحول عظیم در اشتغال شهری مانند تهران به وجود آورد. این، و نمونههای دیگری که در قالب کارآفرینیهای کوتاهمدت مبتنی بر بستر شبکه، که اصطلاحاً نوعی «استارت آپ» سالم و مولد هستند، نشان میدهند که ما باید جداً از لاک برداشتهای متعارفی خود از نهادهای اجتماعی خارج شویم و نهادهای جدیدی را که ویژگی اصلی آنها عملکرد گسترده ماشینها در ضمن خلاقیت کارساز انسانی است را بپذیریم.
▀█▄ تز سوم:
▬ در چنین فضایی، با دیدهای تازه و نهادها و انجمنهای نوین، حل و فصل مناقشات اجتماعی، دیگر شکل سابق را نخواهد داشت. مناقشات اجتماعی در شکلی منتشر، و با سطح تنش بسیار پایینتر رخ خواهند داد. ما با «پروتزهای جدید عمل سیاسی» مواجه خواهیم بود که از رسوخ وسیع امکانات تکنولوژی دیجیتال در عمل سیاسی نشأت میگیرد. وقتی ماشینهای دیجیتال به بخشی از عمل سیاسی اجتماع تبدیل شوند، خصلتهای خود را نیز بر این کنشها بار میکنند. در این شرایط، وضعیت بهینه این است که خلاقیت انسانی، کنترل عملکردها را به دست بگیرد و بکوشد تا در جریان مشارکت فعال، در بلندمدت، نتایج مد نظر خود را در یک چانه زنی گسترده با شرکای اجتماعی متنوع برداشت نماید. امروز، جوانان پر انگیزهای به طور خستگیناپذیر، در شبکههای اجتماعی مشغول درگیری فرسایشی با روندهای آیندهساز هستند. آنها به سادگی دلزده یا مأیوس نمیشوند و با پشتکاری که از دیدگاه نسل قبل، به پوستکلفتی تعبیر میشود، میکوشند تا سهم خود را در شکلدهی به آینده، البته با کمک ابزارهای ارتباطی، تا حد امکان بالا ببرند. آنها میدانند، که در این میدان، همه باید بکوشند تا با استعمال مستمر و خستگیناپذیر ابزارهای رقومی، سهم خود را در ترسیم آینده بالا ببرند. این، یک روحیه تازه است. بازتاب این وضع، در زمینه مناقشات اشتغال، این خواهد بود که الگوهای بسیار قدیمی مناقشات کارگری و کارمندی و اتحادیهها، جای خود را به کمپینهای چابکی میدهند که زود به زود تغییر موضوع و استراتژی میدهند و مسیرهای آینده را باز میکنند. در این جا نیز، آن چه اهمیت دارد، تشویق و حفظ «مساهمت خلاقانه انسانی برابر» در همه سطوح است.
▀█▄ تز آخر:
▬ نکته آخر این که توزیع منصفانه خلاقیت، در سایه توزیع عادلانه عواید کار ماشینها، تکلیف اصلی دولتهای امروز و آینده خواهد بود. علاوه بر تکلیف، این، ابزار اصلی حکمرانی نیز هست و خواهد بود. در واقع، دولتها از طریق توزیع عواید کار ماشینها، میتوانند عدم توازنهایی مانند انفکاک فرودستان و فرادستان، شهری و روستایی، مرکز و پیرامون، کمتحصیلات و پرتحصیلات، خلاق و کمترخلاق، و ... را متوازن سازند. اینجا بحثهای وسیع دیگری جای طرح دارند که مجال آنها نیست (توأم با اقتباسهای آزاد از برونولاتور در «تجدیدبنای امر اجتماعی»، محصول ۲۰۰۵ انتشارات فوق معتبر دانشگاه آکسفورد).
مأخذ:صبحنو
هو العلیم
با تشکر از شما بابت مقاله زیباتون
در سال 94 حدود 30 درصد از شرکت های ایران تعطیل شدند و در سال 95 حدود 30 درصد دیگر نیز
در سال 96 حدود 25 درصد از شرکتها با تعطیلی مواجه خواهند بود
مابقی کسانی هستند که خود را بروز کرده و در کسب و کار انعطاف خوبی از خود نشان داده اند و برنده سال 97 خواهند بود . امیدوارم شرکت ها در این وضعیت کنونی در سیاست خود تغییر ایجاد کنند
موفق و پایدار باشید
هونام سنگ