فیلوجامعه‌شناسی

”دولت“ خطرناک‌تر از ”ترامپ“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄ قضیه:
▬    سنگر گرفتن پشت «خطر دانلد ترامپ»، ترفند اخیر «گروه عقلا» برای ماندن در جایگاه قدرت، به رغم ناتوانی باور نکردنی‌شان در اداره کشور است. ما با آمدنشان در سال ۹۲ مخالف بودیم، چرا که فکر می‌کردیم که با اصرار ملی بر مقاومت، آخرین لجاجت‌ها در آلماتی ۲، از هم خواهد پاشید و توافقی عالی به دست خواهد آمد، ولی به هر حال، میلی‌متری آمدند؛ اما باور نمی‌کردیم که آمدن آن‌ها علاوه بر از دست رفتن دستاوردهای مذاکرات تا آلماتی ۲، و دشواری کار مذاکرات جدید، تبعات سهمگین‌تری داشته باشد. گمان نمی‌کردیم که آن‌ها تا این اندازه در کشورداری هم ناتوان باشند و کابینه‌ای بسازند که بیش از دیگران، خودشان همدیگر را و سیاست‌های یکدیگر را تخریب کنند.
▬    این «باتجربه‌های محترم»، بیش از حد قابل تصور، آماتور از آب درآمدند. باورم نمی‌شد که رئیس جمهور با نوحه «خزانه خالی» و «سبد کالای بی‌تدبیر»، آقای ظریف و تیم سخت‌کوش وی را در اثنای مذاکرات دشوار، اسیر بی‌تدبیری محض کند. باورمان نمی‌شد، وزیر بهداشت، وزیر رفاه را ویران کند، و وزیر اقتصاد از سر رویارویی با وزیر صنایع برآید، و وزیر صنایع هم در مقابل وزیر نفت موضع بگیرد. حداقل ناتوانی باور نکردنی رئیس جمهور این است که نظاره‌گر یک کابینه آشفته باشد، و هست. هماهنگ‌سازی کابینه، اقل تکلیف رئیس جمهور است و اگر رئیس جمهور از این کار ناتوان باشد، پس در چه کار توانا خواهد بود؟ آیا این رئیس جمهور می‌خواهد باز هم کار ظریف و عراقچی را خراب کند؟
▬    برداشت من این است که اصل حضور این «گروه عقلا» در قدرت، آن هم در این عملکرد و وجهه شدیداً آماتور، از هر قدرت تهدید کننده بیرونی برای کشور خطرناک‌تر است. آن‌ها آشکارا از اداره کشور ناتوان هستند و معلوم نیست که اگر چهار سال دیگر بمانند، کشور برای تسلیم شدن، دیگر به یک تهاجم بیرونی نیاز داشته باشد. ما به دولتی نیاز داریم که علاوه بر توان مذاکره و چانه‌زنی منسجم بین‌المللی، به عقل جمعی در درون کشور احترام بگذارد، تحرک لازم را برای توزیع رفاه در سرتاسر کشور داشته باشد، و واقعاً کلید تدبیر و امید را در قفل مشکلات زندگی ملموس مردم بیندازد.
▬    چرا این دولت، تا این اندازه ناتوان است؟ چرا کسانی که در جوانی، توانمند بودند، امروز در کهن‌سالی و مجربی، تا این اندازه رفتارهای ناسنجیده از خود بروز می‌دهند. آخر چه کسی وقتی دیپلمات‌های مشغول مذاکره دارد، در صحنه جهانی شکایت از خزانه خالی می‌کند؟ موضوع باز می‌گردد به این که سبک سیاست‌ورزی آن‌ها نادرست است، و بنا به تکیه کلام مکرر آقای روحانی، «دوران آن، سال‌هاست که گذشته است».

▀█▄ تزهایی در تحلیل قضیه:
▬    تز اول: وقتی سعی می‌کنیم حدس‌هایی برای تفسیر ذهنیت «آقای روحانی» بسازیم، و دریابیم که چرا این سیاستمدار کهنه‌کار، به رغم بدبینانه‌ترین پیش‌بینی‌ها، از ایجاد هماهنگی در کابینه خود نیز ناتوان است، یک نکته جلب نظر می‌کند؛  این که این ذهنیت، به تجربه  اولویت می‌بخشد و برای تفکرات جدید، چندان ارزشی قائل نمی‌شود و در انجام این کار به گذشته بیش از آینده اهمیت می‌دهد؛ تخصیص قدرت در چنین سیستمی به نادرستی صورت می‌گیرد، چون بروز شرایط جدید، موجب تشویش و به هم ریختگی دولتی که بر مبنای چابکی ساخته نشده صورت می‌گیرد. هر اتفاق تازه‌ای، موجب شکاف در میان کسانی می‌شود که به قالب‌های فکری پیشین خویش خو کرده‌اند. رفته رفته افراد هوشمند و چابک‌تر مانند وزیر اقتصاد یا وزیر بهداشت، اعلام می‌کنند که اگر آقای روحانی باز هم انتخاب شود، در دولت بعدی حضور نخواهند یافت، و نتیجه به این سمت می‌رود که کم کم افراد به شدت همسو در دولت تقویت شوند؛ این دولت نمی‌تواند حتی استعدادهای نسبتاً جوان را جذب کند، چون تخصیص منابع توسط سیاستمدار ارشدی کنترل می‌شود که قضاوت خود را در گذشته سرمایه‌گذاری کرده است و به نیروها و افکار تازه توجهی ندارد.
▬    تز دوم: وقتی مسؤولیت برای تعیین استراتژی بر گروه عقلای کهن‌سال کابینه متمرکز است، شمار اندکی به دروازه‌بانان تغییر تبدیل می‌شوند و در این مسیر، حتی طیب‌نیا و قاضی‌زاده هاشمی نیز به بیرون پرتاب می‌شوند. اگر عقلای کهن‌سال، تمایلی برای سازگاری‌پذیری کشور و یادگیری چیزها نداشته باشند، کل کشور دچار رکود می‌شود. تجربه‌گرایی بیش از حد، حیات کشور را فلج می‌کند. سازگاری‌پذیری، مستلزم چابکی در دریافت، پردازش، مقایسه و سنجش راه‌حل‌های نوآورانه و قدری نامتعارف است. در ذهنیتی که همسانی و الگوبرداری از گذشته را می‌خواهد، با تردید به ایده‌های نوآورانه نگریسته می‌شود. بدین ترتیب، وقتی کشور آینده را از دست می‌دهد، مقصر، مجموعه کوچکی از سیاستمداران هستند که نتوانسته‌اند به چابکی تدابیر ناکارآمد خود را حذف کنند، و ابداعات جدیدی برای کشور ساز کنند.
▬    تز سوم: در شرایط دشوار امروز که حتی شخصی مانند دانلد ترامپ می‌تواند در کشوری مانند امریکا به قدرت برسد، دم و دستگاه سیاسی باید بیش از هر چیز، سازگارپذیر، نوآور و الهام‌بخش باشد. صد و پنجاه سال است که از زمان انتشار قصه «بینوایان» می‌گذرد، و ما می‌دانیم که بوروکراسی یا همان معماری هرم‌گونه سیستم «کنترل گروه عقلا» است که کشور‌داری را ناتوان می‌کند و باعث سکون، عدم رشد انگیزش‌ها می‌شود. این ساز و کار سیاست، با دنیایی که تغییر در آن در یک مسیر مستقیم، راه پر پیچ و خمی را طی می‌کند، بسیار تناسب دارد، ولی با دنیای امروز که با سرعتی مشابه نور و با خط سیری تند و سر راست دگرگون می‌شود سازگار نیست.  برای یافتن درمان این وضعیت، مجبوریم معماری سیاست دولت یازدهم را جداً مورد تجدید نظر قرار دهیم، و از درس عبرت آن پند بگیریم.
▬    تز آخر و فرجام کلام: بنا بر تمام این تفسیرها، هیچ راه دیگری وجود ندارد تا کشور حتی فارغ از یک تهدید بیرونی از درون نپاشد: سیطره حلقه بسته گروه عقلا، باید از بین برود. باید راهی باز کنیم تا از مزایای دقت و سنجیدگی استفاده کرده و در عین حال، انعطاف خود را نیز حفظ کنیم. «گروه عقلا» چه از نظر معماری آن و چه از نظر هدف‌گذاری، با الزامات قرن بیست و یکم ناسازگار است. قابلیت‌های متمایز برای عملکردهای عمیقاً متنوع روزگار ما ضروری هستند و یک کشور، منحصراً با ایجاد و پرورش و تشویق مهارت‌های عمیق و منحصر به فردی که تکرار آن‌ها در سایر ممالک دشوار است، باید بتواند رشد جهانی خود را فزونی بخشد (توأم با اقتباس‌هایی از گری هیمل).
مأخذ:رسالت
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.