دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▀█▄ مطلب ۱.
▬ سایه سنگین مدیران دو تابعیتی یا مدیران با حقوق نجومی، عدم توازن ما در پیوستار قدیمی «تعهد - تخصص» را گوشزد میکند؛ گوشزد میکند که ما در نقطه مرکزی این پیوستار نایستادهایم. این هم معلوم شده است که دور شدن از «تعهد»، لزوماً ما را به «تخصص» بیشتر نمیرساند، بلکه ضلع سوم این پیوستار، همان شده است که نباید بشود: «تعهد - تخصص - تلون». حکایت مدیرانی است که با دو کارت تابعیت، آماده تغییر رنگ و «خیانت» هستند؛ دیروز خاوری بودند و امروز باختری.
▬ مهم است که سیاستمداران و مدیران کشور، نه برای مقاصد شخصی، بلکه برای عظمت ملت و دین، تلاش کنند. این «امپراطوری ایمان»، رمز اصلی قدرت انقلاب اسلامی است، و اگر نباشد، این کشور به یک موطن معمولیتر از معمول تبدیل میشود و دیگر رنگ و بوی سابق را نخواهد داشت. و معمولیتر از معمول بودن برای کشور در معرض تهدیدی مانند ایران، درست مساوی است با، بازگشت به نقطه بیست و هشت مرداد سی و دو یا پستتر.
▬ امروز، مدیران خواهان قدرت، که واهمه دارند منافع و قدرت خود را از دست بدهند، از فرط فرو بردن کشور در لاک دفاعی، باعث کاهش بهرهوری آن میشوند. افراد منفعتجو یا تدافعی، کسانی که طوری به میز ریاست مینگرند که گویی یک نحو مایملک است، یا کسانی که به اجرای قانون ملتزم نیستند، یا آنها که برای رسیدن به منافع و قدرت از هر طریق میپویند، و یا آنان که ریاست را مصدر خدمت نمیشمرند، نمونههایی از مدیران «بد» در مقابل سبک «مدیر انقلابی» هستند، که باید علاج شوند.
▀█▄ مطلب ۲.
▬ مدیران بدور از سبک «مدیر انقلابی»، بلای جان کشور خواهند شد، چرا که عمداً در انسجام کشور کار شکنی میکنند تا موقعیت خود را بر پایه ضعف سازمانی سایر نیروهای عمل کننده حفظ کنند. ضعف نیروهای کشور، ضعف شخصی ایشان را میپوشاند و آنها را به مثابه یک مدیر معمولی، برازنده سازمانهای معمولی میکند.
▬ مشکل اینجاست که اگر مدیران ضعیف، تصور کنند که نابودی نیروهای مؤثر و انقلابی، محدود کردن ارتباطات و قیود اجتماعی بین نیروهای عمل کننده، و تشکیل سازمانهای ضعیف، به حفظ موقعیت نحیف خودشان کمک میکند، از این کار دریغ نخواهند کرد. پس، وقتی تعهد به اهداف متعالی در مدیر نباشد، عملاً سازمان را به پایین میکشد، البته از دیدگاه مقامات ارشد، او سازمان را ساکت و آرام به پیش میبرد، ولی واقع آن است که او سازمان را به زیر میکشد.
▀█▄ مطلب ۳.
▬ خطر این نوع روسای «بد» بیش از آن است که گفتیم. وجود چنین مدیران و سیاستمدارانی میتواند باعث شود که سلسله مراتب اداری، در همان سطوح اولیه نیز از هم پاشیده شود؛ اگر آنها برای حفظ موقعیت ضعیف خود، ناگزیر از تخریب اعضای شاخص سازمان شوند که اغلب میشوند، به خصومت و تفرقه در سازمان دامن میزنند، و آن را به سرزمین سوخته تبدیل میکنند، طوری که افراد در درون سازمانها، دیگر نمیتوانند به طور مؤثر با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و همان بهرهوری معمولی خود بدون حضور یک مدیر ارشد کارآمد را هم نخواهند داشت. این، یک یافته شناخته شده است که مدیران و سیاستمدارانی که تشنه قدرت و حفظ موقعیت اداری خود هستند، نسبت به کسانی که انگیزهشان مبتنی بر تعهد و خدمت و لااقل تعهد به مقاصد علمی و فنی است، ارتباطات انسانی و انسجام کشور را از بین میبرند.
▬ این نوع مدیران، زمانی به این روش متمایل شدند که به آنها گفته شد که وضعیت کشور بیثبات است و اولویت آنها حفظ ثبات و آرامش خواهد بود. سپس، پس از ورود به تارک سازمان، خودشان نیز دریافتند که قدرت سلسله مراتبی در نظام اداری بیثبات است و ممکن است موقعیت خود را در رأس امور از دست بدهند. در نتیجه، با منزوی کردن کاردانترین اعضای سازمانها باعث تخریب ادارات کشور شدند. نکته طعنهآمیز این است که این رفتار از فردی سر میزند که باید تبحر خاصی در کنار هم قرار دادن اعضای تیم برای بهرهوری بالاتر داشته باشد، ولی درست در جهت عکس عمل میکند.
▀█▄ مطلب ۴.
▬ اعجابآور است، ولی مدیران بدور از سبک «مدیر انقلابی»، موفقیت خود را در آرام نگاه داشتن سازمان و انتقال مسائل به دورههای مدیریتی بعدی «تدبیر میکنند»، و عملاً موفقیت سازمان را فدای حفظ قدرت خویش میسازند.
▬ «تدبیر»، در لغت، یعنی، امور را پشت سر هم چیدن تا یکی در نتیجه بهبود قبلی بهبود یابد. ولی این مدیران «بد» و «ابنالوقت»، ضعفها را پشت به پشت هم میچینند، شاید بشود از زیر آنها در بروند؛ «تدبیر» در مورد این دسته از مدیران، به معنای «تسویف» یا همان به تعویق افکندن مسائل است.
▀█▄ مطلب ۵.
▬ چگونه میتوان از این نوع کارشکنیهای بالا در سطوح مدیریتی جلوگیری کرد؟ نکته کلیدی آن است که باید «انسجام معنوی» سازمان را در کنار بازده فنی سازمانها، به عنوان دو شاخص اصلی سنجش و انتخاب مدیریتها جا انداخت.
▬ مدیران، باید بدانند که «انسجام معنوی» سازمان میتواند بر بازده کلی سازمان تأثیر حیرتآوری بگذارد و سازمان را از مجموعه ماشینهای غیر مبتکر، به مجموعه انسانهای راهگشا و غیر ماشینی تبدیل کند. مفهوم کلیدی در این میان، «انسجام معنوی» سازمانهای عمل کننده است.
▀█▄ مطلب ۶.
▬ نکته مهم دیگر آن است که سازمانهای با «انسجام معنوی» بالا، بسیاری از رفتارهای فاسد و مخرب را خود به خود از بین میبرند، و حتی نیازی هم به برخوردهای اداری و کیفری با فسادها نخواهد بود. این، نکته بسیار مهمی است. خطوط ارتباطی و همکاری مبتنی بر «انسجام معنوی» بین نیروها، مداخله فرامین یا مدیران میانی فاسد در امور را دشوارتر میکند، و نقش آموزنده و هدایت کنندهای دارد.
▀█▄ مطلب ۷.
▬ یک چالش بر سر راه گماردن و چینش مدیران اداری کشور این است که برخی از مدیران وجود دارند که بیش از قدرت یا پول، و غیر از دلایل معنوی، به داشتن پرستیژ و احترام علاقه نشان میدهند. این، یک چالش ویژه برای ارتقاء «انسجام معنوی» سازمانهاست، چون این مدیران در یک دنیای اکیداً رسانهای شده بر زرق و برق متمرکز میشوند، و از این تمرکز، پاداش رسانهای قابل ملاحظهای دریافت میکنند. در مورد این مدیران، سؤال این است که وقتی لازم شود بین زرق و برق و شهرت از یک سوی، و منافع کشور از سوی دیگر، انتخاب کنند، چگونه تصمیم خواهند گرفت؟
▬ تعهد معنوی، تا حدی، تمرکز بر خوشنامی را تأیید میکند، ولی برای آن، خطی از اعتدال ترسیم مینماید، هر چند که یافتن و نگاهداشت این خط اعتدال، معمولاً دشوار است. به هر تقدیر، آن چه یک مدیر مجهز به تعهد معنوی را حفظ میکند، مراقبت شدید از خود و «حب دنیا» است؛ همان «رأس کل خطیئه».
▀█▄ مطلب آخر
▬ نکته آخر این که وقتی سازمان بر مبنای «انسجام معنوی» و همچنین «بازده فنی» سنجیده شود، هر چند که نظارتِ درست معنا پیدا میکند، ولی انگار این خطر وجود دارد که مدیران، مدام سایه تغییر را بر سر خود حس کنند، و بیثباتی در عزمها و تصمیمسازیهای کوتاه مدت بر آنان غلبه یابد.
▬ اما، در این فرض هم تعهد معنوی مدیر به کمک میآید. تعهد معنوی، به مکلف، یک دید معادنگر میبخشد، طوری که بازتاب عمل خود را در یک مقیاس وسیعتر در نظر میآورد و میکوشد تا پاسخگویی خود را نزد مدیران ارشد، بلکه مهمتر از آن، نزد مالک روز حساب افزایش دهد. خوشبختانه نمونه مدیران اوایل انقلاب نشان میدهد که چنین الگویی، تا چه اندازه میتواند سازمان را به پیش براند.
مأخذ:khamenei.ir
هو العلیم