برداشت آزاد
• «آگاهی»، نقش مرکزی در نظریههای جامعهشناسی کلاسیک، بازی میکند.
• کارل مارکس، در آثار اولیه، علاقمند به آگاهی کاذب و ایدئولوژی است که از مقولات اقتصاد سیاسی اسمیت، ریکاردو و مالتوس، و نیز ساختارهای کار و تولید و از همه مهمتر، از هگل اقتباس شده بود. در کارهای بعدی، منطق، ساختار و تاریخ سرمایه را مورد تحلیل قرار میدهد. کلاً مفهوم «آگاهی»، نخ تسبیح همه آثار مارکس است. میتواند ما را در این مورد که حیات فکری مارکس یکپارچه است متقاعد نماید.
• مارکس با اتخاذ روش و منطق فیزیک و متافیزیک ارسطو و پدیدارشناسی روح و منطق هگل، سرمایهداری را از طریق یک نظریه انتقادی مورد بررسی قرار میدهد، و بر اساس آن، تضادهای درونی دیالکتیکی نهفته در قلب سرمایه را نشان میدهد و منطق مخرب درونی، عقلانیت غایتشناختی و ذات نظام اجتماعی مدرن را بیان میدارد.
• سرمایهداری، یک سیستم اقتصادی به شدت ناقص و مرمتناپذیر است که توسط یک رقابت مکانیکی و ناآگاهانه، نوآوری تکنیکی مستمر، و گرایشات ساختاری به سمت مازاد تولید، اتلاف اقتصادی و اجتماعی و کاهش نرخ سود حرکت میکند. سرمایهداری همچون کودکی است که ظرف پرآبی را حمل میکند. او برای حمل این همه مازاد زیادی بچه است.
• ماکس وبر، با روششناسی تفسیری و تاریخی، رویکرد متفاوتی به آگاهی اتخاذ میکند. او جامعهشناسی را به مثابه مطالعهی باورها و کنشهای اشخاص شخیص تاریخی مینگرد.
• هدف جامعهشناسی، فهم کنش انسانی به عنوان محصولی از تصمیم آگاهانهای است که یک فرد در بخشی از تاریخ میگیرد.
• اما در اینجا، عنصر دیگری از وبر در اقتصاد و جامعه و تاریخ اقتصاد عمومی وجود دارد که بر اهمیت ساختارها و نهادهای تاریخی تأکید میورزد که گویای منشاء جامعه غربی هستند.
• این نظریه «عقلانیسازی» اوست که با پرسشی شبه کانتی بیان میشود: شرایط ضروری و جهانشمول برای امکان سرمایهداری چیست؟
• این پرسش، رویکرد متفاوتی به جامعهشناسی و مفهوم کانتی «روش فهم»، به دست میدهد.
• وبر با ترکیب روشهای تفسیر تاریخی و ساختارگرایی، این نکته را تأیید میکند که بخش زیادی از کنش اجتماعی، در پس زمینهی ذهن افراد، اتفاق میافتد.
• آثار اولیه امیل دورکیم، بر روش کارکردگرایی مبتنی بر آزمون واقعیتهای اجتماعی تأکید دارد، ولی، کارهای بعدی او و خصوصاً صور ابتدایی حیات دینی، بیشتر کانتی هستند که در آنها بر وجدان جمعی و بازنمودها و باورهای اجتماعی مشترک اصرار دارد. جامعهشناسی در نظر او، یک رشتهی اخلاقی میشود. او در مطالعه دربارهی حقوق، تعلیم و تربیت، دین، سیاست و اخلاق، عملاً روش تطبیقی و تاریخی، و جامعهشناسی تفسیری را به کار میگیرد. او جامعهشناسی را مبتنی بر یک علاقهی عملی به رهایی و آزادی انسانی و سازگاری اخلاقی میداند.