فیلوجامعه‌شناسی

تأملات قرآنی در اخلاق سیاسی (بخش چهارم)؛ ریشه اخلاقی اعتماد به «آقای می‌گن»

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد دهخدا


░▒▓ مطلب اول
• من «مسؤولم».
• این، تمایز من، با رأسی از جماعت غیرانسان یا «دد» است.
• من «مسؤولم».
• با غیرانسان نمی‌توان گفت که به رغم نیاز، «خودنگهدار» باشید.
• ولی، با انسان می‌توان گفت.
• این سنخ سخن را فقط می‌توان با نوع بشر گفت.
• خصلت انسان آن است که می‌توان از او خواست که «خودنگهدار» باشد.
• خب؛ از این جور توجیهات بلدیم...
• «کارشناسان» و «روانشناسان» به ما یاد داده‌اند: وقتی نیاز فشار آورد، ارضاء می‌شود.

░▒▓ مطلب دوم
• نیاز به «خبر» فشار می‌آورد، پس، با «خرافه» و «گمان» و «شایعه» و «اینترنت» و «آقای می‌گن»، ارضائش می‌کنیم.
• می‌گوییم که ما و مردم به «شایعه» و «گمان» پناه می‌بریم، چون «خبر» نیست.
• شاید هم بر مبنای این پایه، آنها را که مورد تهمت واقع می‌شوند، به جای تهمت‌زنندگان مقصر می‌دانیم.
• می‌پرسیم: چرا از خود دفاع نمی‌کنند؟ حتماً کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است. چرا درباره خود اطلاعات سالم و صحیح منتشر نمی‌کنند؟ حتماً کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است. پس، ما آنچه دیگران درباره آنها می‌گویند را باور می‌کنیم. زیرا تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها...
• وقتی در دفاع از خود در پذیرش «گمان» و «شایعه» و «اینترنت» و «آقای می‌گن»، به این نحو استدلال می‌کنم، خود را هم‌پایۀ «ددان» شمرده‌ام.
• «ددی» که در حصاری محبوس شود، و نیاز آب و غذایش فراهم نشود، لاجرم حصار را می‌شکند، و «به هر قیمت» نیاز خود را برآورده می‌سازد. و در این حصارشکنی، «دد» مقصر نیست، «شکم» و «نیاز» و «شهوت» مقصرند.
• گاهی فکر می‌کنم که این لشگر کارشناسان و روانشناسان، من را با گوسفندان یکی گرفته‌اند. آنها می‌گویند و به این گفته خود اصرار دارند که وقتی نیازی از راه صحیح جواب نیابد، لاجرم، راه‌های ناصحیح و غیراخلاقی اولویت می‌یابند.
• ... پس، مردمی که راه صحیح خبر را نمی‌یابند، لاجرم به «گمان» و «شایعه» و «اینترنت» و «آقای می‌گن»، پناه می‌برند.
• و در این حصارشکنی، «شکم» و «نیاز» و «شهوت» مقصرند.
• خداوند آگاه به فرجام امور می‌فرماید...
• می‌فرماید که ریشه «خرافه» و «گمان» و «شایعه» و «اینترنت» و «آقای می‌گن»، فراموشی ياد خدا و حب دنياست.

░▒▓ مطلب سوم
• توجه... توجه... توجه: «وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً... فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا»
• «خرافه» و «گمان» و «شایعه» و «اینترنت» و «آقای می‌گن»، به صورت يك احتمال ضعيف در ذهن «آنها» ظاهر مى‏شود....
• سپس، «هواى نفس» به فعاليت برمى‏خیزد. آن را تزيين مى‏كند. شاید چون از آن نفع می‌برد، دوست دارد که تهمت را قبول کند.
• و احتمال ديگر را كه در مقابل آن قرار دارد را به فراموشى مى‏سپرد.
• و تدريجاً به صورت يك اعتقاد راسخ درمى‏آید، در حالى كه هيچ پايه‏اى نداشت.
• و خداوند آگاه به فرجام امور می‌فرماید که فراموشی ياد خدا و حب دنيا، آنها را در اين موهومات و خرافات غوطه‏ور می‌سازد: «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا».
• منظور از «ذكر خدا» به عقيده بعضى از مفسران، قرآن کریم است، و گاه احتمال داده شده كه منظور، دلایل منطقى و عقلى است كه انسان را به خدا مى‏رساند، و نيز احتمال داده‏اند که همان ياد خداست كه نقطه مقابل «غفلت» است.
• ولى ظاهر اين است كه اين تعبير مفهوم گسترده‏اى دارد كه هر گونه توجه به خدا را چه از طريق قرآن کریم، و دليل عقل، و چه از طريق سنت، و ياد قيامت شامل مى‏گردد.
• اين نكته نيز از آيه استفاده مى‏شود كه رابطه‏اى ميان غفلت از ياد خدا، و اقبال به ماديات، و زرق و برق دنيا، و پذیرش «خرافه» و «گمان» و «شایعه» و «اینترنت» و «آقای می‌گن» هست.
• و قابل توجه اينكه در ميان اين دو، تأثير، متقابل است؛ غفلت از ياد خدا، انسان را به سوى دنياپرستى سوق مى‏دهد، همان گونه كه دنياپرستى، انسان را از ياد خدا غافل مى‏سازد، و اين هر دو، با هواپرستى همراه است، و خرافاتى كه هماهنگ با آن باشد در نظر انسان جلوه مى‏كند و تدريجاً تبديل به «اعتقاد» مى‏شود.

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.