فیلوجامعه‌شناسی

کالبدشکافی شخصیت ”مترف بی‌درد“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄ قضیه
۱.    آنچه در موضوع فیش‌های حقوق نجومی عیان و برجسته شد، «تهاجم به ارزش‌ها بود»؛ تهاجم به ارزش‌هایی که بر اساس آن، «مرفه بی‌درد» بودن، «مترف» بودن، و «سودجو» بودن، عیب محسوب می‌شد. البته، راستش را بخواهید، این فقط درد مدیران نیست، و کم و بیش دامن همه ما را گرفته است. این که «آسیب‌های ناشی از فقر را شناخته‌ایم، روی آن‌ها برنامه‌ریزی می‌کنیم، درباره‌ی آن‌ها جلسه می‌گذاریم، اما، آسیب‌های ناشی از مستی اشرافی‌گری را کأنّه درست نمی‌شناسیم. وقتی اشرافی‌گری، اسراف، و تجمّل در جامعه وجود داشته باشد و ترویج بشود، این قضایا به دنبالش پیش می‌آید و همه دنبال این هستند که یک طعمه‌ای به دست بیاورند و خودشان را از آن سیر کنند، شکم‌ها را از این مال‌های حرام پُر کنند».
۲.    در دور نخست انتخابات ریاست جمهوری، و قبل از آن که یکی از نامزدهای وقت با آن خطابه‌های آتشینش، به دلیل ایرانی الاصل نبودن از دور انتخابات حذف شود و سر و کله آقای بنی‌صدر غالب گردد، مفهوم محوری مبارزات انتخاباتی، اصطلاح «مترفین» بود. اغلب مردم راجع به «مترفین» حرف می‌زدند. اشاره به آیه شریفه ۴۵ از سوره کریمه واقعه، به مفهوم «ثروتمند و قدرتمند سرکش» که «به خود واگذاشته شده و آن‌چه بخواهد می‌کند و از وى جلوگیرى نمی‌شود». این مفهوم «مترف» تالی مفهومی بود که امام خمینی (ره)، به عنوان «مرفهین بی‌درد» مورد استعمال گسترده قرار می‌دادند و از آن برای شکل دادن به نحوی نقد اجتماعی عمیق استفاده حکیمانه‌ای ترتیب داده بودند.
۳.    در آن زمان، رقابت‌های اقتصادی و رفاهی، به عنوان شاخص توسعه اجتماعی تعریف نشده بود، و مردم، بیشتر به فکر معنویت و دریافت بهره منصفانه از زندگی دنیا و آخرت، و خصوصاً آخرت بودند. از دنیا، خیلی حرفی نبود، و اگر بود، بیش از دستمزد عادلانه و سود منصفانه و بخشش سالیانه یکی دو ماه از اجاره خانه به مستأجر بیچاره نبود. حتی، حد بهره‌مندی فارغ از «اتراف»، از این هم کمتر بود. تا حدی کمتر، که جستن «سود» قبیح قلمداد می‌شد، اصلاً از آن موقع بود که «سودجو» نحوی ناسزا محسوب گردید، حال آن که در فرهنگ امروز، «سودجویی»، اصل اصیل جوهر انسان قلمداد می‌شود.
۴.    کم کم، «مانور تجمل» با اعلام رسمی از تریبون نماز جمعه شروع شد. قواعد برادری و خواهری به هم ریخت. اولین تبلیغات بازرگانی، که می‌گفت: «بانک ... در خدمت شماست»، توسط اغلب مردم انقلابی، بسیار بد و ناجور و «سودجویانه» تعبیر شد. مردم انقلابی باور داشتند که رقابت، باید بر مبنای روابط برادرانه و همسایگی صورت می‌پذیرفت، ولی، انگار توسعه، به رقابت‌های بی‌رحم‌تری احتیاج داشت، تا تند و تیزتر «پیشتازی» کند. مدرنیزاسیون، که خواهان متداول شدن پیش‌نیازهای غربی توسعه بود، به محوری‌ترین الگوی برنامه‌ریزی توسعه تبدیل گردید.
۵.    در نقطه اوج ارزش‌های انقلابی، هنوز هیچ نشانه‌ای از خواست آزادی اقتصادی و مدنی، آن هم از «بند» دین و اخلاق وجود نداشت. مردان، «برادر» بودند، و زنان، «خواهر»؛ این بود، تا آتش جنگ شعله‌ور شد و «محتکران زالوصفت» به جان ملت افتادند. بله؛ این‌ها تعابیر تندی بود که آن روزها در نکوهش «دنیاطلبی» استعمال می‌شد، چون اصول «برادری»، از هر چیز دیگری در زندگی اقتصادی مهم‌تر بود. در آن موقع، «دنیاطلبی» که چه عرض کنم، حتی، «عافیت‌طلبی» هم نکوهیده بود. حال چه روی داده است که موضوع فیش حقوقی مدیران به نقل محافل تبدیل شده است؟

▀█▄ تأمل نظری در قضیه

▀█▄ تأمل ۱.
▬    ملهم از ورنر سومبارت، دانشمند و جامعه‌شناس شاخص آلمانی، ما با نحوی «عبرانی شدن» یا «یهودی شدن» فرهنگ روبرو هستیم. فرهنگی که در آن «سودجویی» معیار اصلی، و اصل طبیعی انسان بودن قلمداد می‌شود. از این زاویه دید، توسعه زندگی مدرن، به معنای فضای فرهنگی که در آن، «همه دنبال این باشند که یک طعمه‌ای به دست بیاورند و خودشان را از آن سیر و سیرتر کنند» را می‌توان، حتی، انحراف اخلاقی بزرگی در خود غرب اروپا به واسطه رسوخ حال و هوای «یهودی رباخوار» به فرهنگ سرمایه‌داری بریتانیایی و سپس سرتاسر جهان دانست.
▬    ورنر سومبارت، در آغاز سده بیستم، یک قرن پیش، نسبت به سرمایه‌داری بریتانیایی اعلام جرم کرد. او معتقد بود که اگر سرمایه‌داری از جنس آلمانی یا «کارآفرینانه» باشد، خوب است و حتی مغایرتی با سوسیالیسم و عدالت هم ندارد، ولی، وجهه غالب سرمایه‌داری، «انگلیسی» شد و این باعث گردید که سرمایه‌داری تا این اندازه بد و بدشکل به نظر برسد. وجه تمایز اصلی میان سرمایه‌داری خوب و بد، در این تعابیر، همان «سودجویی» و «زالوصفتی» و «اتراف» و «اسراف» بود، که بنا به تعبیر سومبارت، حاصل یک نحو سرایت خلقیات گروه‌های منحرف یهودی به سرتاسر غرب و، سپس، جهان سرمایه‌داری، به وساطت سودگرایی انگلیسی بود. البته، سومبارت اذعان می‌کند که این خصال اقلیت پرنفوذی از یهودیان بوده است که در سرتاسر تاریخ، جریان اصلی یهودیان را تحت الشعاع قرار داده است. جالب این که قبل از سومبارت، متیو آرنولد هم در نقد فرهنگ بریتانیایی از تعبیر مشابه «عبرانی شدن» فرهنگ استفاده می‌کند، که وجه فائق آن، «نان به نرخ روز خواری» و «سودجویی» است. حتی، قبل از متیو آرنولد هم می‌توان سرچشمه‌های چنین نقد «فرهنگ انگلیسی» را در ویلیام شکسپیر ردیابی کرد، آن‌جا که در کوریولانوس / ۱۶۲۳، به نکوهش ابن الوقتی و سودجویی عامه می‌پردازد.
▬    در واقع، در یک تحلیل فرهنگی پرشور که از سده شانزدهم شروع شده، در دهه ۱۸۳۰ میلادی قله آرنولد را تجربه کرده، و به دهه ۱۹۰۰ رسیده است، و تا هم اکنون نیز استمرار یافته، آن‌چه معضل فرهنگی روزگار ما محسوب می‌شود، نحوی تسری جهانگیر «فرهنگ انگلیسی-یهودی» بوده که ویژگی محوری آن «سودجویی» است.

▀█▄ تأمل ۲.
▬    بخش «سودجویانه» از فرهنگ عبرانی که به روحیه محوری سرمایه‌داری انگلیسی بدل شد، نسبت به هر عنصر دیگر فرهنگ یهودی غلبه یافت. بر این مبنای سودجویانه، «پول» به یک مضمون غالب و فائق تبدیل گردید. در این روحیه، شخصیت‌ها و اعمال، خود را فقط در قالب ارتباط با «پول» بیان و آشکار می‌کنند.
▬    ورنر سومبارت گشته است و گشته است، تا به یک متن جالب رسیده که «بهترین شرح» از روحیه عبرانی محرک سرمایه‌داری است. وقتی ورنر سومبارت چنین بگوید، حتماً این متن دیدنی و خواندنی است. این متن، خاطرات خانم «گلوکل فون هامین»، همسر یک بازرگان یهودی است که در فاصله سال‌های ۱۶۴۵ تا ۱۷۲۴ زندگی می‌کرده است (این کتاب در سال ۲۰۱۰، توسط انتشارات جامعه یهود تجدید چاپ شده است). بررسی سومبارت نشان می‌دهد که در این متن، طی ۱۸۲ صفحه، ۶۰۹ بار از واژه پول یا ثروت یا سود استفاده شده است. بنا به خاطرات خانم گلوکل، یهودیان سده هفدهم، حتی، ارزش همسر و فرزندانشان را نیز با پول می‌سنجیدند. این افراد، هیچ خدای دیگری جز پول و ثروت و سود، و هیچ هدف دیگری جز در اختیار گرفتن اموال نداشتند. آن‌ها در همه چیز، به فکر ربح و نفع سرمایه خود بودند. آن‌ها، مدام، به فکر «ربح بیشتر و بیشتر» بودند، و در این کار، مدام مال «جمع می‌کردند و آن را می‌شمردند».
▬    به شرح سومبارت، این عقلانیت اقتصادی عبرانی بر سه مؤلفه استوار بود، که لزوماً تک تک آن‌ها بد و ناجور نبود، ولی، وقتی با هم جمع شدند و یک جمع انحصاری را تشکیل دادند، به یکی از شیطانی‌ترین تلفیق‌های تاریخ بدل گشتند:
•    (۱) نخست این که همه چیز باید مطابق برنامه و مدیریت پیش برود و برنامه و مدیر باید بر همه چیز اعمال «کنترل» کند.
•    (۲) دوم این که تنظیم برنامه، منحصراً بر معیار «بهره‌وری» هر چه بیشتر تدوین می‌شود، و هیچ معیار دیگری در این کار دخالت نخواهد کرد. در این دیدگاه، حتی، خود انسان نیز به ابزاری برای حداکثر بهره‌وری تبدیل می‌شود.
•    (۳) و سوم این که، «پول»، بهترین معیار برای سنجش و محاسبه و تدقیق «بهره‌وری» برنامه و میزان پیشرفت «کنترل» است.

▀█▄ تأمل آخر
▬    با اقتباس از ورنر سومبارت، می‌توان گفت که کشاکشی هست میان «انقلابی بودن» به مثابه نحوی «فرهنگ برادری» از یک سوی، و ایده «توسعه» به مثابه «ربح بیشتر و بیشتر پول و سرمایه». در این کشاکش، رسیدن به تعادل کاری حکیمانه و سترگ و دشوار و مستلزم «بصیرت» است. استمرار شرح مفصل سومبارت در این زمینه با اشاره به شخصیت ادبی و تاریخی «فاوست» (FAUST)، نشان می‌دهد که اصولاً لزومی به انتخاب میان «فرهنگ برادری» و «توسعه» نیست، ولی، معمولاً، انسان مدرن، به نحوی تراژیک و ناجور، به دلیل شیدایی به «کنترل»، «بهره‌وری» و میل بسیار به «جَمَع مالاً و عدّده»، کارها را خراب می‌کند، و به اوج تمتع از زندگی انسانی که حاصل تلفیق خلاقانه‌ای میان «فرهنگ برادری» و «توسعه» است، نمی‌رسد.
▬    توسعه تند و تیز، بهای سنگینی طلب می‌کند، و آن، کیفیت‌های زندگی اخلاقی و فکری و اجتماعی انسان است. آن‌چه باعث می‌شود که پیروزی‌های انسان توسعه طلب، حکم تله و دام را برای او بازی کنند، این است که توسعه مادی به نحوی که متکی بر یک منطق بنیادین و حکیمانه باشد، با سایر خصال انسانی و هم‌چنین، در یک مقیاس اجتماعی، با رشد سایر اعضای جامعه هماهنگ نشده است. نتیجه آن می‌شود که شخص به لحاظ اجتماعی منزوی و، حتی، در درون خودش هم، در بخشی از هستی خود که پولکی است محصور می‌شود. این انسان در تضاد با اجتماع خود، و بدتر از آن، در تضاد با خودش به سر می‌برد. از این قرار، به نحو مفرطی «عصبی» و «آزرده» و «روان‌نژند» است. او همه نشانه‌ها و زیورهای یک زندگی فکری موفق را دارد، با این حال، دستاوردهایش پوچ و توخالی به نظر می‌رسد. اینچنین، ریشه عصبانیت‌ها و آسیب‌های روانی امروز نیز به خوبی معلوم می‌شود؛ فقدان تعادل میان «فرهنگ برادری» و «توسعه». درمان این وضع «عصبی» و مشحون از تناقض، پرهیزگاری از خصال منفی «اتراف»، «اسراف»، «زالوصفتی»، «نان به نرخ روز خواری»، و «ابن الوقتی» و از همه مهم‌تر «سودپرستی» و «پول‌پرستی» است. در مقابل، باید ارزش‌های انسانی «تعهد» به «مسؤولیت‌های اجتماعی» و «به فکر دیگران بودن»، «سعه صدر»، و افزودن «معیارهای کیفی» و انسانی بهره‌وری از زندگی را سرلوحه زندگی قرار داد.
مأخذ:khamenei.ir
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.