دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
۱. موضوع فیشهای حقوقی بالا گرفت. کمپین اصولاً خوب و پرثمری هم بود. خواست عدالت، و رویارویی با شکلگیری طبقهای از مدیران که خود را از مردم جدا میکنند، و دیگر خود را «مدیر خدمتگذار» نمیبینند. این، مبارزه خوبی بود.
۲. ولی حد و رسم این نحو مبارزهها کجاست؟ در واقع، روزنامهنگار و مصلح اجتماعی، این مبارزههای مطبوعاتی را باید تا چه و حد و رسمی پیش ببرد؟ فضایی که در ذهنها ترسیم شد، این شد که «مدیران» در این کشور، به جای خدمت چپاول میکنند.
۳. اخیراً، یک استاد روزنامهنگاری به نام کاترین گیلدنستد، در کوششهایی که نهایتاً منجر به شکلگیری یک گرایش و رشته تخصصی جدید در علم ارتباطات و روزنامهنگاری شد، پرسید که عاقبت جریان اصلی روزنامهنگاری امروز جهان که پس از رسوایی واترگیت شکل گرفت، و رسالت اصلی خود را در افشاگری و پیدا کردن رسواییها میبیند، و «ارزشهای خبری»اش، عمدتاً بر مدار مصیبتها میگردد، و کمتر خبر مثبتی را بازتاب میدهد، چه خواهد بود؟
۴. در دیدگاه خانم گیلدنستد، که با عنوان «روزنامهنگاری سازنده/ Constructive Journalism» مشهور شده است، این سؤال در مورد فضای اخیر شکل گرفته حول فیشهای حقوقی مطرح است که آیا اساساً در این کشور، مدیرانی هم هستند که به فکر خدمت به مردم باشند؟ به عنوان مثال، مدیران رسانههایی مانند «جهان نیوز» را در نظر بگیرید که به رغم آن که ممکن بود روزنامه و وبگاهشان توقیف شود، به نام منافع ملت، به موضوع فیشهای حقوقی پرداختند و آن را به صدر اخبار کشاندند. یا مدیرانی هستند که در چالش انتشار فیشهای حقوقی شرکت کردند و معلوم نمودند که حق مدیریت آنها هفتصد هزار تومان است. من که در دانشگاه تهران کار میکنم، دهها استاد مدیر گروه را میشناسم که تفاوت دریافتیشان به نام «مدیر گروه» با یک استاد خوشنشین غیر مدیر مانند خودم، با لااقل روزی چهار ساعت کار اضافه پر تنش، در حدود ششصد یا هفتصد هزار تومان در ماه است.
۵. بله؛ در دیدگاه «روزنامهنگاری سازنده» که امروز، دیگر یک رشته و گرایش تخصصی دانشگاهی است، حاصل یک «روزنامهنگاری واترگیتی» که کارش، تنها نشان دادن نقاط سیاه و پوشاندن نقاط سفید است، یک جامعه افسرده و فاقد انگیزه خواهد بود که رفته رفته رو به انزوا و زوال خواهد رفت. فرجام خبرپراکنی که در آن فقط به فیشهای نامتعارف پرداخته میشود، و فیشهای متعارف یا مدیران خدمتگذار در آن بازتابی نمییابند چه خواهد بود؟ در این دیدگاه، «اعلام مصیبت بدون نشان دادن نقطه بشارت، مانند استفراغ کردن است؛ خود را راحت کردن و بیرون ریختن، و اطراف را آلوده و افسرده نمودن».
۶. اینچنین بود که آیت ا ... سید علی حسینی خامنهای، مقام معظم رهبری، در دیدار افطار با دولت، ضمن پیش کشیدن موضوع فیشهای حقوقی، در عین حال که فیشهای حقوقی کلان را «هجوم به ارزشها» برشمردند، معالوصف، ابرام ورزیدند که «اکثر مدیران دستگاهها، انسانهای پاکدست هستند، اما همین تعداد کم نیز خیلی بد است و باید حتماً با آن برخورد شود». در همین راستا، پرسشی که از موضع کاترین گیلدنستد و سبک «روزنامهنگاری سازنده» میتوان پرسید این است که چرا روزنامهنگاران، در حین پیگیری یک مبارزه شایستهی احترام، که در آن مدیران با فیش حقوقی چند صد میلیونی را «افشا میکنند»، فیشهای حقوقی با هفتصد هزار تومان حق مدیریت را به مردم معرفی نمیکنند؟ این نحو روزنامهنگاری غیر سازنده، روزنامه و روزنامهنگار را آباد، و جامعه را خراب و افسرده میکند، و در اغلب این معرکهها در کشور ما، تنها مقام معظم رهبری هستند که در صحنه ظاهر میشوند، و جریان جامعه را که به سرعت به سمت افسردگی پیش میرود، امیدوار میکنند. آیا، این سبک پرداخت به خبرهای بد، روشی نیست که باید توسط همه، و از جمله نخبگان، الگوبرداری شود. به جملهبندی ایشان دقت کنید: «موضوع حقوقهای نجومی، در واقع هجوم به ارزشها است، اما همه بدانند که این موضوع از استثناءها است و اکثر مدیران دستگاهها، انسانهای پاکدست هستند، اما همین تعداد کم نیز خیلی بد است و باید حتماً با آن برخورد شود. این موضوع نباید شامل مرور زمان شود، بلکه باید حتماً به صورت جدی پیگیری، و نتیجه آن به اطلاع مردم رسانده شود. بر اساس اطلاعاتی که به من رسیده است، میزان دریافتی مدیران در بیشتر دستگاهها، در حد معقول است و دریافتیهای کلان، مربوط به تعداد اندکی از مدیران است که باید با همین موارد اندک هم برخورد قاطعانه انجام شود». چرا ما در کل کمپین و مبارزه با فیشهای حقوقی نامتعارف، جملاتی اینچنین ندیدیم که هم همه را در مبارزه مصمم کند، و هم جامعه را به افسردگی نکشاند؟
۷. روزنامهنگار و مصلح اجتماعی، وظیفه دارد به «نقد» کردن به معنای واقعی کلمه؛ وظیفه دارد به «عیارسنجی»؛ «منتقد» که در لغت، به مفهوم «عیارسنج» است، باید در یک مواجهه سازنده با مسائل اجتماع، مانند زرگر متبحری عمل کند که «قدر» زر و «قدر» مس به کار رفته در یک زیور را معلوم نماید و با ملاحظه هر دو وجه، قیمت بگذارد. دقت کنید؛ هم «قدر» زر را معلوم کند، هم «قدر» مس را، و شاید هم بیشتر «قدر» زر را معلوم کند تا «قدر» مس را. «منتقد»، قیمت میگذارد، نه آن که کلاً از قیمت بیندازد. و پرسش این است که آیا تیپ منتقد سیاسی و فرهنگی و اجتماعی امروز که همهگیر گردیده، براستی «منتقد» است؟ آیا مطبوعات ورزشی، برنامه نود، برنامه هفت، انتقادهای رئیس جمهور فعلی به رئیس جمهور قبلی، انتقادهای رئیس جمهور قبلی به رئیس جمهورهای پیشین، انتقادهای مطبوعات سیاسی و اقتصادی، آیا براستی این منتقدان به معنای صحیح کلمه، عیارسنج و «قدرشناس» هستند؟ متأسفانه نه؛ بیگمان نه؛ و چه قدر برای آینده این کشور خوب است که باشند. و چه قدر خوب است که نخبگان این جامعه کمتر سر هم را بتراشند و برای آینده جامعه تلاش کنند.
مأخذ:رسالت
هو العلیم