حامد دهخدا
░▒▓ مطلب اول
• «طمأنینه»...
• «طمأنینه»...
• دیگر «طمأنینه» فضیلت نیست.
• قدیمها، کمی قدیمها، یادتان هست؟ پیران و مردان با فضیلت، مانند شخصیت «ابنسینا»ی فیلم کیهان رهگذر بودند. به آرامی راه میرفتند، اندک سخن میگفتند، و به هزم و جزم عمل میکردند.
• ولی امروز، دویدن و فریاد زدن و گشودن پرده زمان است که ارزشمند تلقی میشود.
• بُدو تا از دنیا عقب نیفتی.
• سیاستمداران جوان یا پیران جوانی الگو میشوند که تند و تند حرف میزنند؛ تند و تند راه میروند؛ تند و تند تصمیم میگیرند.
• اصلاً شبیه شخصیت «ابنسینا»ی فیلم کیهان رهگذر نیستند.
• هستند سیاستمداران جوان یا پیران جوانی که با عبور از «طمأنینه»، «سهو» را به «قاعده» بدل کردهاند. و وقتی «سهو» به قاعده تبدیل شود، «جهالت»، نام «هوشمندی» به خود میگیرد.
• جوانان، و پیرانِ جوانی که تلاش میکنند پرده زمان را بگشایند و خود را به سوی آینده پرتاب نمایند، میپذیرند که متهورانه باید دل به حوادث بزنند، و در عین ارتکاب چند خطا، مواهبی به دست آورند.
• بله؛ وقتی «سهو» به قاعده تبدیل شود، «جهالت»، نام «هوشمندی» به خود میگیرد.
• این، همان چیزی است که این روزها به آن، «اعتماد به نفس» میگویند.
• «سهو»، همان چیزی است که به آن، «هوشمندی» میگویند.
• و این، از سر «شکمسیری» است.
• عصر «شکمسیری»، روزگاری است که در آن خطاها به هر حال، قابل جبران «تصور میشوند».
• پس، جوانان و پیران جوانی پدید میآیند که ده کار میکنند، تا از مواهب هشت کار بهرهمند شوند، هر چند که دو کار خبط و خطا باشد. آنها مطمئن هستند که در فاز بعد، کارهایی میکنند که دو خطای قبلی اصلاح شود.
• ولی، چه کسی است که نداند، خطاها، همواره برگشتپذیر نیستند؟
░▒▓ مطلب دوم
• توجه... توجه... توجه: «لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم».
• خداوند آگاه به فرجام امور میفرماید...
• میفرماید که از پيروى و متابعت هر چيزى كه بدان علم و يقين نداريم، بر حذر باشیم، و چون مطلق و بدون قيد و شرط است، پيروى اعتقاد و دل و گفتار و عمل را شامل مىشود.
• پس، آموزه تفصیلی آیه شریفه این میشود: به چيزى كه علم به صحت آن ندارى معتقد مشو؛ چيزى را كه نمىدانى مگو؛ بیهوده به چیزی بددل و خوشدل مشو؛ و كارى را كه علم بدان ندارى مكن. همه اينها، پيروى از غير علم است.
• انسان، فطرتا در مسير زندگي (در اعتقاد و عمل و...)- جز رسيدن به واقعیت مستمر، هدفى ندارد. او مىخواهد اعتقاد و عملى داشته باشد كه بتواند قاطعانه بگويد واقع و حقيقت و مستمر است. او میخواهند، حال و آیندهاش را تضمین کند. ... اين، تنها با پيروى از علم محقق مىشود، گمان و شك و وهم چنين خاصيتى ندارد.
• و دل خوش کردن انسانها به «وهم»، حاصل یک «تب» است. «تب پست مدرنیسم» یا «تب سروشیسم» یا «تب هر کسی نظری دارد و نظرش برای همه محترم است». این «تب»، خود را در الگوهای تلویزیونی و سینمایی متبلور میکند. خیلی هستند که هوس میکنند تا «آل پاچینو» یا «آلن دلون» شوند. آنها هستند که آینده را با موفقیت میگشایند، منتها با «وهم»، نه با «یقین».
• انسانى كه سلامت فطرت را از دست نداده، در اعتقاد خود، پيرو آن چيزى است كه آن را حق و واقع مىيابد، و در عمل، آن عملى را مىكند كه خود را در تشخيص آن محق مىبيند.
• در آنچه خود قادر بر تحصيل علم هست، علم خود را پيروى مىكند، و در آنچه كه خود قادر نيست، از اهل خبره تقليد مىكند.
• نهایتاً، معناى آيه اين مىشود كه: در هر اعتقاد يا عملى كه تحصيل علم ممكن است، پيروى از غير علم حرام، و در اعتقاد و عملى كه نمىشود به آن علم پيدا كرد، زمانى اقدام و ارتكاب جایز است كه دليل علمى آن را تجويز نمايد، مانند اخذ احكام از پيغمبر و پيروى و اطاعت آن جناب در اوامر و نواهى كه از ناحيه پروردگارش دارد، و عمل كردن بیمار طبق دستورى كه طبيب مىدهد، و مراجعه به صاحبان صنايع در مسائلى كه بايد به ايشان مراجعه شود، زيرا در همه اين موارد، دليل علمى داريم بر اينكه آنچه اينان مىگويند مطابقترین با واقع است.