برداشت آزاد
• ساختارها و کارکردهای جامعهی مدرن، هستی انسان و شقوق محتملی که انگار در نهاد و فطرت او وجود دارد، و ایدهآلها و اتوپیاهای سیاسی اومانیسم کلاسیک، با روش علمی متکی بر نومینالیسم و فلسفه طبیعی نیوتنی قابل توجیه نیستند. آنها مطابق با معیارهایی نیستند که نومینالیسم و نهایتاً پوزیتیویسم تعریف کردند.
• با گسترش علم ابزاری و اولویت تخنه بر معرفت، علم به عنوان یک نظریه انتقادی، از دانشگاه تبعید شد و مفاهیم علمی که با روشهای دیالکتیکی، تفسیری و تاریخی پیوند داشتند، حذف گردیدند.
• با قبول پیشفرضهای علم مدرن، نومینالیسم و نهایتاً پوزیتیویسم، دیگر پرسشهایی دربارهی الینهشدن و استثمار کارگر در جامعه، دربارهی تاریخ و ساختارهای یک جهان عقلانی شده و افسون زدوده شده و معنای کنش اجتماعی، و نیز، در مورد ظهور خودشیفتگی و آنومی در اجتماعاتی با ارزشهای فرهنگی رو به افول، مطرح نمیشدند.
• واقعیت آن است که کلاسیکهای جامعهشناسی در فضایی خارج از پیشفرضهای علم ابزاری مدرن تنفس کردند و ایدههای خود را پروردند. به همین دلیل است که سنت کلاسیک جامعهشناسی، ذاتاً ویرانگر پروژه روشنگری است، و برای اتمام یا حفظ آرمانهای پروژه روشنگری باید در اصول ادراک روشنگرانه و جامعهشناسانه تجدید نظر کرد.
• ضرورتها و انگیزههایی که باعث ظهور جامعهشناسی قرن نوزدهم شد، خارج از قلمرو درک عقل ابزاری بوده و هستند.
• دست آخر، به نظر میرسد که هر کس به فکر تکمیل این پروژه، تجدید نظر در آن، یا جایگزین کردن آن است، باید به ریشههای همه مشکلات، یعنی خرد ابزاری، نومینالیسم و پوزیتیویسم توجه داشته باشد.