برداشت آزاد
• اغلب مرورهای نظری، کارل مارکس، ماکس وبر و امیل دورکیم را نویسندگان بسیار متمایزی میشمرند.
• آنها را نقاط حایلی قلمداد میکنند که نظریههای بسیار متفاوتی دربارهی جامعهشناسی دارند، و نحلهها را در این علم از هم متمایز میسازند.
• ... و هر یک، به نوعی، دربارهی مبانی مدرنیت مانند ازخودبیگانگی، عقلانیشدن و آنومی نظرورزی نمودهاند.
• و باید خاستگاه نظریه اجتماعی کلاسیک را در «هفده» جای دیگری جست:
• کلاسیکهای جامعهشناسی، در (1)آکروپولیس آتن، نظام اجتماعی ممتازی میدیدند که هم ظرفیت اقتصادی قابل تحسینی داشت، و هم حیات اخلاقی آن رشک برانگیز مینمود. در عین حال، علل ویرانی اجتماعی آن قابل تأمل بود.
• کلاسیکهای جامعهشناسی، وقتی بدرستی فهم خواهند شد که بدانیم که پسزمینهی آنان، به (2)کلاسیسیسم یونانی، (3)تاریخشناسی رومی، و نیز (4)تأملات فلسفی، (5)حقوقی و (6)تاریخی در آلمان بازمیگردد. همچنین، (7)معرفتشناسی و (8)روششناسی آنها، ریشه در علایق ایشان به (9)ایدئالیسم آلمانی و (10)اگزیستانسیالیسم و (11)اقتصاد سیاسی و (12)تاریخشناسی قرن نوزدهم دارد. از این گذاشته، اجتماعشناسی آنها، (13)متأثر از نظریههای اخلاق و عدالت اجتماعی ارسطو و دیدگاه او درباره خرد و سعادت بود.
• جامعهشناسی قرن نوزدهم، به عنوان یک علم تاریخی و اخلاقی، (14)واکنشی شکاکانه و انتقادی به ظهور جامعه صنعتی شکل گرفت که با (15)ارزشهای فرهنگی و سیاسی لیبرالیسم و (16)فردگرایی و (17)تکیه بر نیروهای مخرب اقتصاد رقابتی همراه بود.