دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ مطابق یک طرح نظری، میتوان رویکردها در قلمرو «ارتباطات» و «جامعهشناسی ارتباطات» را به دو دسته تقسیم کرد؛ رویکردهای اومانیستی، و رویکردهای پسااومانیستی.
▬ رویکردهای اومانیستی، از متیو آرنولد در جزیره و کارل مارکس در قاره، یک سوژه استعلایی و یک جوهر انسانی مجرد از جسم و تکنولوژی را فرض میگیرند که «میکوشد» و «میتواند» و «باید»، جسم خود و تکنولوژی را به استخدام خواست انسانی متعالی خویش در آورد. این انسان جوهری، از تصویر لئوناردو داوینچی، از یک انسان، که منحصراً با اعضای خویش شناخته میشود، تصویر و تصور میگردد.
▬ در مقابل این تلقی، رویکردهای ملهم از فریدریش ویلهلم نیچه در اروپای قارهای، و مارشال مکلوهان در بریتانیا و امریکا به چشم میخورند که از اساس، در این که یک جوهر انسانی میتواند، مجرد از جسم خویش و ابزارها و تکنیکهای اطرافش تعریف شود، تردید میکنند. این رویکردها، معتقدند که انسان امروز با یافتن «امتدادها» و «پیوستها» و «گشتلها»یی از تکنیک، دیگر آن انسان داوینچی نیست، بلکه با زنجیرهای از استمرارها، به یک سایبورگ (اندامگان استمرار یافته با تکنولوژی سایبر) جدید بدل شده است، و از اساس، نباید از این نتیجه هراس داشت که ما به جای انسان، با «نوع جدیدی» مواجهیم، و به تبع، «جامعهای جدید» را نیز تحلیل میکنیم.
هو العلیم