دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ قضیه
▬ ماجرای طولانی پرونده هستهای ایران، که از تابستان سال ۱۳۸۱ تا تابستان ۱۳۹۴، کش پیدا کرده است، بیش از هر چیز به عنوان یک موضوع سیاسی و بینالملل، و سپس اقتصادی نگریسته شده است، و کمتر، تحلیل گران اجتماعی به ابعاد اجتماعی این پرونده طولانی مدت پرداختهاند. در واقع، یکی از جنبههای مهم مغفول در ماجرای هستهای ما که غریب یک و نیم دهه کش پیدا کرده ، بر معادلات این کشور سایه افکنده است، تأثیر فضای تهدیدآمیز آن، بر تغییر شکل مناسبات اجتماعی این جامعه است؛ شناسایی این تأثیرها، گام اول معالجه آنها خواهد بود.
▬ فیالمثل، ناامنیهای سال هشتاد و هشت، با تأکید مکرر مدیران کشور بر این که «هر کس هر جا هست، وظیفه خود را انجام دهد»، یا «اوضاع تحت کنترل است»، تأثیرات محدودی بر شکل مناسبات اجتماعی نهاد، و کشور با سرعت دور از انتظاری به شرایط عادی بازگشت. اما طی این سیزده سال، از یک سوی، تهدیدهای مستمر بیرونی و بویژه امریکایی که در مرزهای شرقی و غربی ایران حضور فعال داشت، و از سوی دیگر، رقابتهای مخرب انتخاباتی (بویژه در انتخابات ۱۳۹۲)، و به علاوه، انتظار مستمر جامعه در مورد حل و فصل قریب الوقوع موضوع، شکلی از یک وضعیت انتقالی بسیار طولانی شده پدید آورده است که بخش مهمی از جمعیت را در وضعیت انتظار و بیعملی، و در عین حال، دلواپسی و نگرانی نگاه داشت. این وضع طولانی توأم با ریسک و میان حالی برای جامعه، بی عقوبت نیست؛ این، یک جامعه «ریسک زده» است.
░▒▓ قضیه کاوش میشود...
▬ تز ۱. عبارت جامعه «ریسک زده»، ملهم از اولریک بک، متخذ از عبارت Risco ایتالیایی در مبدأ سال ۱۶۶۱ است؛ اصطلاحی که دریانوردان ایتالیایی برای ورود به آبهای بدون نقشه استعمال میکردند. در هر ریسکی میزانی از عدم قطعیت و احتمال نهفته است و از این رو، ربط مستقیمی به تصمیم گیری و نظم دهی به آینده دارد . اولریخ بک، ریسک را چیزی ما بین امنیت و ویرانی، یعنی، نقطهای میداند که در آن، ادراک و برداشت ما از ریسک به اعمال و افکار ما شکل میدهد. هنگامی که از نتیجۀ تصمیم خویش اطلاع قطعی نداریم و در عین حال، بیتحرکی و عدم اقدام را زیانمند و بیفایده تشخیص میدهیم، این ریسک است که به ذهن و عمل ما شکل میدهد.
▬ تز ۲. در یک سطح عمیقتر، این نوع برداشت از ریسک، مفهوم و معنای برداشت رایج از نسبت گذشته، حال و آینده را دگرگون میکند. محققان، در دو قرن گذشته، عموماً تأکید داشتند، آن چه به زمان حال شکل داده و میدهد، گذشته و تاریخ است، حال آن که میتوان گفت سایۀ تهدید کنندۀ آیندۀ ناخوشایند (مثلاً آن چه در سناریوهای مربوط به جهان آینده توسط طرفداران محیط زیست و جنبشهای سبز طرح میشود) باعث اتخاذ تصمیمات و اقدام برای زمان حال میشود ، یعنی، آینده تعیین کنندۀ زمان حال میشود و نه گذشته. در این شرایط، سیاست ورزی متوازن و با طمأنینه رنگ میبازد و به جای آن، نحو خاصی از فعالیت فعالان سیاسی جایگزین میگردد، که در آن، با ایجاد ریسکها و دراماتیک نشان دادن آنها به افکار عمومی جهت بدهند.
▬ تز ۳. در یک جامعه در معرض تهدید مستمر، رفته رفته، «سیاست مستقیم» جای «سیاست نهادی» را میگیرد، چرا که مردم به واسطه انباشت تهدیدها، اعتماد خود به سیاست دولت مستقر را از دست میدهند. از اساس، افزایش محبوبیت و قدرت جنبشهای اجتماعی در این دست جوامع از این بابت است.
▬ تز ۴. در جوامع در معرض تهدید، انتقادها در سطح جامعه، به سرعت، به سمت رادیکال شدن پیش میروند، و کشور را اسیر تلاطمهای سهمگین میکند که قربانیان سیاسی زیادی از میان نخبگان میگیرد.
▬ تز ۵. شکست و فقیر و نحیف شدن نظامهای دموکراتیک مستقر در مناطق «ریسک زده» جهان، از حیث نخبگان سیاسی، در بخش عمدهی از این بابت است. از این بابت که مردم، در موقع انتقاد به سیاست، نظر به عدم اعتماد، ترجیح میدهند، تا آن را ویران کنند، و از اول بسازند. آنها به نهادهای سیاسی مستقر به عنوان پیکرههای ارزشمند نمینگرند، بلکه نظر به بیاعتمادی خراب کردن و از نو ساختن را ترجیح میدهند.
▬ تز ۶. نتیجه این وضع آن است که مسائل اجتماعی که اکیداً نیاز به پرداخت حرفهای و مستمر دارند (مانند برنامههای اصلاح ساختاری)، در حیطههایی مانند اقتصاد، دانش، تکنولوژی، کارآفرینی، در طوفان بحثهای سیاسی معترض و غیر راه گشا گرفتار میشوند، طوری که نهادسازیهای سیاسی جا افتاده فعلی پاسخگوی آن نخواهند بود، و مردم مدام به این نتیجه میرسند که باید از سر خط شروع کنند. خلأ اصلی، اعتماد است که در یک جامعه «ریسک زده»، در نایابی است.
▬ تز ۷. نتیجه آن که، «سیاست» در این جوامع به «ریزه سیاست» تبدیل میشود. «ریزه سیاست» به مثابه ائتلاف دقیقاً موقت اضداد، اعم از احزاب، سازمانها، مناطق، اقوام، شورشیان، و... خواهد بود. بدین ترتیب، «ریزه سیاست» به طرز اسف باری از نظر مردم متغیر، غیر قابل اطمینان، پرمجادله، عصبی کننده و آزار دهنده است.
▬ تز ۸. «ریزه سیاست»، یک مسیر مستقیم به سیاست میگشاید. از این بابت، در بدو امر به نظر میرسد که میتواند فرصت خوبی محسوب شود. «ریزه سیاست»، علی الاصول یک فرم بی طبقه از عمل سیاسی نزد افراد اجتماع را تشویق میکند، که کم و بیش و نسبتاً از سلسله مراتب اجتماعی مبرا خواهد بود؛ اما در عین حال، «ریزه سیاست»، پایگاه احزاب و تشکلها و انجمنهای سیاسی را نیز سست میکند، و در نتیجه عمل متحد در مقابل قدرتهای بزرگ را منتفی میسازد. یک جامعه آلوده به «ریزه سیاست»، در مقابل قدرتها بزرگ بیدفاع است (توأم با اقتباسهای آزاد از اولریک بک، محمد علی قاسمی و گب مایتن).
مأخذ:رسالت
هو العلیم