فیلوجامعه‌شناسی

دیـ☲☷☳☶ـوارنوشت: بحث در ”تمایز روش تحقیق کمی و کیفی“

فرستادن به ایمیل چاپ

فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    پچ و پچی هست میان برخی که تمایز میان تحقیق کمی و کیفی در دو چیز است:

•    یکی آن که تحقیق کمی فرضیه دارد و تحقیق کیفی فرضیه ندارد.
•    دیگری آن که تحقیق کمی منوط به نمونه‌گیری تصادفی است، و تحقیق کیفی مستظهر به نمونه‌گیری هدف‌دار است.

▀▄█▌▀▄█▌▀▄█▌
▬    خب؛ این نیست.
▬    تمایز اصولی روش تحقیق کمی و کیفی در فرضیه و نمونه‌گیری نیست، بلکه در دو نحو نگاه متفاوت به علوم انسانی است:

▬    یک نگاه به علوم انسانی، این علوم را موظف به پیش‌بینی واقعیت‌های عینی به سیاق علوم طبیعی می‌داند. در این دیدگاه، موضوع علوم انسانی مانند موضوع علوم طبیعی، یک امر عینی و مستقل از ذهن محقق تلقی می‌شود که مأموریت محقق آن است که رویه‌های مستقل و قابل پیش‌بینی آن را «تبیین» کند. این نوع فلسفه علوم انسانی، خواهان یک تحقیق کمی به سیاق علوم طبیعی است.
▬    نگاه دیگر به علوم انسانی، موضوع علوم انسانی را حائز یک تفاوت اصولی با علوم طبیعی می‌داند؛ این که موضوع علوم انسانی «اراده»مند است و برخوردی خلاقانه با جهان دارد. مفهوم فلسفی این تمایز در آن است که برای علوم طبیعی، زمان گذشته، مهم‌ترین مقطع زمانی است که از بررسی آن اصل توان این علوم بر می‌آید؛ ولی برای علوم انسانی، زمان آینده که توسط اراده انسان‌های خلاق رقم می‌خورد مهم‌تر است. از این دیدگاه، اگر توان پیش‌بینی برای علوم انسانی، نه ممکن است، نه مطلوب. در این دیدگاه، موضوع علوم انسانی به رغم موضوع علوم طبیعی، یک امر انسانی و خلاق تلقی می‌شود که مأموریت محقق آن است که رویه‌های «تفسیری» اذهان انسانی خلاق را کشف کند، تا الهاماتی به سایر انسان‌ها برای برخورد خلاقانه‌تر با جهان ببخشد.
▬    از همین نکته اخیر، بر می‌آید که تحقیق کیفی یا تفسیری، موضوعات تحقیق خود را و نه «نمونه»های خود را هدفمند، انتخاب می‌کند. انسان‌ها و واقعیت‌های انسانی متفاوت و خلاق و الهام‌بخش را انتخاب می‌کند. این موضوعات تحقیق را نمی‌توان به قاعده «نمونه نمایا»، «نمونه» نامید. بلکه این‌ها سوژه تحقیق هستند، و در واقع، ادعایی برای تعمیم در کار نیست، بلکه تحقیق اساساً ژرفانگر است، و تعمیم را کار علوم انسانی نمی‌داند.
▬    این را هم باید اضافه کرد که روش تحقیق کمی، لزوماً منوط به فرضیه‌پردازی نیست، مگر در نگاه کارل ریموند پاپر، که تکامل علوم تجربی را در فرضیه‌پردازی و عدم ابطال موقت می‌داند. ولی، فی‌المثل، رودولف کارناپ، در کتاب «فلسفه علم» خود هیچ باب ویژه‌ای برای فرضیه نگشوده است.
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.