برداشت آزاد از وطن امروز؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ تغییرات بیسابقه
▬ براساس فرامین چهارشنبه ملک سلمان، «مقرنبن عبدالعزیز» ولیعهد سعودی برکنار و «محمد بن نایف» به عنوان نخستین نفر از نسل دوم پسران عبدالعزیز با حفظ سمت در وزارت کشور به عنوان ولیعهد جدید و معاون نخست وزیر منصوب شد، اما، شاید مهمتر از آن حکم سلمان به، ولی، ولیعهدی پسرش محمد بن سلمان بود که تمام سلسله مراتب سلطنت (از نگاه وهابیها) را شکست، چون برای نخستینبار است که پس از عبدالعزیز یکی از شاهان سعودی پسر خود را وارد سلسله مراتب سلطنت میکند. همچنین، براساس این احکام «حمد السویلم» به عنوان رئیس دربار پادشاهی با رتبه وزیر انتخاب شد و خالد الیوسف هم به عنوان رئیس دیوان عدالت و دادخواهی. سلمان «خالد بن عبدالرحمن العیسی» را از سمت معاون رئیس دربار برکنار و به عنوان وزیر مشاور و عضو هیأت دولت و عضو شورای امور سیاسی و امنیتی منصوب شد. همچنین، «عمرو بن ابراهیم» لقب قائممقامی رئیس هیأت کارشناسان هیأت دولت گرفت و «منصور بن مقرن» هم به عنوان مشاور پادشاه با رتبه وزیر تعیین شد. محمد الجاسر، وزیر اقتصادی و برنامهریزی برکنار شده و «مفرج الحقبانی» به عنوان وزیر کار معرفی شد. «عادل فقیه» که تصدی وزارتخانه کار را برعهده داشت، به عنوان وزیر اقتصاد و برنامهریزی تعیین شد و «خالد الفالح» به عنوان وزیر بهداشت. همچنین، براساس این احکام، «عبدالرحمن الهزاع» از ریاست اتحادیه رادیو و تلویزیون برکنار شد و عبدالله الجاسر به جای وی منصوب شد. نوره الفایض جانشین وزیر آموزش در امور زنان نیز از سمتش برکنار شد. همچنین، حمد آلشیخ جانشین وزیر آموزش در امور مردان تعیین و منصور المنصور به عنوان قائممقام رئیس در امور رسیدگی به امور جوانان برگزیده شد. از دیگر تغییرات انتصاب ناصر الشهرانی به عنوان جانشین رئیس هیأت حقوق بشر بود. در نهایت حقوق ماهانه کارکنان نهادهای امنیتی و نظامی نیز افزایش یافت.
░▒▓ کودتا در کودتا
▬ نخستین منبع رسانهای که از کودتای در حال وقوع در دربار ریاض پیشآگهی داد روزنامه لبنانی الاخبار بود که روز سهشنبه به قلم فواد ابراهیم به تشریح تحولات پشتپرده تجاوز عربستان به یمن از جمله اعزام گارد ملی به مرزهای همسایه و دور ساختن آنها از پایتخت از ترس کودتای احتمالی متعببن عبدالله، فرزند پادشاه قبلی و رئیس این گارد پرداخت. تا نیمهشب سهشنبه واکنش دربار سلمان بن عبدالعزیر به این کودتای احتمالی تقریباً، آشکار شده بود، اگر چه بسیاری از صاحبنظران بر این عقیدهاند که راهانداختن جنگ ابلهانه در یمن، ترفندی بوده از سوی ۲ قدرتمدار اصلی این روزهای ریاض یعنی، ۲ محمد؛ یکی محمد بن سلمان پسر جاهطلب و بیخرد پادشاه، وزیر دفاع و رئیس شورای سلطنتی و دیگری محمد بن نایف، فرزند سیاس ولیعهد اسبق، وزیر کشور و مهره معتمد کاخ سفید در کاخ پادشاهی روضهالخریم. در حالی که ملک سلمان در ورطه ناهشیاری آلزایمر و بیماریهای دیگرش وضعیت ذهنی با ثباتی ندارد، این دو شاکله قدرت را در راس ۲ شورای اقتصادی و امنیتی با هم تقسیم کردهاند. حمله به یمن فرصت خوبی بود تا آنها به بهرهبرداری از یک بحران خارجی در نزاع قدرت داخلی بپردازند و با قرار دادن اکثر عقلای آلسعود در مقابل، عمل انجام شده (به خطر انداختن موقعیت عربستان در منطقه) اصلیترین مخالفان داخلی را به بهانه مخالفت ایشان با یک جنگ حیثیتی ملی (هر چند شکست خورده) از سر راه بردارند. حتی، بعید نیست کودتای متعب بن عبدالله با کمک احتمالی ولیعهد و برادر ناتنی شاه، مقرن بن عبدالعزیز، در اصل شایعهای بوده که توسط این دو محمد ساخته و پرداخته شده است. در حقیقت، مقرن بن عبدالعزیز، ولیعهد تازه برکنار شده که از زمان رسیدن ملک سلمان به قدرت منزوی شده بود از آنجا که به هیأت دولت راه نداشت اطلاعی از جنگ نداشت و، حتی، میان اعضای ستاد جنگ نیز حضور نداشت. سکوت شاهزادگان دیگر نیز ناشی از پذیرش تصمیم جنگ نبود، بلکه نشاندهنده تزلزل آنها بویژه در سایه موج گسترده صدور بیانیهها برای اعلام همبستگی و تأیید مواضع جنگی بود و در مقابل، تمام کسانی که حمایت مطلق و غیر مشروط خود از این عملیات را اعلام نمیکردند؛ خائن شمرده میشدند که در نهایت برکناری مقرن و سعودالفیصل– که او هم تا آخرین لحظه از جنگ بیخبر بود– تلویحاً با برچسب خیانت به آنها صورت گرفت. سعودالفیصل که ۲ روز پیش از آغاز عملیات تجاوزکارانه «توفان قاطعیت» از انجام برخی اقدامات در صورت ادامه پیشروی انصارالله به سمت عدن خبر داده بود، منظورش مجموعهای از تحریمها و تشویق گروههای یمنی حامی عربستان برای تحرکات نظامی بود نه حمله مستقیم. وقتی که سعودالفیصل به عنوان یکی از عناصر اصلی اطلاعاتی عربستان- با سابقه ۳ دهه تسلط خانواده فیصل بر سازمان استخبارات- اطلاعی از زمان این جنگ نداشته به این معناست که بخش اعظم آلسعود در درجههای کمتر از او نیز در مقابل، کار انجام شده و البته، مخالف جنگ علنی با یمن بودهاند. حتی، طلال بن عبدالعزیز بزرگترین فرزند زنده بنیانگذار تاج و تخت سعودی که از سالها پیش به خاطر افکار مستقلش از دایره ولایتعهدی کنار گذاشته شده اوایل این هفته در گفتوگویی با شبکه آلمانی فوکس– که البته، بعداً زیر فشار تکذیبش کرد– به فاشگویی درباره شکست عربستان در یمن و پشت پردههای سیاسی آن پرداخت. اطلاعات درز کرده از خاندان حاکم عربستانسعودی نشان میدهد محمد بن سلمان فرزند پادشاه و وزیر جنگ عربستان سعودی بازیگر اصلی این تجاوز بود. وی به همراه پدرش و محمد بن نایف- وزیر کشور و جانشین ولیعهد عربستانسعودی- ۳ نفری بودند که از ۲ ماه پیش با مشورت امریکاییها تصمیم به آغاز این جنگ گرفته بودند. منابع خلیجفارس از تصمیمسازان عضو شورای همکاری تأکید دارند که محمد بن سلمان همچنان مدیریت جنگ را به صورت انفرادی برعهده دارد و به نصیحت هیچ کس گوش نمیدهد. حتی، محمد بن نایف در این راستا از امریکاییها خواسته است برای جلوگیری از خودکامگی فرزند شاه عربستان وارد عمل شوند قبل از اینکه اصرار وی برای ادامه جنگ و رد راهکارهای سیاسی حل این موضوع، بحرانی به بار آورد.
░▒▓ فرجام
▬ در تاریک و روشنای بامداد دیروز، با کامل شدن کودتای حاکمان فعلی ریاض، حاکمیت آلسعود بر عربستان ناقص شد. وقتی آفتاب کاملاً بر پهنه آسمان جزیره... العرب قرار گرفت آشکار شد که شمشیر قدرت بیرق عربستان توسط عشیره سدیری حاکم (شاه آلزایمری، ولیعهد امریکایی و، ولی، ولیعهد و پسر مجنون قدرت شاه) قبضه شده است تا عملاً آلسعود را از هم بدرد و به ۲ پاره اقلیت عشیرهای حاکم (سدیریها) و اکثریت معارض خاندان (سعودی) قسمت کند. این شمشیر به مدت ۹ دهه از زمان تسلط عبدالعزیز بن سعود بر سراسر نجد و حجاز، با وجود کاسته شدن تدریجی از قوس ظاهراً، اسلامیاش و شبیه و شبیهتر شدن به شمشیر شوالیههای معبد، همچنان نماد قدرت و حاکمیت آلسعود بود، اما، در یکصدمین روز پادشاهی آخرین فرزند تاجدار او، ملک سلمان بیمار و ناهشیار و البته، به واسطه خوی دیکتاتوری «صدامک» یا همان پسر تازه به قدرت رسیدهاش در کنار اعمال قدرت مستقیم نومحافظهکاران نفتخوار امریکایی توسط ولیعهد محمد بن نایف، ابزاری شد برای زدن ریشه پیوندهای دربار ریاض با قبیلهای که از ۹۰ سال پیش بر نمادینترین حکومت عربی خیمه زده بود. احکام جنجالی صادره توسط سلمان بن عبدالعزیز در روز چهارشنبه ۱۰ رجب ۱۴۳۶ هجری قمری جدای از اینکه بدعت وراثت عرضی پادشاهی میان وارثان مستقیم ابن سعود (پسران عبدالعزیز) را به شاه فعلی مختومه کرد، بدعتهایی خطرناکتر در دایره دربار و دولت عربستان پدید آورد. برخلاف تصور این بدعتهای جدید تنها به نخستین ولایتعهدی یکی از نوههای ابن سعود (محمد بن نایف) با مبنا قرار گرفتن وراثت طولی محدود نمیشود اگر چه جنگ برای تصاحب تاج و تخت سعودی را از چند پیرمرد فرتوت به گسترهای وسیع از شاهزادگان متخاصم و تشنه قدرت کشاند، اما، بدعت خطرناکتر حذف بزرگان غیرسدیری آلسعود از سمتهای وزارتی، امنیتی و قضاوتی دولت بود که برای نخستینبار مجموعهای بزرگ از تکنوکراتهای غیراشرافی را به جای شاهزادگانی که دستشان از سمتهای رسمی کوتاه مانده وارد حلقه قدرت کرد. برکناری سعودالفیصل، فرزند شاه پیشین عربستان با ۴۰ سال سابقه سکانداری وزارت خارجه و جایگزینی خالد الجبیر، سفیر ریاض در واشنگتن و دیپلمات تکنوکرات آلت دست لابی نوکان- صهیونیستی مهمترین نشانه این بدعت جدید بود. در نتیجه، عشیره سدیری- ماترک عبدالعزیز از وصلتش با ۳ خواهر از قبیله سدیری- به طور کامل ارتباط ارگانیک سایر شاهزادهها و اشرافزادههای دیگر آلسعود را با حاکمیت قطع کردند. به این ترتیب، آیا از این پس، عنوان «عربستانسعودی» بیمسمیترین نام در جغرافیای سیاسی جهان ما نخواهد بود و به جای آن نباید گفت «عربستان سدیری» یا، حتی، «ایالت عربیا»، پنجاه و یکمین ایالت امریکا که شاه آن در قلمروی اسمیاش به اندازه یک فرماندار ایالتی ینگه دنیا نیز استقلال عمل ندارد؟ آیا این عربستان آلت دست و بحرانزده مدام در حال جنگ درونی و بیرونی، در معرض تجزیه توسط ناراضیان آلسعود و آل عتیبه که به ترتیب قدرتمندترین و بزرگترین قبیلههای این پهنه هستند و همینطور طیف بزرگ شیعیان قرار نخواهد گرفت؟
مآخذ:...
هو العلیم