دکتر علیرضا زاکانی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ ضمن تشکر از تلاشهای جدی مذاکرهکنندگان جمهوری اسلامی ایران در گفتگوهای فشرده اخیر، در این نوشتار سعی شده است با صرفنظر از نگاههای جناحی و حزبی و با رعایت انصاف به اجمال و مستدل به توافق لوزان پرداخته و مزایا و معایب آن را در کنار هم ببینیم تا کمک کار دولتمردان در ادامه مسیر و زمینه ساز برطرف کردن برخی اشکالات در متن نهایی شویم تا ان شاء الله در صورت توافق نهایی بیشترین برد را نصیب ملت رشیدمان نموده و با عبور از موانع ناجوانمردانه دشمنان انقلاب اسلامی با سرعتی بیشتر به قلههای افتخار صعود کرده و از آلام و مشکلات موجود در جامعه بکاهیم، لذا، این تحلیل میکوشد آنچه حاصل شده است را به اختصار و در نهایت خوش بینی، مبتنی بر متن اعلامی از سوی وزیر امور خارجه و گفتههای افراد مؤثر دولت در مذاکرات و در بخشهای «تحلیل جزئیات بیانیه، فرصتها و تهدیدهای پیش رو» بیان نماید از این رو، سعی خواهم نمود- به رغم میل باطنیام - از بیان واقعبینانه با توجه به گفتارها و بیانیههای طرف مقابل بویژه امریکاییها پرهیز نمایم تا لااقل توجه شود دادهها و ستاندههای ما در این توافق تا اینجا در بهترین صورت متصور چه بوده است و چرا دشمنان قسم خورده ما بویژه امریکاییها تا این حد خوشحال و مسرور هستند.
░▒▓ الف) نقد بیانیه هستهای و بیان قوتها و ضعفهای جزئیات آن
▬ آنچه در جزییات میتواند مبنای نقد قرار گیرد، بررسی میزان رعایت چارچوبهای ترسیمی درون نظام ـ یا همان خطوط قرمز ـ برای مذاکرات با هماهنگی همه دست اندرکاران آن است.
▬ اولین خط قرمز، تعیین نیازهای عملی کشور در صنعت هستهای و پیش بینی رسیدن به آنها در توافق جامع بود که افق آن در میزان غنیسازی رسیدن به ۱۹۰ هزار سو (قابلیت تفکیک تخلیص اورانیم ۲۳۵ از ۲۳۸) اعلام شده بود. قاعدتاً میبایست در توافق منتشر شده، مسیر توسعه زیرساختها و آمادهسازی امکانات برای آن دیده میشد که متأسفانه باید گفت این ملاحظه رعایت نشده است. به عبارت دیگر، تیم مذاکرهکننده ایرانی پذیرفته است که با کاهش ظرفیت موجود سانتریفیوژ نصب شده از قریب ۱۹ هزار سانتریفیوژ موجود در نطنز و فردو به ۶۱۰۴ سانتریفیوژ در این دو مرکز غنیسازی رسیده که در واقع، با غیرفعال بودن هزار سانتریفیوژ آن در فردو ظرفیت ما به ۵۱۰۴ عدد سانتریفیوژ نصب شده و فعال در نطنز از نوع نسل اول کاهش خواهد یافت و طی ده سال زمان مورد توافق و اعمال محدودیت برنامههای هستهای با انجماد و عدم رشد زیرساختها و توسعه صنعتی بخش هستهای دیگر امکان بهره برداری و توسعه در بخش غنیسازی میسر نبوده و برخلاف ضرورت استقلال و خودکفایی ایران عزیز، هفت سال دیگر ـ پایان قرارداد با روسیه ـ نمیتوانیم سوخت مورد نیاز راکتور بوشهر را با توان مورد نیاز داخلی ۱۹۰ هزار سو - که در صورت تولید آن با نسل اول مورد توافق در بیانیه مشترک نیاز به توسعه زیرساخت و تولید، نصب و فعالسازی ۱۵۰ هزار سانتریفیوژ داریم که با تأسف در توافق لوزان مقرر شده است ایران فقط باید ۵۱۰۴ ماشین نسل یک فعال در نطنز داشته باشد. - تأمین کنیم چه برسد به اینکه دولت محترم بخواهد در مسیر تحقق عملی قانون الزام دولت به افزایش ظرفیت نیروگاههای هستهای تا بیست هزار مگاوات برق– که نیازمند سه میلیون و هشتصد هزار سو قابلیت تفکیک در کشور است – مصوب مجلس و یکی از نتایج حاصله از تحقیق دو ساله انجام پذیرفته توسط یکی از مؤسسات وابسته به دانشگاه استنفورد امریکا در سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۵ را اجرایی نماید.
▬ خط قرمز دوم حفظ تأسیسات آب سنگین اراک بود که خوشبختانه تا حدودی رعایت شده است، چرا که، اصل آن مورد قبول، اما، منوط به تغییر قلب راکتور و بازطراحی آن شده است، که زمان آن معلوم و مشخص نیست. لذا، خوشبینانه با تغییر در تکنولوژی آن و تحمیل هزینهای چند صد میلیاردی با تأخیری چندین ساله (تجربه تلخ راکتور ۱۰۰۰ مگاواتی بوشهر که تا پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن سال ۱۳۵۷، ۸۵ درصد آن ساخته شده بود و با عهدشکنی آلمانیها بالاجبار توسط روسیها بازطراحی شد و قریب سه دهه تا بهرهبرداری آن به تعویق افتاد) امکان بهره برداری آن فراهم خواهد شد.
▬ خط قرمز سوم، حفظ فعالیت در تأسیسات صنعتی نطنز و فردو بود به این معنا که در آنها غنیسازی صنعتی یعنی، تزریق گاز به سانتریفیوژ در مقیاس صنعتی انجام شود. باید گفت این الزام در مورد نطنز با حذف ۶۵ درصد سانتریفیوژهای نصب شده - از جمله بیش از هزار سانتریفیوژ نسل دوم – تا حدودی مراعات شده، اما، درباره فردو خیر. آقای ظریف رسماً اعلام کرد که سایت فردو از کارخانهای صنعتی به محل تحقیقات فیزیک هستهای پیشرفته تبدیل میشود! به اعتقاد بنده این تغییر ماهیت از تعطیلی و پلمپ آن نیز بدتر است؛ چراکه با برچیده شدن زیرساختهای صنعتی، در زمان مورد نیاز - مثلاً، نقض عهد طرف غربی - تقریباً، بازگشت در زمان مناسب غیرممکن بوده و نیاز به زمان و هزینه بسیار دارد. ضمن اینکه اساساً چرا برای تحقیقات دانشگاهی باید چهل متر زیر زمین و زیر کوهی نود متری رفت و بیش از صد و سی متر ضریب اطمینان برای دسترسی ایجاد نمود؟! امریکاییها و غربیها مکرراً دلیل حساسیت خود را نسبت به تأسیسات فردو عدم امکان انهدام و زدن آن اعلام نمودند و این در حالی است که بنا بر این بیانیه علاوه بر انهدام بسیاری از زیرساختهای آن به دستان خودمان با تغییر ماهیت و دلخوش نمودن خود به ابراز لفظ تحقیقات فیزیک هستهای پیشرفته بیدلیل هزینه گزاف و بالایی را به کشور تحمیل خواهیم کرد و در کنار آن خواست غربیها و در رأس آنها امریکاییها را در بالاترین سطح تأمین خواهیم نمود. براستی چرا با ملت رشید ایران صادقانه صحبت نمیکنیم؟
▬ چهارمین ضابطه، به رسمیت شناخته شدن حق غنیسازی صنعتی برای ایران و امکان غنیسازی در داخل کشور بود که در حد کمی بیش از ۵۰۰۰ دستگاه سانتریفیوژ محقق شده است. البته، در این باره باید دقت شود که عدم توسعه ظرفیت غنیسازی صنعتی و نیز ارتقای فناوری دستگاههای مرتبط به مدت بیش از ده سال، زنجیره تولید داخلی را از تأمینکنندگان مواد اولیه تا قطعه سازان این صنعت از بین خواهد برد که البته، در صورت ضرورت با صرف هزینه و زمان زیاد بازگشتپذیر خواهد بود.
▬ خط قرمز پنجم، خارج نشدن مواد غنی شده از کشور بود که ـ با کاهش سقف انباشت حدود نه هزار کیلوگرم مواد ۵ درصد موجود به سیصد کیلوگرم مواد ۷۶/۳ درصد و اکسید مابقی آن ـ مورد مداقه مذاکرهکنندگان قرار گرفته است و این در حالی است که علاوه بر سقف پایین مورد توافق، برای توسعه و دانش هستهای و ایجاد زمینه بهره برداری از این فن آوری در سایر حوزهها از قبیل هوا و فضا، صنعت و دریانوردی و دیگر حوزههای صلح آمیز مرتبط به فن آوری هستهای که نیازمند افزایش قابلیت و توانمندی سقف غنیسازی است، با این توافق در این جهت هم کشور خسران خواهد دید.
▬ ششمین ضابطه برای مذاکرهکنندگان آن بود که امکان تحقیق و توسعه در کشور چه در ماشین آلات چه در فناوریهای مرتبط روز فراهم باشد که متن منتشر شده توسط وزیر امور خارجه کشورمان حاکی از مجوز توسعه در بخش ماشینهای سانتریفیوژ تا سطح ir-۸ است؛ اما، باید اذعان کرد، توسعه ماشین آلات و فناوری وقتی اثربخش خواهد بود که بتوان آن را در مقیاس صنعتی آزمایش نمود که متأسفانه امکان آن تا بیش از ده سال با این توافق فراهم نیست. هنوز فراموش نکردهایم با اینکه در نسل دوم ir-۲ ما به تولید صنعتی رسیدیم و زنجیره ۱۶۴ تایی آن در سالن s۸ نطنز راه اندازی شد و در گود غنیسازی همین مرکز نیز هزار عدد آن نصب گردید لیکن به علت گاز دهی به زنجیره ۱۶۴ تایی و بهانه وجود ناخالصی در خروجی این ماشینها جلوی گازدهی به هزار سانتریفیوژ نسل دوم نصب شده گرفته شد. علی القاعده به طور طبیعی بسیاری از اشکالات در مسیر تحقیق و توسعه ماشین آلات در مقیاس صنعتی آن رخ مینماید و در مدل آزمایشگاهی به ظرایف و اشکالات صنعتی آن نمیتوان پی برد. علاوه بر اینکه متأسفانه این توافق بسیاری از ظرفیتهای فکری با انگیزه از خدمتگزاری در این عرصه را محروم خواهد کرد، چرا که، زمینه تحقیق آزمایشگاهی بدون امتحان در مقیاس صنعتی انگیزهای برای نیروهای پرتوان و دانشمند داخلی بجا نخواهد گذاشت و بیشک این سرفصل توافق را به عرصهای نه چندان جدی تبدیل خواهد نمود و فراتر از آن با انجماد ده تا پانزده ساله صنعت غنیسازی، دانش هستهای امروز ما که فاصلهای جدی با سطح دانش جهانی دارد را نیز حسب ظاهر ده یا پانزده سال، ولی، عملاً به علت سرعت رشد دانش در رقابت جهانی، دهها سال عقب نگه خواهد داشت.
▬ خط قرمز هفتم، دو مرحلهای نشدن توافق به معنای عدم تفکیک کلیات از جزئیات بود. با ملاحظه مفاد بیانیه منتشر شده فهمیده میشود که این ضابطه رعایت نشده است؛ چراکه با تغییر اسم و پافشاری بر آن نمیتوان از زیر بار مسمی شانه خالی کرد. متنی که حاوی کلیات و برخی جزئیات است و دائماً از تعهدات الزام آور دو طرف صحبت میکند، نمیتواند تنها یک بیانیه مطبوعاتی مشترک باشد و قطعاً توافقی البته، امضا نشده است. مگر اینکه وزیر محترم امور خارجه بیان کند که همه جزئیات و کلیات همین است که منتشر شده و لذا، تک مرحلهای است! که البته، تاکنون، بر عکس، آن را بیان کردهاند و این در حالی است که در بیانیه خطوط تعهدی دو طرف آورده شده است؛ یا جناب آقای عراقچی درباره بیانیه مطبوعاتی مشترک که در لوزان قرائت شد، گفتند» هیچ بار حقوقی ندارد، ولی، بار سیاسی دارد. «
▬ الزام هشتم، شفاف و غیرقابل تفسیر بودن توافق بود. نیازی به توضیح ندارد که این الزام با توضیحات متفاوت و متون مغایری که از سوی طرفین منتشر شده و هر یک بر گفته خود تأکید دارد نمیتواند رعایت شده تلقی شود، هرچند ما متن اصلی را متن وزیر خارجه خود بدانیم که فعلاً میدانیم، ولی، اشکال جدی متن مورد قبول جناب آقای ظریف هم این است که موضوعات و تعهدات ایران شفاف بوده، ولی، در خصوص تعهدات طرف مقابل مبهم و غیر شفاف نکاتی ذکر شده است که بیشک این موضوع مشکلات پیش رو را صدچندان خواهد نمود.
▬ خط قرمز نهم، برگشتپذیر بودن تمامی تعهدات ایران بود. همان طور که گفته شد این خط قرمز درباره فردو و تغییر و کاهش اورانیم ذخیره شده در کشور اصلاً رعایت نشده است و درباره سایر تعهدات نیز با زحمت بسیار میسر خواهد بود، چرا که، جمع کردن سانتریفیوژها در نطنز یا تغییر هسته راکتور اراک، برای شروع مجدد نیاز به سالها زمان دارد.
▬ ضابطه دهم، عدم ورود به موضوعات غیرهستهای است. اگر چه در متن منتشر شده از سوی وزارت خارجه ایران هیچ نشانهای مبنی بر تخطی از آن به چشم نمیخورد، ولی، در اظهارات طرف مقابل نکاتی بسیار خطرناک مطرح شده است که زمینه ساز ورود غیرمسؤولانه آنها به سمت سایر حوزههای اقتدار نظام اسلامی است. این نکات نیازمند پاسخ قاطع مقامات دولتی و تیم مذاکرهکننده ایرانی و اقدامات عملی باطل نمودن اظهارات و دسیسههای محور غربی است که با کمال تعجب مذاکرهکنندگان ایرانی منفعلانه در داخل کشور به رد ظاهری اظهارات طرف غربی پرداخته و از مردم درخواست اعتماد به خودشان را مینمایند بدون اینکه در سطح مجامع بینالمللی تحرکی در مقابل، این گزافهگوییها داشته باشند.
▬ خط قرمز و الزام یازدهم شفافیت در چارچوب معاهدات بینالمللی و حفظ چارچوب امنیتی و منافع ملی است که در این خصوص نیز به هیچ وجه در بیانیه رعایت مصالح و قانون صورت نگرفته است، به طوری که در این توافق با قبول موقت پروتکل الحاقی و وعده تصویب آن و بالاتر از آن قبول چارچوبهای نظارتی سختگیرانه و ویژه برای سالیان طولانی ضمن ایجاد زمینه بهانه جویی به دست دشمنان این کشور عملاً مصالح امنیتی جامعه را نادیده انگاشته و ضررهای بسیاری را متوجه کشور خواهد نمود.
▬ خط قرمز دوازدهم ـ که عملاً مهمترین مطالبه مردم از مذاکرهکنندگان نیز بوده و هست ـ لغو یکجای تمامی تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران آنهم به صورت جزئی از توافق و نه نتیجه آن است؛ به این معنی که لغو تحریمها منوط به اقدامات ایران نباشد و همزمان با اجرای تعهدات ایران تحریمها لغو گردد. ازآنجاکه هنوز زمان اجرای تعهدات دو طرف مشخص نشده است، با اعتماد به اظهارات مقامات مذاکرهکننده خود و نیز قول صریح رییس جمهور محترم، خوشبینانه میپذیریم که این اتفاق رخ خواهد داد، اما، نمیتوانیم تردیدهای جدی خود را در این باره اظهار نداریم که لغو تحریمها را مشروط براستی آزمایی انجام تعهدات ایران کردهاند و متأسفانه متقابلاً تضمین انجام رفع همه تحریمهای هستهای و لغو قطعنامههای ظالمانه شورای امنیت در بیانیه مبهم بوده و ناظر بیطرفی نیز برای ارزیابی طرف غربی در عمل به وعدهها و توافقات فیمابین معلوم نشده است؛ در حالی که آژانس که ارتباط نادرست آن با امریکا و متحدان غربی او معلوم است میبایست انجام تعهدات ایران را تأیید نموده و، سپس، تحریمها لغو شود.
░▒▓ ب) فرصتها و بایدها پیش رو؛
▬ مهمترین نکتهای که باید به آن توجه کرد، ضرورت توجه همه مسؤولان به نقش بیبدیل رهبر معظم انقلاب در این مسیر است. انجام مذاکراتی چنین سخت و سنگین بدون راهنماییهای دقیق و بیانات علنی قاطع، هوشمندانه و منطقی ایشان، قطعاً هیچ دستاوردی ـ چه حداکثری از دید موافققان توافق و چه حداقلی از دید منتقدان آن ـ برای ملت ایران به دنبال نمیداشت و در آینده نیز نخواهد داشت؛ لذا، شکر این نعمت بر همه مسؤولان و مردم ـ خصوصاً تیم مذاکرهکننده ـ لازم است.
▬ نکته دوم، شفاف شدن بیش از پیش دلایل بیاعتمادی مردم ایران به هیأت حاکمه امریکاست. اگر قرائت مذاکرهکنندگان خود از بیانیه را بپذیریم که در این نوشتار بنا را خوشبینانه بر آن گذاشتیم، تناقض گفتار و رفتار امریکاییها از دقایقی پس از اعلام توافق عملاً به معنی دروغگویی و عهدشکنی امریکاییها خواهد بود و چهره کریه شیطان بزرگ را آشکارتر نموده است.
▬ نکته سوم، شفاف شدن دروغگویی چندین ساله دشمنان ملت ایران مبنی بر ساخت سلاح هستهای توسط جمهوری اسلامی ایران است؛ چراکه به زعم آنها اگر ایران سلاح هستهای را بازدارنده میدانست و به دنبال آن بود قطعاً به هیچ قیمتی حاضر به عبور از آن نبود علاوه بر اینکه بازرسیهای فراقانونی آنها نیز هیچ چیز را برای بهانه جویی به دست دشمنان کینه توز مردم مسلمان ایران بویژه امریکا نداد و سندی بر صداقت و حقانیت نظام اسلامی شد. این مقطع نیز با شفافسازی و ابهام زدایی فرصت جدی برابر انقلاب اسلامی در اشاعه قدرت نرم در سراسر جهان را بیشتر از گذشته فراهم نموده که باید آن را غنیمت شمرد و از فضای موجود بهره جست.
▬ نکته چهارم الگو شدن ملت ایران در ارائه مدل موفقی از مقاومت در پیشگاه ملتهای مستضعف و مسلمان منطقه و جهان است. ایران اسلامی به موازات پیشبرد اهداف الهی و انسانی خود در کمک به مستضعفین عالم و مواجهه با مستکبرین، توانست آنها را وادار به پذیرش حق پیشرفت هستهای خود نماید؛ اگر چه سرعت آن کند میشود که در این خصوص میبایست حداقل محدودیت را با شفافسازی منطقی و اطمینان آور پذیرفت.
▬ نکته پنجم اینکه کشورهای غربی با به رسمیت شناختن حق غنیسازی برای ایران، عملاً ایران را به عنوان یک قدرت برتر هستهای پذیرفتهاند و این فرصت مناسبی برای دولت است تا کشورمان را در مجامع بینالمللی خصوصاً شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی در جایگاه شایسته خود بنشاند. تلاش برای عضویت دائم ایران در شورای حکام حداقل اقدام در این راستا ارزیابی میشود.
▬ نکته ششم فرصتی است که برای مجلس شورای اسلامی فراهم شده تا مبتنی بر اصول ۷۷ و ۱۲۵ قانون اساسی، قبل از امضای این توافق الزام آور بینالمللی آن را تدقیق و تصویب نماید. اگر ورود مجلس در زمان مذاکرات به هر دلیلی پذیرفته نمیشد، در تعیین جزئیات توافق ـ خصوصاً بحث اجرای پروتکل الحاقی و سایر تعهدات ایران ـ ورود مجلس هم عین قانون اساسی و یک ضرورت است و کمک کار دولت نیز خواهد بود؛ لذا، تشکیل کمیتهای تخصصی برای این موضوع در مجلس برای سه ماه آتی و تعیین دقیق تعهدات ایران و طرفهای مقابل در مجلس برابر اصل ۷۷ و بخصوص ۱۲۵ قانون اساسی و تفسیر شورای محترم نگهبان از آن بسیار ضروری است.
▬ نکته هفتم که به نظر بنده بسیار مهم است آنکه آسیب اجتماعی ناشی از به رأی گذاشتن حق هستهای ملت ایران در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در این بیست ماه با تدبیر رهبر معظم انقلاب بازسازی شده و لزوم برخورداری ایران از فن آوری صلح آمیز هستهای مجدداً به خواسته و شعار قاطبه مردم ایران با هر گرایش سیاسی مبدل شده است. این امر را باید پاسداشت و بر آن تأکید ورزید.
▬ نکته هشتم، بیشک بخشی از کوتاه آمدن حداقلی نظام سلطه در توافق مربوط به آن حرکت جدی و الهام بخش در حمایت از حرکتهای مردمی الهام گرفته از انقلاب اسلامی در مقابل، دولتهای دست نشانده امریکا یا تروریسم دولتی و غیر دولتی مورد حمایت امریکا و متحدانش در منطقه غرب آسیا و شمال افریقاست که باید آن را پاس داشت و به تقویت آن پرداخت.
▬ نکته نهم فرصت کسب شده برای پیگیری جدیتر خلع سلاح هستهای جهانی خصوصاً قطع ید رژیم غاصب صهیونیستی از داشتن سلاح هستهای است. امریکا با داشتن هفت تا ده هزار کلاهک هستهای و اسرائیل کودک کش با ۲۵۰ تا ۴۰۰ کلاهک هستهای امروز در موضع مطالبهگری هستند در حالی که فرصت کسب شده باید محلی برای قیام عمومی کشورها و مجامع حقوقی در حرکت به سمت جهانی عاری از سلاحهای هستهای و کشتارجمعی قرار گیرد.
░▒▓ نقاط تهدید و نبایدهای مبتنی بر آنها
▬ نکته اول در این باره، احتمال برآورد اشتباه و غلط دشمنان ملت ایران از نتیجه مذاکرات است که بخواهند وانمود کنند یا عدهای در داخل گمانه آنها را تقویت نمایند که فشار تحریم و زور عامل مذاکره از سوی ایران بوده است. حداقل پاسخ به این خیال خام، وضعیت اسفبار امریکا، و هم پیمانان منطقهای آن است که برخی ملتها تنها با الهام گرفتن از الگوی انقلاب اسلامی اینچنین دست استکبار را زیر سنگ بیداری اسلامی قرار دادهاند.
▬ نکته دوم، احتمال غفلت از ساخت درونی کشور توسط مسؤولان اجرایی کشور است که متأسفانه در بخشهایی از دولت اعتقاد و التزام عملی به سیاستهای اقتصاد مقاومتی و اقدامات جدی برای ایجاد مصونیت درون زاد و بیاثر کردن حربه دشمنان ملت رشید ایران دیده نمیشود.
▬ نکته سوم، تنزل موضوع مذاکرات هستهای به خواستههای جناحی و انتخاباتی است. زمزمه برگزاری جشن برای نتایج این مذاکرات از سوی حامیان دولت و همفکران سیاسیاش تنها در همین چهارچوب ارزیابی میشود چراکه اساساً خوشحال نشان دادن خودیها از توافقی که بالاخره، با دادن امتیازات بسیاری به دست آمده نمیتواند ذوق زدگی مفرط ایجاد کند و نشانی غلط به دشمن خواهد داد.
▬ نکته چهارم، ضرورت پرهیز موافقان سیاسی دولت از جو زدگی مزمن و همچنین، پرهیز مخالفان سیاسی دولت از ایجاد جو سرخوردگی و افسردگی است؛ چراکه نه از آرمانهای انقلاب کوتاه آمدهایم و نه کسی جسارت تدارک جام زهری دیگر را خواهد داشت. هم چنان که میتوان گفت قطعاً امکان رسیدن به توافق بهتر هم میسر بود و نتیجه کنونی براساس بضاعت این دولت بود و در ماههای آتی میبایست این کاستی توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی و سایر مسؤولان منجمله مذاکرهکنندگان هستهای جبران شود. تداوم این دوگانه ذوق زدگی و سیاه نمایی، نتیجهای جز دو قطبیسازی هلاککننده منافع درازمدت ملت ایران به دنبال نخواهد داشت.
▬ نکته پنجم آنکه احتمال جدی میرود نظام سلطه پس از لغو تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای ایران، همان تحریمها را مجدداً به بهانههای واهی جدید نظیر نقض حقوق بشر، تروریسم و برنامه موشکی ایران احیا و به اجرا گذارد؛ این مسألهای است که باید مورد توجه همه مسؤولان بویژه دولتمردان و تیم مذاکرهکننده ما بوده و تضمینهای لازم در خصوص جلوگیری از این شیطنت اخذ شود.
▬ نکته ششم، عدم فضای شفاف و صریح و صادقانه در بیان واقعیتهای تلخ و شیرین این توافق اولیه است که خود مشکلات جدی بعدی را ایجاد خواهد نمود. بیان نادرست برخی از اعضای تیم مذاکرهکننده و بخصوص بیان ریاست محترم جمهوری در دستیابی به شعارهای انتخاباتی چرخش همزمان سانتریفیوژ با گردش چرخ کارخانجات یا کسب همه خواستههای مشروع ایران در توافق سبب خواهد شد که هم زمینه فشار طرف غربی برای سه ماه آینده بالا رفته و توفیقات کم توافق را نیز کمتر نماید، و هم با عملی نشدن وعدهها در آینده نه چندان دور میان مردم عزیزمان یاس و ناامیدی و در بین ملل جهان چهره مشعشع مردم شریف ایران را به عنوان یک شکست خورده ملکوک کند.
▬ نکته هفتم، اعتماد مجدد و چند باره به طرفهای مذاکرهکننده بویژه امریکاست. چرا در روند مذاکرات از شکاف بین شرق و غرب (روسیه و چین در مقابل، امریکا و سه کشور اروپایی) استفاده کافی نشد تا منافع بیشتری نصیب ایران شود؟ در توافق ژنو ما صادقانه به تعهدات خود عمل کردیم و طرف مقابل تعهدات کم خود را نیز ناقص انجام داد و به بهانههای مختلف از تعهداتش طفره رفت، لذا، قابل تأمل است که چرا تیم مذاکرهکننده از گذشته عبرت نگرفته و مسیر درستی را برای محکم کاری و شفافسازی درست و دریافت تضمینهای اساسی انجام تعهدات طرف مقابل طی نمینماید؟!
▬ نکته هشتم، ریاست محترم جمهوری در نطق خویش صحنه رخ داده در توافقات را وفق مراد خواندند و آرزو کردند در سایر حوزهها نیز با همکاری بینالمللی مشکلات را مرتفع نمایند. این تحلیل نادرست و برداشت غیرواقع از اتفاق رخ داده در توافق اگر بخواهد به حوزههای دیگر مورد نظر نظام سلطه تسری یابد، راه مداخله جدی آنان را در ایران اسلامی، منطقه و جهان باز خواهد کرد، لذا، از ابتدا باید با واقع بینی مکر و حیله مزورانه امریکا را دید و با خوش باوری شعار نداد و آرزوهای خویش را به عنوان دستاورد بر زبان نیاورد.
▬ نکته نهم، ارتباط مستقیم رفع مشکلات کشور با تفاهم هستهای و شرطی نمودن جامعه برای عدول از مواضع آرمانی دیگر به بهانه رفع مشکلات است؛ ضروری است مسؤولان دولتی در اظهارنظرها و اقدامات خود دقت نموده و بیپروا مسیر مورد نظر دشمنان کشور و رسانههای بدخواه مردم رشید ایران را هموار ننمایند. توجه به این نکته ضروری است که تیم مذاکرهکننده با داشتههایی مذاکره کرد که ملت رشید ایران با هزینه زیاد به دست آورده است و خونهای مظلومی به پای پیشرفت فنی و صنعتی ایران در زمینه هستهای ریخته شده است، لذا، همگان باید بکوشند تا با پاسداشت عزت و عظمت ملت ایران و نگه داشت خون بهای پرداخته شده مسیر پیش رو را با نرمشی قهرمانانه به سمت آرمانها طی نمایند.
▬ در خاتمه ضمن آرزوی مجدد انجام توافق عادلانه و شرافتمندانه که حقوق ملت ایران و عزت ایشان حفظ شود معتقدم میبایست تیم مذاکرهکننده به سؤالات زیادی در خصوص دلایل عدم رعایت بسیاری از خطوط قرمز پاسخ داده و از بیان جملات کلیشهای خودداری نمایند، گر چه مطمئناً ارائه توضیحات تفصیلی در افکار عمومی بخصوص نخبگان، رسانهها و بویژه مجلس شورای اسلامی نیز مطالبه خواهد شد.
مأخذ:فارس
هو العلیم