فیلوجامعه‌شناسی

مدل عملیاتی ”ترویج“ اقتصاد مقاومتی شهری

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ تز ۱.
■    وقتی به دنبال یک مدل عملیاتی برای تحقق اقتصاد مقاومتی می‌گردیم، بی‌گمان، فکر در مورد شهر و اقتصاد شهری که متجاوز از هفتاد درصد جمعیت کشور را تحت پوشش دارد، وجه اصلی مدل را می‌سازد.
■    اگر مقصود از اقتصاد مقاومتی، اقتصادی باشد که بتواند با چابکی، خود را با هر شرایطی تطبیق دهد و بیشتر به منابع خود برای بقا متکی باشد، آن گاه به نظر می‌رسد که یک اقتصاد مقاومتی شهری باید شبیه یک خانواده صمیمی، هم‌دل و هم‌زبان، و کم و بیش خودبسنده باشد. به این معنا که صمیمیت، هم‌دلی و هم‌زبانی، می‌تواند شرایطی را به وجود آورد که گر چه هر یک از اعضا تشخیص مستقل خود را دارد و آن تشخیص را در چهارچوب مشخصی به کار می‌گیرد، و از این بیش، این تشخیص را در خانواده و سر سفره شام با دیگران در میان می‌گذارد، در عین حال، پدر یا مادر پخته و روزگار چشیده خانواده هم می‌تواند این تشخیص‌ها را در یک کل در هم تنیده تلفیق نماید، و موجب هم گرایی تلاش‌های فردی در خانواده شود. این، مهم‌ترین خصلت یک خانواده موفق است، و این است که کمک می‌کند که اتحادهای خانوادگی، به نحو تاریخی، موفق‌ترین و پابرجاترین و مقاوم‌ترین شکل‌بندی اتحاد اجتماعی را بسازند. و البته این اتحاد پویا، به کمک صمیمیت، هم‌دلی و هم‌زبانی امکان تحقق دارد. این، نکته اول.

░▒▓ تز ۲.
■    در همین رابطه باید متذکر شد که ذات شهر مدرن، چندان با «هم‌دلی و هم‌زبانی» همساز نیست. اساساً، عمده جامعه شناسان، شهر را با مکانیسم‌های تفکیک و جدایی گزینی می‌شناسند. شهر با جدا شدن محل کار و محل سکونت و سپس، با جدا شدن انواع محل کار و انواع محل سکونت ساخته و پرداخته می‌شود. از یک طرف گستردگی و ناحیه بندی طبیعی در پهنه شهر که در قیاس با فضاهای پیشین زیست بشری پهناور است، موجب جدایی‌ها می‌شود، و از سوی دیگر، انتخاب اجتماعی و جدایی جمعیت یا به عبارت دیگر، ایجاد گروه‌های اجتماعی رشد و تفکیک اجتماعی به دنبال می‌آورد. شهرهای عظیم امروز، «خصوصیت موزاییکی» دارند، یعنی در این شهرها، خرده فرهنگ‌های بسیار متنوع و رنگارنگ به صورت موزاییکی، در کنار هم به زندگی ادامه می‌دهند.
■    شهر، میان متمولان و محرومان، و افراد حاشیه‌نشین و مرکزنشین تمایز ایجاد می‌کند. به عبارت دیگر، فقرا هم از جهت اقتصادی، و هم از نظر فضایی جداسازی می‌شوند. گروه‌های مجزا و حاشیه‌نشین خارج از جریان و روند اصلی جامعه شهری، نه تنها با فقر خود، بلکه با ارزش‌ها، نگرش‌ها و گرایش‌های اجتماعی خاص خود متمایز می‌شوند. جداسازی گروه‌های مردم از یکدیگر در شرایط اخیر شهرها، بویژه بر مبنای رژیم‌های مصرف متظاهرانه و گرایش به اظهار سبک‌های زندگی خود را نشان می‌دهند.
■    خلاصه، شهر، محل تقاطع انواعی از جداسازی‌هاست؛ دارایی و ثروت، انواع تخصص‌ها و مهارت‌ها، اقسام تربیت‌ها، جنسیت و نژاد و غیره.  دولت‌های مداخله‌گر جدید، از طریق سیاست‌های توزیعی نوین مثل برنامه‌های رفاهی ویژه کارکنان و نظام‌های ناهماهنگ پرداخت، انواع جدیدی از نابرابری را به وجود می‌آورند که از شکاف دارا و ندار بسیار پیچیده‌تر و در عین حال، تحقیر کننده‌تر و بیگانه کننده‌تر است، چرا که مدام با ساز و برگ‌های فرهنگی طبقه متوسط توجیه می‌شوند.
■    برای علاج گسیختگی‌های جانکاه در زندگی شهری، طریق پیشنهادی «ترویج» هم گروهی‌های فرهنگی ریشه‌دار است. آن چه باید انجام شود، احیاء، ایجاد یا تقویت هیأت‌های اجتماعی دیرینه، به عنوان شوراهای محلی است. این، واقعیتی است که شوراها و شورایاری‌های محلی در شهرهای بزرگ ما تجربه موفقی نبوده‌اند، چرا که بیشتر، الگوهای وارداتی از جوامع سوسیالیستی بوده‌اند. آن چه موفق‌تر بوده است، نهادهای واسطی مانند هیأت‌های محلی، مساجد، قهوه خانه‌ها، پاتوق‌ها، و از این دست اماکن طبیعی گرد هم آیی مردم در مقیاس محلی ماست. از ديدگاه دكتر فرامرز رفيع پور، ما در نظام سنتی‌مان چيزي به نام ”محله“ داشتیم و داريم كه داراي كاركردهاي بسيار مهم اجتماعي بوده و هنوز هم (هر چند كمتر) می‌باشد. در هر «محله» سنتي، ما چند مركز تجمع گروهي داشته‌ایم كه برخي از آن‌ها هنوز وجود دارند: مسجد و حسينيه، قهوه خانه، زورخانه، سونا، ”سر کوچه“… . «محله» كاركردهاي مهمي داشت و هنوز هم دارد، از جمله در حل مسائل مختلف و كمك متقابل. «محله» نقش بسيار مهم اجتماعي شدن و كنترل رفتار جوانان و تطبيق رفتار آن‌ها با هنجارهاي ارزيابي شده را داشت. دكتر فرامرز رفيع پور، با مطالعه هیأت‌های عزاداري محرم، در می‌یابد که مهم‌ترین واحد فعاليت گروهي هر «محله» كه هنوز هم پا بر جای است، «هيأت» است. اين «هيأت» داراي تمام خصوصيات يك گروه اجتماعي كامل است؛ يعني، داراي نظام تقسيم كار و تفكيك نقش‌های دقيق و دروني شده است. نكتة مهم در این میان، تجربة شكل‌گيري شوراهاي محله در مساجد به هنگام جنگ ايران و عراق است، كه براي سامان‌دهي محلات و خصوصاً سامان‌دهي اقتصاد و مصرف محلات و پشتیبانی جنگ نقش مهم بی‌رقیبی بازي كردند. و از همین مثال معلوم می‌شود که برنامه‌ریزی متمرکز یک اقتصاد مقاومتی تا چه اندازه می‌تواند به خطا باشد.

░▒▓ تز ۳.
■    از فرجام نکته قبل بر می‌آید که، پیچیدگی دنیای واقعی در مقایسه با انتزاع‌های نظری و روشنفکرانه از واقعیت، بیشتر است. در واقع، در یک اقتصاد مقاومتی شهری، توقع یک توسعه و بسط تکاملی خطی، انتظار معقولی نیست، بلکه آن چه در واقع روی می‌دهد، مسیر افت و خیز داری است که سمت و سوی آن بنا به اقتضائات محلی ممکن است تغییر یابد، هر چند که در یک روند کلی، یک چهارچوب ارزشی بلند مدت مراعات می‌شود، اما در عین حال، حفظ تعادل در چنین جامعه‌ای مستلزم هوشیاری‌های محلی و منوط به موقعیت است. همان نکته‌ای که در تشبیه خانواده متذکر شدیم، بیانگر پیچیدگی احتمالی چنین مدلی است. یک خانواده موفق، یک مسیر کلی پیشرفت را طی می‌کند، اما در مقاطع کوتاه، مشحون از تعیین مسیرهای هوشمندانه و حساس و خلاقانه‌ای است که در موقعیت‌های محلی و به تشخیص اعضا صورت می‌گیرد. در یک مقیاس ملی نیز، هر چند که اتاق فرمان اقتصاد مقاومتی مدام در حال طراحی و بازسازی پروتکل‌ها و چهارچوب‌های کلی پیشبرد جامعه است، در عین حال، تا حد معین و سنجیده‌ای دست واحدهای محلی را برای تشخیص موقعیت و عمل بر اساس این تشخیص باز می‌گذارد.

░▒▓ تز ۴.
■    یک ایده عملیاتی دیگر آن است که باید یک نحو رابطه مثبت بین صنعت و شهرنشینی برقرار نمود. نمی‌شود منتظر بود که این ارتباط خود به خود برقرار شود، بلکه باید آن را فعالانه برقرار نمود.
■    ضرورت این ارتباط، از آن روست که اصل فلسفه شکل‌گیری شهر و زندگی شهری، به قدر زیادی با تقسیم کار صنعتی مساوق است. ولی نکته آن است که این صنعت نباید یک صنعت برون زاد، بلکه متکی به استعدادهای محلی و بومی گردد تا بتواند بقای خود را در شرایط دشوار حفظ نماید.
■    اکثر انحراف‌ها در فرآیند شهرنشینی در جوامعی مانند جامعه ما از این جا بر می‌خیزد؛ این که شهر بر مبنای ظرفیت‌های محلی رشد نمی‌کند. در همین رابطه، کینگزلی دیویس و هیلدا گلدن (Kingsley Davis and Hilda Hertz Golden)، در سال ۱۹۵۴، طی مقاله مهمی از اصطلاح «زیادی‌شهری‌شدن | overurbanization» استفاده کرده‌اند. این مفهوم، اشاره به وضعیتی دارد که در آن میزان و شکل شهرنشینی از حد معینی فراتر می‌رود؛ و این حد معین را ظرفیت‌ها و فرصت‌های تعیین می‌کند. بیان اقتصادی این گزاره جامعه شناختی آن است که جامعه‌ی «زیادی‌شهری‌شده» با نحوی ضرورت «رشد اجباری» مواجه است که مستلزم سطح بالایی از سرمایه گذاری و سطوح پایینی از مصرف است، و معمولاً جامعه‌ی «زیادی‌شهری‌شده» آمادگی چنین ریاضت اقتصادی را ندارد.
■    در کل، می‌توان گفت که در جوامع رو به توسعه امروز، هر چه قدر مطلق میزان شهرنشینی کمتر باشد، می‌توان انتظار داشت که آن جامعه متعادل‌تر باشد. بدین ترتیب، گور آفر (Gur Ofer)، هوادار «صرفه جویی در شهرنشینی | economizing on urbanization» بود. در جامعه‌ای با «شهرنشینی زیادی پایین | underurbanization»، سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی و اجتماعی می‌تواند معطوف به «زیربناهای» توسعه شود.

░▒▓ تز ۵.
■    کمبود مسکن شهری، یک دشواری جدی در جوامع «زیادی‌شهری‌شده» است. در کشور ما هم این یک دشواری بزرگ بود، اما با برنامه عظیم مسکن مهر، این دشواری به طرز فوق‌العاده و مؤثری مهار شد. باید از این بابت از دولت‌های نهم و دهم سپاسگزار بود. در عین حال، این میزان از اسکان شهری مستلزم زیرساخت‌های اشتغال هم هست که آن نیز باید با برنامه‌های فوق‌العاده تدارک شود.
■    یک سیاست برای رسیدن به یک اجتماع و اقتصاد شهری متعادل‌تر، محدود کردن شمار روستاییان مهاجر به شهر است؛ ولی این مستلزم دخل و تصرف جبری و متمرکز در روند زندگی اجتماعی است و تجربه آن در جوامع سوسیالیستی اروپای شرقی مانند مجارستان، تجربه موفقی نبوده است.
■    خط‌مشی جایگزین که یک «خط‌مشی مقاومتی» است، بر دو پایه «ترویجی» استوار است: پایه نخست، «ترویج» بنگاه‌های اقتصاد شهری در مقیاس کوچک و محلی است. در این شرایط، نقش دولت، نه مزاحمت و کنترل متمرکز و قاهر، بلکه تولید انبوه اطلاعات از ظرفیت‌های اقتصادی منطبق با موقعیت‌های محلی است. البته دولت‌های امروز زیاد عادت به ایفای نقش تولید اطلاعات ندارند. آن‌ها بیشتر به نظارت و اعمال قانون عادت دارند، ولی این عادت باید تغییر کند. دولت‌های امروز، باید نقش تسهیل گر فعالیت‌های مردمی را بویژه از طریق ایجاد الگوهای بدیع تقسیم کار، بر عهده گیرند. سیاست «ترویج» بنگاه‌های اقتصاد شهری در مقیاس کوچک، به نوبه خود، اجازه می‌دهد تا مردم به شیوه‌های مختلف موفق به صرفه‌جویی شوند و سرمایه‌گذاری چابک محلی از سوی مردم در زیرساخت‌ها رشد میسر شود.
■    پایه دوم، که باید در کنار پایه نخست برای بازگرداندن تعادل به اقتصاد شهری مد نظر باشد، «ترویج» عملکرد زندگی اجتماعی و اقتصادی در روستاها، آن هم بویژه با تولید انبوه اطلاعات است. این روند، هم از مهاجرت‌های بیشتر از روستاها به شهرها مؤثر است، و هم تا اندازه‌ای می‌تواند موجب مهاجرت معکوس شود، که در مورد اخیر نباید عجول بود. بی‌گمان، روند معکوس شهرنشینی، روند ساده‌ای نخواهد بود. نقش دولت‌ها در ترویج و ارتقاء اقتصاد روستایی نیز بیش از مداخله یا مزاحمت، ایجاد تسهیلات از طریق «ترویج» و انتشار اطلاعات است.
■    ما پیش از این و در زمان جنگ، تجربه موفق «ترویج» را در تحرک بخشی به اقتصاد روستاها داشته‌ایم. تأکید ما در این تز این بود که علاوه بر احیای «ترویج» در روستاها و گسترش آن به حیطه‌های غیر کشاورزی، باید الگوی «ترویج» را در تحرک بخشی به اقتصاد شهری به منظور گسترش واحدهای اقتصادی کوچک به کار برد. یک نحو کار تیپ «جهادی» لازم است (توأم با اقتباس‌هایی آزاد از کریس پیکوَنس و منصوره اعظم آزاده).
مأخذ:تسنیم
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.