دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ تز اول
■ گر چه اکنون، دنیای دیجیتال و خصوصاً میدان شبکه و اینترنت، در افق دید ما، بزرگ و سترگ و حائل نمود مییابد، ولی باید سعی نماییم در قضاوت راجع به آن دچار افراط نشویم. بسیاری از ادعاهای هراسناک و گزاف در مورد شبکه و اهمیت آن، بازتاب شرایط زمانه هستند، نه محصول یک تأمل آگاهانه.
■ البته در این که انقلابی در اجتماع بشری روی داده است، جای انکار نیست، ولی عرض و پهنای این انقلاب، ضرورتی برای دستپاچگی نخواهد بود. دستپاچگی تنها دید مثبت را از ما خواهد گرفت، و ما را به انفعال خواهد افکند.
■ باید سؤال جدید روزگار نوین را کشف کرد، و به آن پاسخ داد. همین ...
░▒▓ تز دوم
■ برداشت من این است که اگر پرسش گیج کننده ابتدای قرن بیستم، پشت انقلاب «مدیریت» نهفته بود که زمانی نوربرت وینر بوضوح آن را با پرسش «استفاده انسانی از انسانها» بیان کرد، امروز در پس انقلاب «ارتباطات»، سؤال «استفاده انسانی از ماشینها» مطرح است و اگر پاسخ در خوری بیابد، ما از تنگی پوسته امروز زیست فردی-اجتماعی خواهیم رهید. دشواری امروز، دقیقاً آن است که ما نمیدانیم که چگونه با ماشینهایی که به شرکای انکار ناپذیر زندگی اجتماعی ما بدل شدهاند، نسبت اخلاقی برقرار کنیم، طوری که زیست سالم و متوازن انسانی-اخلاقی و اجتماعی-سیاسی پیشین خود را از کف ندهیم.
░▒▓ تز سوم
■ در ابتدای قرن بیستم، اغلب تحلیل گران اجتماعی و فیلسوفان اخلاق و سیاست، تصویری از انحطاط قطعی بشر را ترسیم میکردند؛ نمونه تام این تحلیل گران ماکس وبر بود، که از احاطه حائل بوروکراسی بر انسانیت به وحشت افتاده بود. ولی، رویدادهای آتی نشان داد که بشر، مخلوق توانمندتری است، و میتواند وضعیت پیچیده تری را پدید آورد.
■ هر چند که بی گمان، نمیتوان گفت که اکنون به نسبت روزگار ماکس وبر، در شرایط بسیار تکامل یافته تری به سر میبریم، اما به سهولت هم نمیتوان حکم کرد که ما از همه جهات به انحطاط کشیده شدهایم. بشر، وضع پیچیده تری پدید آورده است، و با این وضعیت است که زمینه را برای گشایشهای نوین فراهم آورده است. مهم نیست که این گشایشها تا چه اندازه وسیع یا محدود بوده باشد، ولی مهم آن است که نیاز عمیق تری به عدالت و نهایتاً توحید پدید آمده است، و این ارزشمند است.
░▒▓ یک تز اساسی
■ از همین جا شاید بتوان نتیجه گرفت که اگر ما بتوانیم در شرایط جدید، ارزشهای اصولی فردی و اجتماعی انسانی را، همان پروژه اخلاق و سیاست را باز تعریف کنیم، آن وقت میتوانیم، از تقدیر انحطاط رهایی یابیم، و الا آن قدر دور خواهیم گشت و از سر بی اختیاری با ماشین همراه خواهیم شد، تا دیگر چیزی از انسان به مثابه انسان باقی نماند. پس، توفیق یا عدم توفیق ما محتوم نیست، و به کوششهای هدف دار ما در حفظ برنامه اخلاق و سیاست منوط است.
░▒▓ تز چهارم
■ این تأملات نشان میدهند که برای ما چقدر نا معقول است که بخواهیم پیش گوییهای مطمئنی درباره آن چه اینترنت ما را به آن رهنمون خواهد شد، انجام دهیم. به عبارت دیگر، ممکن است اندکی تواضع لازم باشد!
■ هیچ کس منکر این امر نیست که پیدایش اینترنت، پیشرفتی با اهمیت در مناسبات انسانی، در حد «پوست اندازی» است. البته، زمینههای ملموسی برای این فرض وجود دارد که اینترنت، اگر نه در واقع، بلکه به صورت بالقوه، یک فن آوری واژگون کننده و نابودگر هم میتواند باشد، همان طور که زمانی بوروکراسی آهنین در ابتدای قرن بیستم چنین ظرفیتی را از خود نشان میداد.
■ پس، باید ساختارهای اقتصادی یا سیاسی تثبیت شده امروز را به مبارزه طلبید و تحت تأثیر قرار داد، البته اگر واقعاً میخواهیم از این چالش به سلامت عبور کنیم.
░▒▓ یک تز مهم دیگر
■ شاید بتوان گفت که بخش مهمی از بازسازی توان ما برای زیست اخلاقی و سیاسی، باز تعریف زمان و فضا با فرض جدید ارتباط ما با ماشینها است. ماشینها و بویژه فنّاوری ارتباطات، دگرگونی محتوایی عظیمی در مفاهیم زمان و فضا ایجاد کردهاند. ما با تلویزیون چشمی سراسر بین پیدا کردهایم، با رادیو دو گوش دور شنو، و تجمیع همه تجربه رسانهای گذشته ما در اینترنت، باعث شده است که ما نه در دهکده جهانی بلکه در اتاقکی جهانی زندگی کنیم که ماشین همه چیز را از دور دست، دقیقاً جلوی چشم ما میآورد.
■ ماشینها، زمان و فضا را نه فقط به لحاظ گستره و امتداد، بلکه به جهت کیفیت و محتوا دگرگون کردهاند. پس، تا وقتی که ما با مفاهیم متعارف زمان و فضا فکر و عمل میکنیم، نمیتوانیم مشارکت مؤثری با ماشینها داشته باشیم. ما باید در مفهوم اینجا، اکنون، مرزهای ملی، جهان، بین الملل، تاریخ، معاصر، قدیم، جدید، آینده، حضور، و ...، و خلاصه هر مفهومی که اشارهای به زمان و فضا دارد، تجدید نظر کنیم، و گسترش حضور انسانی در همه این حیطهها را به رسمیت بشناسیم.
■ واقع آن است که ما در همان حال که اینجا و اکنون «حضور» داریم، در گذشته و آینده و در میان ملل دیگر، آن هم در آن واحد، به واسطه شبکه جهانی «حضور» داریم، و کنش انسانی خود را در این مقیاس معنادار مینماییم. ما عملاً در بسیاری از مواقع چنین میکنیم، ولی آن چه با انجام دهیم این است که این طرز سلوک را آگاهانه انجام دهیم، و آگاهانه و مسؤولانه چهارچوب اخلاقی و سیاسی (سیاسی به معنای اخلاق در مقیاس اجتماعی) عمل خود را تنسیق و مرتب نماییم، طوری که دقیقاً بدانیم چه میکنیم.
■ روشن است که با مقدورات فعلی الزام به برخورد اخلاقی با ماشینها دشوار است، همان طور که در ابتدای قرن بیستم، دانستن این که دقیقاً ماشین بوروکراسی ما را به کجا میبرد، دشوار بود، ولی وقتی ما به خودمان آمدیم و اخلاق و سیاست جدیدی دست و پا کردیم، توانستیم بیش از آنچه ماکس وبر امید داشت، موفقیت یابیم.
░▒▓ تز ششم
■ گیر و گور اصلی ما در بوروکراسی این بود که ردههای فوقانی هرم سازمانها ردههای دون تر را «به رسمیت نمیشناختند» و به عبارتی، آنها را افرادی از نوع خود تلقی نمیکردند، و پست تر خطاب مینمودند. به تبع، گوهر کوشش علم مدیریت نوربرت وینری و تز «استفاده انسانی از انسانها»، ترویج روابط انسانی در سازمانها بود.
■ هر چند که شاید خود نوربرت وینر به تعبیر اثر بخش هگلی «به رسمیت شناسی» آگاه نبود، ولی ما امروز میتوانیم با کمک گرفتن از این مفهوم اثربخش، از تجربه فایق آمدن نسبی به چالش بوروکراسی برای بن بست گشایی اخلاقی از اینترنت استفاده کنیم.
■ ما باید ماشین را «به رسمیت بشناسیم». ما باید پیشینیان رسوب کرده در ماشین را «به رسمیت بشناسیم». ما باید طبیعت ته نشست شده در ماشین را «به رسمیت بشناسیم». ما باید به همه آنها احترام بگذاریم. الحاصل، ما باید در تعریف جامعه، مفهوم پر مایه «سیستم» را جایگزین نماییم. در واقع، اجتماع امروز از تلفیقی از انسانها و ماشینها ساخته شده است، و ماشین، خود حاصل تلفیق دو مؤلفه پیشینیان و طبیعت است. و اگر انقلاب مدیریت با «به رسمیت شناختن» انسانها به عنوان شرکای سازمانهای انسانی تثبیت شد، امروز هم، انقلاب ارتباطات باید با «به رسمیت شناختن» پیشینیان و طبیعت ته نشست شده در ماشینها سامان یابد.
■ ما عادت کردهایم که طبیعت و پیشینیان را در رده دوم به حساب آوریم. این دو بی احترامی، علت اصلی سوء استفادههای گسترده ما از ماشین و از طریق ماشین است. انسانهای امروز، در بازیهای رایانه ای به سهولت انسانها را میکشند، دهکدهها را منهدم میکنند، از دادههای خصوصی سوء استفاده مینمایند، و هزار و یک کار ناجور دیگر که به خود اجازه نمیدهند، آن اعمال را در ارتباط با انسانهای زنده تحقق بخشند، ولی نسبت به ماشین و «پدیدارهای ماشینی» روا میدارند.
■ اصلاً برخی به بازیهای مخرب رایانهای روی میآورند، چون نمیتوانند پرخاش و قتل و سرقت و انهدام شهرها را در مورد افراد و اماکن واقعی اعمال کنند. حال، سؤال تعیین کننده اخلاقی این است که آیا این اعمال، باعث تأثیرات اخلاقی مخرب بر روی انسانهای زنده، انسانهای آینده، میراث گذشته و طبیعت نمیشوند. بی گمان، تأثیرات منفی به جای میگذارند. البته بی شک کشتن یک شَبَه انسان در یک بازی رایانه ای به اندازه کشتن یک انسان واقعی مخرب نیست، ولی این قساوت بی تأثیر هم نیست. تنگنای امروز ما در ارتباط با اینترنت و اجتماع ماشینی این است که ما انسانها و اشیای این دنیای جدید را در اخلاق و سیاست خود مفهوم سازی نکردهایم.
░▒▓ جمعبندی از یک دید وسیعتر...
■ در ریشه، دشواری به این بر میگردد که ما ماشینها را به عنوان عصاره و تلفیق کوشش پیشینیان و طبیعت، به رسمیت نمیشناسیم، و با آنها مناسبات اخلاقی برقرار نمیکنیم. در نظامهای کهن دینی و اخلاقی، افزون بر جایگاه انسان، همهی اجزای طبیعت، به نحوی، ارزشمند به شمار میرفتند، و همهی عالم، در هم تنیده و آفریدهی موجودی حکیم، قلمداد میشدند که همه چیز را بر اساس حکمت خود آفریده و در جای خود، گنجانده است.
■ بشر که روزی در پی آموزههای وحیانی، زندگی در عالم طبیعت را لحظۀ کوتاهی از حیات ابدی خود به شمار میآورد، و میکوشید با ساده زیستی در آن به فکر حیات اخروی خود باشد، اینک، در پی پیدایش اخلاق و اخلاقیات دنیای مدرن که بر نحوی جهان بینی مادی استوار است، بر خلاف سنتهای عمیق دینی و مشرقی، طبیعت و طبیعت مصنوع (دنیای ماشینها) را سایۀ نور خداوند نمیداند، و هیچ حدّ و مرزی را در ارتباط با طبیعت و دنیای ماشینها نمیپذیرد. اکنون که تمام اجزای طبیعت و دنیای ماشینها، بی جان و در اختیار آدمی محسوب میشوند، انسان تمایلات سرکش خود را در استفاده از آنها آزاد و رها گذاشته است.
■ بدین ترتیب، حذف عالم ملکوت از دل دنیای ابزارها و تهی کردن دنیای ماشینها از هر گونه نشانۀ الوهی منجر به حذف هر گونه الزام یا قانونی شد که از افقی ورای خواستهها و منافع آدمی نشأت گرفته باشد، و در نهایت، میدان رقابت فارغ از اخلاق آدمیان را به همین دنیای ماشینی معطوف کرد و بر شتاب بهره گیری حریصانه از آن افزود. توسعۀ علم و دانش که به افزایش اعجاب انگیز قدرت عمل آدمی انجامید، زمینه ای فراهم کرد که انسان سلطه جو با شتاب بیشتری به بهره کشی از طبیعت و طبیعت مصنوع یا همان دنیای ماشینها بپردازد.
■ اگر خوب دقت کنیم، این مشکل، همان دشواری است که ما در بوروکراسی با آن مواجه بودیم. بهره کشی بی ملاحظه که ریشه در «به رسمیت نشناختن» بود. منتها آن موقع، مشکل، «به رسمیت نشناختن» «انسانها» بود، و اکنون، «به رسمیت نشناختن» «ماشینها»، به عنوان چیزهایی که نباید فارغ از اخلاق با آنها رفتار کرد.
■ همان طور که آموزههای ادیان ابراهیمی گوشزد میکنند، ما باید تمام اشیاء و موجودات را موضوع عمل اخلاقی خود قرار دهیم، و دنیای ماشینها از این قاعده مستثنا نیست (توأم با اقتباسهای آزاد و محدود از نوربرت وینر، جان ناقتن، محسن جوادی، سید حسن اسلامی، محسن حدادی، و استیون کلارک)
مأخذ:تسنیم
هو العلیم