دکتر حامد حاجیحیدری
░▒▓ مطلب اول
• از اسطوره چه میخواهیم؟
■ اولاً، اسطورهها مهماند، چون بسیار ماندهاند، و ارزش بقای بالایی دارند.
• امروز مدل اتمی بور را معتبر میشمریم، چون حدود صد سال، و فقط حدود صد سال است که استعمال میشود و درست جواب داده است.
• حال، نظر شما راجع به اسطوره نهفته در اثر عظیم ایلیاد، منصوب به هومر چیست که متجاوز از دو هزار و هشتصد سال است که در نواحی مختلف خاور نزدیک و خاور میانه روایت میشود و شنیده میشود و گریسته میشود و برمیانگیزد، و همچنان تأثیرگذار است؟
• فکر میکنم که برای ما جامعهشناسان، در اسطوره، آموزهای نهفته است.
■ ثانیاً، ملهم از مساعی کلود لوی-اشتروس و بعد، رولان بارت، و اخیراً هومی بابا، اسطوره از جهت دیگری هم مهم است.
• ساز و کار عملکرد اسطورهها، نافذترین، تأثیرگذارترین، و قانعکنندهترین ساز و کار اقناع و تأثیرگذاری بوده است؛ شاید به این خاطر که ریشه راسخی در نحوه مواجهه ما با دنیا و در واقع، ریشه در جوهر و گوهر عملکرد زبان دارد.
• این، یک وجه دیگر اهمیت اسطوره برای ماست.
• اسطوره از ژرفای شناخت و نحوه برخورد ما با جهان میگوید. از ژرفای زبان میگوید.
• و بسته به آنکه برخورد خود با دنیا را از نیمۀ «از خود بیگانه»اش ببینیم، یا از نیمۀ «واقعنگرانه»اش، میتوانیم، اسطوره را به چشم آسیبشناسانه یا آگاهیبخش بنگریم.
• در هر صورت، ساختار اسطوره برای ما مهم است.
░▒▓ مطلب دوم
• وقتی میگویم، اسطوره مهم است، فقط منظورم این نیست که اسطوره در کنار علم، فلسفه، دین، جادو، عرفان، سیاست، اقتصاد، و... مهم است.
• میخواهم بگویم که اسطوره احتمالاً ساختار زیربنایی شناخت بشری را باز میتاباند.
• و میخواهم بگویم که از یک زاویه، تحلیل اسطوره، مهمترین اقدام ما برای شناخت بشر خواهد بود.
• امروز که علم و علوم اجتماعی در بحران معرفتی ناشی از تحولات فکری قرن بیستم، و در محور آن، چرخش زبانشناختی، دست و پا میزند، منابع جدیدی که بتواند شناخت ما و خصوصاً شناخت ما از کنش زبانی ما را بهبود بخشد، به مثابه یک منجی و فریادرس خواهد بود. و اسطوره دقیقاً چنین جایی دارد.
• پس، اسطوره یک نحو اهمیت ویژه و ممتاز دارد که آن را از هر واقعیت اجتماعی قابل تحلیل دیگر، در موقعیت برتر و یگانهای قرار میدهد.
░▒▓ مطلب سوم
• اسطوره برای من یک اهمیت دیگر هم دارد. و آن اینکه به مثابه گشایش ارتباط ثمربخشی بین جامعهشناسی و ذخیزه دانش الهیات و عرفان است.
░▒▓ مطلب چهارم
• در میان تمام اسطورهها، اسطورههای قهرمانی (hero myths) جایگاه ویژهای دارند.
• مهمترین اسطورههای تاریخ، اسطورههای قهرمانی بودهاند؛ آن اسطورههایی که بیشتر روایت شدهاند، و بیشتر تأثیرگذار بودهاند.
• فیالمثل، اسطوه ایلیاد که درخشانترین و تأثیرگذارترین و الگوترین اسطوره بوده است، در اساس و کلیت، یک اسطوره قهرمانی است، هر چند که شامل تیپهای دیگر اسطوره هم میشود.
• از این قرار بوده است که تحلیلگران اسطوره، بیشتر به اسطورههای قهرمانی توجه داشتهاند.
░▒▓ مطلب پنجم
■ لرد راگلان با بررسی بیست و یک اسطوره قهرمانی، به یک ساختار بیست و دو مرحلهای از اسطوره دست یافته است:
1. خاستگاه و مام قهرمان، دوشیزهای پاک و مقدس است.
2. اغلب، پدر او پادشاه است.
3. که ربط نسبی با مادرش دارد، ولی...
4. ولی شرایط برای ازدواج آنان فراهم نیست.
5. و آوازه آن هست که قهرمان، فرزند خداست.
6. قهرمان، به وقت ولادت، معمولاً به قصد کشت، هدف حمله پدر یا پدربزرگ است، اما...
7. اما جان به در میبرد.
8. پدر و مادرخواندهای او را میپرورند...
9. چیزی از کودکی او گفته نمیشود، ولی...
10. ولی به وقت برومندی، به سوی مُلک آینده رهسپار میشود.
11. پس از ظفر بر شاه، و/یا دیو، اژدها، یا دد،
12. با شاهدختی وصلت میکند، که اغلب، دختر پادشاه پیشین است، و...
13. و شاه میشود.
14. چند گاهی همه چیز بر وفق مراد است، و
15. قهرمان، «حکم میراند و قوانینی وضع میکند»، اما...
16. خدایان یا ارواح یا اهریمنان از او روی میگردانند، و...
17. سپس از تخت به زیر میآید، و پس از آن،...
18. به مرگی «اسرارآمیز»،
19. و اغلب بر فراز «یک بلندی» از عالم مفارقت میکند،
20. و فرزندانش جانشین وی نمیشوند،
21. و هنوز، پیکر او به خاک سپرده نشده است.
22. برای او یک یا چند مجسمه هست.
░▒▓ مطلب ششم
■ برآورد طرحی برای ساختار زبانی اقناع و اتقان:
• آغاز «پدیده»، نیک و پاک است.
• در هالهای قدسی فرو رفته است.
• و بر او «ستم» میرود.
• و بر ستم «صبر» میکند،...
• ... و «برومند» میشود.
• و پس از برومندی، به صرافت «حق» برمیآید.
• و ظفری «پر آشوب»...
• ...و «زیبا»...
• و مسلط میشود...
• و تنها «چندی»، همه چیز بر وفق مراد است و در این چند است که «یاد میدهد، آنچه باید به بشر بیاموزد» و این قوانین و قواعد، مغز و جوهر انشاء اسطوره است،...
• تا اهریمنان، به ستم در او میآویزند.
• و «پدیده» بر فراز یک بلندی به ستم «شهید» میشود.
• و هنوز، پیکر او به خاک سپرده نشده و ناپیداست.
• و براستی «زنده» است و خود را به تناوب «مجسم» میسازد.
• بدینسان، انسان، هستی ویژه خود را در مقابل اهریمن مینمایاند.