دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ قضیه
● این روزها، شبکه ملی اول، با پخش سریال درخشان «پرده نشین» به کارگردانی کارگردان جوان پنجاه و هشتی، بهروز شعیبی، همان یادگار حاج کاظم «آژانس شیشهای» و طلبه «طلا و مس»، موضوع «آقازادهها» و نحو برخورد بایسته «آقایان» با تخلفات «آقازادهها» را در یک شهر زیبا و آرام و نوستالژیک مانند «کاشان» به میان مردم کشانده، و کم و بیش، داغ مردم را تازه کرده است. انگار تقدیر «آژانس شیشهای» و مردانش و حتی یادگارانش، بر تاریخ سازی رقم خورده است.
● همین طور، و شاید از سر اتفاق، تبلیغ فوق العاده جذاب «نوه عمو یادگار» پس از ماهها به تلویزیون بازگشته است، و خب، آن هم بد جوری خاطره انگیز است...؛ «هه هه هه، من نوه عمو یادگارم o o o [یک خلسه و خلأ طولانی و جذاب با حدود یک چهارم کل زمان قطعه، و بعد...] هه هه هه ♫ پشتم گرمه ♫ اگه سر حالم ♫ اگه شادم ♫ واسه اینه که پشتم گرمه ♫ راحت تو خونه ♫ اگه لم دادم ♫ واسه اینه که پشتم گرمه ♫ کیفم کوکه و دردام رفته از یادم ♫ پشتم گرمه ♫ یه پا ورزشکارم و از پا نیفتادم ♫ پشتم گرمه ♫ پکیج شوفاژ دیواری ...، به ما دلگرم باشید».
● خب، بازی «عمو یادگار؛ خوابی یا بیدار» هم برای خودش داستانی طولانی تر از آواز «یه شب مهتاب فرهاد» دارد؛ «یه شب مهتاب ... ماه میاد تو خواب ♫ منو می بره ... از توی زندون ♫ مث شب پره ... با خودش بیرون ♫ می بره اون جا ... که شب سیاه ♫ تا دم سحر ... شهیدای شهر ♫ با فانوس خون ... جار می کشن ♫ تو خیابونا ... سر میدونا: ♫ «عمو یادگار! ... مرد کینه دار!» ♫ مستی یا هشیار ... خوابی یا بیدار؟ ♫ مستیم و هشیار ... شهیدای شهر! ♫ خوابیم و بیدار ... شهیدای شهر! ♫ آخرش یه شب ... ماه میاد بیرون ♫ از سر اون کوه ... بالای دره ♫ روی این میدون ... رد می شه خندون ♫ یه شب ماه میاد ♫♫♫».
● «عمو یادگار؛ خوابی یا بیدار»، گویی یک بازی پر از پیشینه چهار نفره، با شماری تماشاگر، یک قاضی به نام «اوستا»، و یک «کلاه» است. به حکم سکه «قاضی»، از چهار نفر، دو نفر کولی میدهند و دو نفر کولی میگیرند، و آن دو که کولی میگیرند در حین کولی گرفتن، باید «کلاه» از یک سر به سر دیگر بگذارند و این شعر را هم بخوانند که: «عمو یادگار- مرد بی قرار - یکه و سوار - خوابی یا بیدار! بیدارم بیدار! بیدارم بیدار!».
● خب، پس، سمبل ها به حد وفورند و ما را فرا گرفتهاند، و حالا دیگه حتماً وقت افتادن «دو زاری» است. این که: «عمو یادگار! ... مرد کینه دار! مستی یا هشیار ... خوابی یا بیدار؟ مستیم و هشیار ... شهیدای شهر!»
░▒▓ برهان در عمق پژوهی جرایم «افراد عالی رتبه»
• تز اول: نکته این است که شناخت مفاسد اقتصادی و سیاسی «افراد عالی رتبه»، به دانشی مستقل و مفصل تبدیل شده است، و ما از این دانش چیز کمی میدانیم. روشن است که ما نیاز به بررسی دقیق تر جزئیات سابقه اجتماعی جرایم «افراد عالی رتبه» هم در ایران و هم در جهان داریم.
• تز دوم: اغلب مردم، در درک مفاسد «افراد عالی رتبه»، توقع مشاهده علائمی مانند جرائم جنایی حاد را دارند، و در غیر این صورت میگویند: «این که چیزی نیست؛ دعوای اصلی یه جای دیگه اس». در حالی که معمولاً مفاسد «افراد عالی رتبه»، «ذره ذره»، اما مستمر با تأثیرات بلندمدت صورت میگیرد، و نتیجه جنایی و کیفری آن، معمولاً عظیم است.
• تز سوم: در مورد جرایم «افراد عالی رتبه»، نظر به آن که «ذره ذره»، اما مستمر با تأثیرات بلندمدت صورت میگیرند، معمولاً دقتهای لازم انجام میشود تا ردی به جای نماند، و از این قرار، اسناد رسمی جنایی بسیار محدودی باقی میماند. به عبارت دیگر، در زمینه جرایم «افراد عالی رتبه»، علی الاصول، در صورت اثبات جرم، در تحلیل اجتماعی و سیاسی موضوع، باید میزان واقعی جرم که دادستان موفق به اثبات آن نشده است را با ضریب بالایی، بسیار بسیار بیشتر از جرایم اثبات شده دانست، چرا که معمولاً جرایم «افراد عالی رتبه»، ذره ذره، اما مزمن است و در این جرایم ذره ذره، معمولاً دقتهای حقوقی لازم توسط کسانی که روزگاری توسط مقام معظم رهبری، رهبر عالی جمهوری اسلامی ایران به «قانون شکنان قانون دان» نامبردار شدند، معمول میگردد.
• تز چهارم: از این گذشته، «افراد عالی رتبه»، معمولاً از موقعیتی بهره مند و برخوردارند که میتوانند موقعیتهای «بحرانی» بی ثباتی اجتماعی و تنشهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را پیش بینی کنند، و دقیقاً در آن موقعیت ها که همه تمرکزها بر حل بحران است، جرایم خود را مرتکب شوند. از آن بدتر، گاه، خود میتوانند آشوب و فتنه برانگیزند و در این آشوب از آب گل آلود ماهی بگیرند. این نیز تصدیق میکند که در مورد جرایم «افراد عالی رتبه»، کم و بیش باید این فرض را معتبر شمرد که اگر محکومیتی در محکمه حاصل شد، بی گمان، آن محکومیت، تنها قله کوه یخی است که از سر غفلت از آب بیرون افتاده، و توسط دادستان مکشوف گردیده است. دقیقاً از این روست که اغماض یا عفو و رأفت نسبت به جرایم «افراد عالی رتبه»، ابداً صلاح و جایز نیست.
بله: مسأله این است: «مجرمیت با بسامد پایین، اما مزمن»؛ این است یکی از مهمترین کلید واژهها در جامعه شناسی جرایم «افراد عالی رتبه».
• تز پنجم: نکته بعد این است که «افراد عالی رتبه»، برای آن که بتوانند در بلند مدت و مزمن به جرایم «ذره ذره» ادامه دهند، برای خود توجیههای متعدد فراهم میکنند. در این حال، آن ها وارد فاز «توجیه جرایم» میشوند. یک سیاست مدار یا عامل اقتصادی با نفوذ، در این شرایط بسیار خطرناک میشود، و مهمترین خطر او این است که میکوشد تا در دستگاه قضایی هم نفوذ کند و آن را هم نسبت به جرایم خود کرخت نماید. این تز پیش بینی میکند که میان فعالیتهای جنایی و وکلا و قضات روابط قوی و با ثباتی پدید میآید، که گاه رنگ و شکل زیبایی از «وفاداری» بر آن پوشانده میشود.
• تز ششم: یکی دیگر از نکات مطرح در مورد جرایم «افراد عالی رتبه»، این است که معمولاً این افراد، به دلیل ارتکاب جرایم در عین احراز مسؤولیت، به مدت مدید، بر مسند قدرت میمانند. اکثر اعضای این گروه در موقعیت اعتماد برای مدت طولانی بودهاند، و این اعتماد طولانی تا وقتی که جرم آنان اثبات شده ادامه یافته است. در واقع، آن ها از عواید جرایم و همچنین دم و دستگاه جنایی خود برای بر سر قدرت باقی ماندن استفاده میکنند، و میتوانند به مدت مدیدتری بر مسند قدرت باقی بمانند. پس، در مواردی که جرم یکی از «افراد عالی رتبه»، به مقدار اندکی اثبات میشود، حجم واقعی کوه یخ جرایم او را میتوان از ضرب میزان جرم اثبات شده، در طول دوران تصدی او به دست آورد.
• تز هفتم: یک نکته مهم دیگر در مورد جرایم «افراد عالی رتبه»، این است که معمولاً آن ها نمیتوانند در ردههای بالا مرتکب جرایم مزمن شوند، مگر این که صرف نظر از حیطه عمل خود، با سایر انواع و ارقام دانه درشت جرایم کشور ارتباطی برقرار نمایند. مثلاً کسی نمیتواند در بخش دارو و بهداشت، به طور مزمن مرتکب جرایمی در سطح بالا شود، مگر آن که او علاوه بر قاچاق دارو، در زمینه قاچاق ارز یا پولشویی نیز فعال یا لااقل ساکت شود. علت آن است که جابجاییهای بزرگ در این زمینهها، نهایتاً با وجه اشتراکهای حسابداری به هم مرتبط میشوند، و نمیتوان آن ها را از هم منتزع کرد. این هم نشان میدهد که جرایم «افراد عالی رتبه»، علی الاصول بسیار بزرگ تر از چیزی است که قابلیت اثبات دارد.
• تز هشتم: در همین ارتباط، باید تأکید کرد که معمولاً «مجرمین عالی رتبه»، در رشتههای مختلفی از جرایم درگیر و مبتلا هستند. این نکته از یک سوی ما را متوجه میکند که چرا این افراد دشوار به دام میافتند، و هم نشان میدهد که معمولاً حجم واقعی جرایمی که این اشخاص یا سازمان ها در آن درگیر هستند، بسیار بیشتر از چیزی است که کشف و محکوم میشود. وانگهی که این گونه افراد میتوانند نظام سیاسی را تهدید کنند که در صورت تعقیب، آتشفشانهایی از جهات مختلف برخواهند افروخت و گدازههای آن را در کف خیابان ها جاری خواهند ساخت.
• تز نهم: یک نکته دیگر آن است که معمولاً «افراد عالی رتبه»، با جرایم مزمن، دارای خصلتهای ظاهری مجرمانه همچون مجرمان حاد نیستند. به عبارت دیگر، آن ها وجیه المله هستند و به قول مردم «به آن ها نمی آد که مجرم باشن». در واقع، اگر آن ها مانند مجرمان، دارای عادات و خصال بد و بدنما بودند، که علی الاصول نمیتوانستند به سهولت مدارج عالی رتبه را احراز و اشغال کنند. بر عکس، آن ها، اغلب، خوش نما، انفعال برانگیز، موفق، با ذکاوت، مؤدب، خوش رفتار، و ... هستند. این خصال آن ها و نفوذ اجتماعی ایشان، معمولاً شأنی برای آنان فراهم میکند که نمیشود به سادگی به آنها نزدیک شد و آنان را مورد حسابرسی قرار داد. از این گذشته، مجرمان «عالی رتبه»، معمولاً از مدیریت افکار عمومی نیز غافل نیستند و در طول زمان، برای خود وجههای در افکار عمومی فراهم مینمایند. این خصلت این مجرمان هم معمولاً برخورد قضایی و کیفری بایسته را با آن ها دشوار و پر تبعات میکند.
• تز دهم: تز دیگری که در مورد جرایم «افراد عالی رتبه»، قابل طرح است، این است که تنها شمار اندکی از مجرمان در این رده، با انگیزههای نفع طلبانه مشخص میشوند؛ آن ها معمولاً میگویند که برای مصالح جامعه، یا کشور یا ملت دست به این جرایم بردهاند، یا با مهارت ادعا میکنند که دیگران آن ها را به این ورطه کشاندهاند، یا حتی دیگران جرایم آن ها را چنین وانمود کردهاند. در یک نحو توجیه دیگر، گاه، آن ها اقدام مجرمانه خود را واکنشی به یک بحران و ابهام در فضای سیاسی و اجتماعی معرفی میکنند. نکته این است که شاید آنان جرم خود را به عنوان مأموریتی فوق العاده در یک موقعیت بحرانی و برای حل مسائل کشور آغاز کرده باشند، ولی واقع آن است که با خاتمه بحران، به سادگی سفره فساد مربوط جمع نمیشوند. افراد به رفتارهای مجرمانهای که در مواقع بحرانی به نحو استثنائی مورد اغماض بود ادامه میدهند. در واقع، فعالیتهای غیر قانونی که آغاز شد، دیگر دشوار متوقف میگردند.
• تز یازدهم: یک نکته دیگر در مورد جرایم «افراد عالی رتبه»، این است که جریمه آن ها به رغم مجازات مجرمان عادی، موجب حذف عملی آن ها از جامعه میگردد. در واقع «افراد عالی رتبه»، پس از مجازات، دیگر نمیتوانند به زندگی عادی باز گردند، چرا که زندگی عادی آنان به قدر زیادی با شأنی که از ایشان زایل شده پیوند یافته است. آنها با شأن خود تنفس میکنند. در نتیجه، معمولاً «افراد عالی رتبه»، پس از مجازات، از کشور خارج میشوند. از این قرار، تعقیب کنندگان و قضات و سیاستمداران، معمولاً از تعقیب «افراد عالی رتبه» پرهیز دارند، چرا که «عالی رتبه»ها پس از جریمه، به نیروهای سیاسی مخالف و شاید رهبران سیاسی مخالفی تبدیل میشوند که برگهای برنده زیادی در دست دارند. آن ها پس از خروج از کشور، به کارشناسان عاصی در نهادهای کشورهای متخاصم تبدیل میشوند. آن ها به دلیل مناصبی که در اختیار داشتند، اطلاعات ذیقیمتی دارند، و معمولاً برای رهبران کشور دشوار است که ببینند پس از مجازات، مدیران سیاسی پیشین خود را در خدمت دول متخاصم ببینند. این نیز موجب میشود که معمولاً تردیدهای زیادی در برخورد با جرایم «افراد عالی رتبه» به وجود بیاید، و حتماً باید شور فساد آنان در آید تا دستگاه قضایی هزینههای برخورد با آن ها را به جان بخرد. این نیز تصدیق میکند که در مورد جرایم «افراد عالی رتبه»، کم و بیش باید این فرض را معتبر شمرد که اگر محکومیتی در محکمه حاصل شد، بی گمان، حجم واقعی جرایم بیش از چیزی است که اثبات شده است.
░▒▓ ولی در پایان...
• تز دوازدهم: تعادلی صحیح و سنجیده لازم است، بین بازخواست از جرایم «افراد عالی رتبه» و ارج نهادن به خدمات «افراد عالی رتبه» که به رغم مردم عادی خود را در معرض حسابرسی ها و انتقادها قرار میدهند. روشن است که این تزها در مورد افرادی است که جرایمی علیه آنان به اثبات میرسد، و الا جامعه باید اکیداً سپاسگزار مدیران پاک دست خود باشد، بیش از آن که سپاسگزار افراد «عافیت طلب» باشد که خود را در معرض اتهامات و ذره بینهای مدیریت قرار نمیدهند، که خدا جهادگران را از بر از پای نشستگان ترجیح و ترفیع میبخشد. نحو مواجهه جامعه با فساد و سلامت مدیران ظرافت زیادی میطلبد که اغلب، این ظرافت مراعات نمیشود. از یک سوی، باید مراقب جرایم «افراد عالی رتبه» باشد، ولی در جانب دیگر، نباید طوری عمل گردد که افراد لایق، مناصب مدیریتی را واگذارند و عطایش را به لقایش ببخشایند. تنها یک جامعه بالغ با پیشینه مکتبی و تاریخی عمیق میتواند چنین توازنی را از طریق تربیت درست اخلاقی، تقویت انگیزههای معنوی، و حفظ تعادل در رفتارها برقرار نماید، و الا فرهنگ روزنامه نگارانه و افشاگرانه کم عمق و وارداتی امروز ما، در هر دو سوی ره افراط و تفریط میپیماید (توأم با اقتباسهای آزاد از دیوید وایزبرد، الین وارینگ، و الن شایت از کیمبریج).
مأخذ:تسنیم
هو العلیم