حامد دهخدا؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ طرح مسأله
● ده آذر نود و سه، حزب «ندای ایرانیان» به سخنگویی «عالی جناب حسن یونسی / فرزند عالی مقام علی یونسی» و به پایمردی «دکتر صادق خرازی» مجوز گرفت. بر تارک سایت این تشکل، پس از دو سایت رسمی رهبری و ریاست جمهوری، پیوند با وب گاه عالیجنابان محمد خاتمی، سپس، اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی، بعد، صادق خرازی، و جواد اطاعت درج شده است، و اشارات و نقلهایی از محمد رضا تابش و رسول منتجب نیا و صادق زیباکلام آمده است.
● در واقع، اصلاح طلبان، در طول تاریخ خود، استعداد بلیغی در «خبط و خطای سیاسی» از خود نشان دادهاند. آخرین پرده این خطاها، اتحاد مصلحتی ایشان با کارگزاران بر سر دکتر حسن روحانی، و سپس، فسخ زود هنگام این پیوند بود. اصلاح طلبان، در انتخابات نود و دو، تمام قد، پشت سر دکتر حسن روحانی قرار گرفتند که تقریباً با تمام اصول اصلاح طلبی ناسازگار بود. او نه جوان گرا بود، نه هوادار آتشین آزادی مطبوعات و احزاب. البته خود اصلاح طلبان هم در طول تاریخ خود چندان به چیزی که شعارش را میدادند پایبند و وفادار نبودند، ولی حمایت اصلاح طلبان از دکتر حسن روحانی در انتخابات نود و دو، این پرسش را در بدنه اجتماعی متبوع پدید میآورد که دقیقاً «مرام» اصلاح طلبی چیست؟ آیا واقعاً یک «مرام» است، یا پوششی برای کسب قدرت؟ و اگر چنین سؤالی در ذهن هواداران پدید آید، «اعتماد» دود میشود و به هوا میرود.
░▒▓ رگ و ریشه مسأله
● «مرام» یا همان «مفاهیم، پیش فرض ها، ارزش ها، و شیوههای رفتاری» که یک سیاستمدار یا یک گروه سیاسی پدید میآورند، از اجزای کلیدی شهرت یک نام سیاسی محسوب میشود. «مرام»، نیرومندترین سلاح سیاستمدار برای پیشبرد صحیح مقاصدش تلقی میگردد.
● این در حالی است که تأکید بیش از حد بر تمرکز روی تاکتیک ها و مقاصد عملی انتخاباتی، باعث رنگ باختن قدرت «مرام» میشود. اما، در این جا نشان خواهیم داد که حتی برای همان مقاصد عملی و رسیدن به پیروزیهای مقطعی هم، نقش پایبندی به «مرام»، مهم تر از تاکتیک ها و مقاصد عملی سیاستمدار یا تشکل سیاسی است.
● «مرام»، تمام موارد مربوط به جامعهشناسی، رفتار و باورهای یک گروه از افراد را در بر میگیرد. یک جریان سیاسی بالغ، آنی است که «مرام»ش تا جایی رشد کرده که بزرگ تر و قدرتمندتر از تک تک افراد شده و فراتر از افراد قرار گرفته است. همین طور، یک سیاستمدار جا افتاده و قابل اعتماد، کسی است که مرامش، از تک تک حرکات و سکناتش میتراود و دیگر مذبذب و رنگ به رنگ نمیشود.
● هر کسی میتواند تاکتیکهای یک سیاستمدار را تقلید کند، اما، کسی نمیتواند از «مرام» او نسخه برداری کند، پس، سیاستمداران جوان، نباید از اتخاذ و ممارست و ملکه ساختن یک «مرام» استوار در خود و در رفتار و شؤون خود غفلت کنند، چرا که در غیر این صورت هیچ کس به آنان اعتماد نخواهد کرد. در مورد تشکلهای سیاسی هم همین است. اگر یک تشکل سیاسی، در مرام خود نرمش نشان دهد، و مردم احساس کنند که اعضای یک تشکل سیاسی خودشان هم نمیدانند دقیقاً دنبال چه هستند، یا بنا به مقتضیات عملی از «مرام» خود کوتاه میآیند، به جریان سیاسی مذبذب اعتماد نخواهند کرد.
● ارزشهای هر حرکت سیاسی باید پرورش یابند تا برای تعریف و، سپس، اجرا و پیاده سازی «مرام» یک تشکل به کار گرفته شوند. اگر یک جریان سیاسی «مرام» توانمندی دارند، باید آن را تقویت کنند و با تشویق اعضا به هماهنگی و پیروی از آن، بر قدرتش بیفزایید. این گونه، «مرام» تبدیل به چیزی میشود که همه هواداران را (فارغ از این که از کدام بخش هستند) به هم میپیوندد. اگر هوادارانی جذب «مرام» یک جریان سیاسی شوند و و نسبت به آن احساس تعهد کنند، بیشتر احتمال دارد که به تاکتیک ها و عملیات تشکل هم پایبند باشند و روی آن تمرکز کنند.
░▒▓ و «مرام» اصلاحطلبی «ندا»...
● ممکن است سال ها زمان ببرد تا یک حرکت سیاسی بتواند بدنامی گذشته خود را از بین ببرد.
● علی الاصول، اصلاح طلبان نسل دوم (ندا) در جذب و جلب نیروی جدید، با دشواری مواجهند، چرا که آن ها «مرام» از کف دادهاند، و «مرام»، بزرگترین سلاح یک حرکت سیاسی است، و انرژی ای است که کل حرکت سیاسی را به پیش میراند. اصلاح طلبان، در جذب استعدادهای جدید، باید مشخص کنند که به دنبال چه چیزی هستند؟ اگر اصلاح طلبان نسل دوم (ندا)، میخواهند بگویند که دنبال «خط امام» هستند، پس پیشینه تاریک «اصلاحطلبی» در پشت کردن به آموزه ولایت فقیه که درس اصلی امام بود، دوری از ساده زیستی، جنگ نمایان با تمام نهادها و شعارهای انقلابی که امام مؤسس آن ها بود، و حمایت از مهرههای سیاسی که یا از دامان «شیطان بزرگ» سر در آوردند یا مانند عیسی سحرخیز، بی پرده از فاصله خود با امام گفتند، چگونه توجیه خواهند کرد؟
● اگر اصلاح طلبان نسل دوم (ندا)، میخواهند بگویند که هوادار دموکراسی و نهادهای مدنی و قانون هستند، چگونه میتوانند لکه ننگ جنبش «سبز تیره» را که از هر طرف که بنگری، خیانتی به خود دموکراسی و صندوق رأی و قانون و پیشینه طولانی مشروطه در این کشور بود، توجیه نمایند. آن ها باید به هواداران خود بگویند که هر یک از رهبران «ندا»، در هنگامه حساس «سبز تیره» کجا بودند، و اکنون چگونه میتوانند رفتار آن روز خود را حتی اگر شده در صفحه شخصی فیس بوک توجیه کنند.
● و اگر اصلاح طلبان نسل دوم (ندا)، میخواهند بگویند که «بیایید جوانان را باور کنیم»، پس چرا از دولتمندی اهانت آمیز «ژنرالهایی» که دیگران را با تبختر «گروهبان» مینامیدند، حمایت کردند.
● خلاصه، اصلاح طلبان نسل دوم (ندا) در جذب و جلب نیروی جدید، با دشواری بسیار مواجهند. جذب نیروی سیاسی مانند استخدام کارمند نیست. نمیتوان افراد ماهر را جذب کرد تا کار فعالان سیاسی را انجام دهند. در جذب فعالان سیاسی، نگرش افراد بیش از مهارتهایشان اهمیت دارد. جریانهای سیاسی موفق، افراد را از روی نگرششان جذب میکنند، و مهارتهای کار سیاسی را بعداً به آن ها آموزش میدهند.
● تشکلهای سیاسی که نیرو استخدام میکنند تا هر از گاهی یک محصول انتخاباتی تولید نمایند، دچار زوال خواهند شد، اما، تشکلهایی که «مرام» روشنی دارند و بر مبنای آن «مرام» به دنبال کشف نیازها و علایق مردم هستند و بر طبق آن، ایدهها و راه حلهای سیاسی تولید و عرضه میکنند، موفق خواهند شد.
░▒▓ برای یک اصلاح طلبی بهتر...
● اگر اصلاح طلبان نسل دوم (ندا)، میخواهند «مرام» «اصلاح طلبی» را تغییر دهند، باید از بالاترین نقطه شروع کنند. باید افرادی در رأس اصلاح طلبی نسل دوم قرار بگیرند که ارزشهای والایی دارند و همواره به آن پایبند بوده و باشند؛ کسانی که به «مرام» و «مردم» فکر میکنند و برای انجام درست وظایف انتظار پاداش ندارند.
● اصلاح طلبان نسل دوم (ندا)، باید با جذب افراد جدیدی که کاملاً مصداق رفتار «مرام»مند مورد نظر «ندا» هستند، نمادهای موفقیت و تغییر جدیدی بسازند. به این ترتیب، سایر بخشهای حرکت سیاسی نیز شروع به تغییر میکنند، همکاری نزدیک با یک الگوی مثبت، انگیزهای قوی برای تغییر است. اقتدار و اعتبار در سیاست نقش مهمی دارد، و واقع بینانه آن است که عنوان «اصلاح طلبی» اعتبار از کف داده است. طرفه این که در شرایط رکود فعالیت سیاسی و سر در گمی فعلی، «مرام» کلاً اهمیت بیشتری پیدا میکند. امروزه، با افزایش آگاهی عمومی مردم رو به رو هستیم، و افزایش نقش رسانهها باعث شده است که اهمیت «مرام» بیشتر از گذشته شود. تصور این که مردم رفتار متناقض برخی را فراموش میکنند یا به سادگی به خاطر نمیآورند، دور از واقعیت است. هر کسی امروز میتواند با یک تلفن همراه و اتصال به اینترنت، عملاً نقش یک خبرنگار کنجکاو را ایفا کند. پیش تر، شاید تنها برخی همچون مرحوم شهید آیت، یک آرشیو کاغذی و مفصل از سوابق افراد داشتند، ولی، امروز، هر کسی برای اطلاع از سوابق حسن یونسی، محمد خاتمی، اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی، صادق خرازی، جواد اطاعت، محمد رضا تابش، رسول منتجب نیا و صادق زیباکلام را در نوار جستجوی گوگل تایپ کند، و گوگل، هوشمندانه به کنجکاوی او پاسخ میدهد. خب؛ آرشیو شهید آیت قابل مهار و کنترل بود، اما، انتشار یک مطلب در توییتر میتواند آن را زنجیرهوار در اختیار صدها هزار نفر قرار دهد.
● در حال حاضر، سیاسیون باید احساسات و ارزشهای خود را صادقانه، علنی کنند. دوران «ما بهتر از همه میدانیم» رسماً به سر آمده است. اگر متوجه اشکالات کار خود شدیم، باید اولین کسانی باشیم که آن را به مردم اطلاع میدهیم، پیش از آن که خودشان آن را به رخ ما بکشند. بهتر است به زمزمههای اولیه در رسانههای اجتماعی گوش کنیم، در غیر این صورت، به زودی مجبور میشوند به فریادهای جمعی پاسخ دهند. به یاد داشته باشند، که دیگر جایی برای مخفی شدن وجود ندارد. صداقت با مردم یک بخش حیاتی و مهم از یک «مرام» ارزش محور است. صداقت، احترام مردم را بر میانگیزد، و صداقت یک تشکل متکی به داشتن مجموعه کامل و روشنی از ارزش ها، سیاست قدرتمند و صداقت و شفافیت با مردم است. این مسؤولیت سیاستمداران است که برای تشکل چشم اندازی «مرام»مند تعیین کنند، خودشان را با آن هماهنگ کنند، با آن زندگی کنند و، سپس، بر طبق آن سایر افراد را در مسیر درستی هدایت کنند.
● «مرام» مستقیماً از رفتار سیاستمداران ناشی میشود و درگیر کردن و انگیزه دادن به کل تشکل وظیفه آن ها است. بنا بر این، پرسش اصولی این است که «اصلاح طلبی» پایه گذار نسل دوم، چگونه از عهده پاسخی «مرام»مند به پرسشهای مربوط به پیشینه اصلاح طلبی بر میآید، و چگونه میتواند واقعاً کاری بیش از علم کردن نام یک حزب را انجام دهد (توأم با اقتباسهای آزاد از رنه کارایول).
● ادامه این مباحث را در همین پاورقیها دنبال کنید...
مأخذ:رسالت
هو العلیم