دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ قضیه
• یک پزشک جراح، بین دو عمل جراحی، در اتاق استراحت جراحان، روزنامهای را ورق میزند، و به طرح مسائلی در صفحه حوادث بر میخورد، و با تأسف میگوید: «عجب اوضاعی است؟ چه جامعه خرابی؟».
• او که یک پزشک متخصص جراحی قلب است، شبان گاه با این اطمینان به خانه میرود که قلبی سالم دارد، ولی از بیماری جامعه خود سخت بیمناک است، و این بیم، بر «به زیستن» او تأثیر منفی به جای میگذارد. گر چه او به خاطر اطمینان از داشتن قلبی سالم خوشحال است، ولی این خوشحالی با اطلاع روزنامه نگارانه از یک نارسایی اجتماعی تلخ میشود.
• گاهی فکر میکند که با سفر به ژاپن، سرزمین آرامش ها، میتواند زندگی مسرورتری داشته باشد، ولی زیست مسرور او تنها تا وقتی میپاید که در آنجا روزنامه نخواند. وقتی برای تقویت زبان ژاپنی خود شروع به خواندن روزنامه کرد، باز هم جملات «عجب اوضاعی است؟» را از او خواهید شنید.
• با گسترش مطبوعات، و سپس، فرهنگ مطبوعاتی، و بعد، رسوخ و تکثیر این فرهنگ مطبوعاتی به همه سطوح و ارکان فرهنگ عامه، امواجی از افسردگی و ناامیدی گریبان جامعه را میگیرد، که فایق آمدن بر آن، مستلزم شیوع نحوی فراست و پختگی و عام نگری است.
░▒▓ ریشه یابی قضیه
• گفته میشود که معمولاً دانشجویان سالهای نخست علوم پزشکی بیمارند؛ یعنی فکر میکنند که بیمارند.
• معمولاً استاد علوم پزشکی، نمیتواند علائم متعدد یک بیماری را در طول یک جلسه درس توضیح دهد، و بخشی از درس به جلسه بعد درس در هفته آتی تعلیق میشود. در این حال، مشکلی شبیه مخمصه مشهور «فیل مولانا» برای دانشجویان علوم پزشکی روی میدهد. تا هفته بعد، او بسیاری از علائم را که تا با علائم دیگر همراه نشوند، مرضی نیستند، در خود میبیند. او خود را اسیر یک بیماری مهلک میپندارد و چند شب از فرط ناراحتی خواب به چشمانش نمیآید. نهایتاً با این شکایت به درمان گاه میشتابد و میفهمد که «در کل» حالش خوب است.
• همین وضع، نزد عموم مردم، به وقت قضاوت در مورد سلامت زیست اجتماعی و سیاسیشان پیش میآید. منظور من از «عموم مردم»، طیفی از افراد عامی است تا افرادی که هر چند تخصص فنی در یک حیطه دارند، ولی پزشک علم الاجتماع نیستند. «عموم مردم»، از طریق مطبوعات و رسانهها، در کوران، مسائل اجتماعی قرار میگیرند، ولی اغلب، تنها بخشی از مسائل را لمس میکنند، نه همه آن ها را.
• با بسط مطبوعات و رسانهها، حرفه «روزنامه نگاری» پدید آمد، که کار ویژهاش، بیان و بازتاب مسائل و مشکلات بود. کار روزنامه نگار این است که چیزهایی را به عنوان «مسأله» شناسایی میکند و برجسته میسازد، آن هم آن قدر برجسته که توسط همه مردم دیده شود تا برای حل آن مسأله فکری فراهم گردد. و چه بسا که با وفور روزنامه نگاران، روزنامه نگاران وادار شوند تا برای دیده شدن هوش دار خود، در ازدحام هشدارها و زنهارها و زنگ خطرها و...، قدری بر آب و رنگ آن چه یافتهاند بیفزایند.
• بدین ترتیب، مردم از برخی علائم مرضی در جامعه خود، به طور منقطع و اغلب به شکلی فجیع آگاه میشوند، بدون آن که از سایر علائم امیدبخش آگاه گردند. در این هنگام، ذهنیت جامعه در مورد مسائل، اغلب، بیش از آن چه باید برانگیخته میشود و در این مواقع یافتن راه حلهای صحیح و پخته دشوار خواهد بود.
░▒▓ از یک دید وسیع تر...
• در دفتر سوم «مثنوی معنوی»، یک طاق حکمت پژوهی با عنوان «اختلاف کردن در نحوه و شکل پیل» آمده است. خلاصه داستان به این شرح است که: هندیان [یا همان روزنامه نگاران عصر ما] پیلی آوردند و در خانهای تاریک [یا همان رسانههای عصر ما] قرار دادند و مردم آن دیار که تاکنون، پیل ندیده بودند، برای تماشا گرد خانه تیره و تار هندیان آمدند. از آن جا که تاریکی سراسر خانه را پوشانده بود، کسی نمیتوانست پیل را ببیند؛ از این رو، هر یک از آنان دست بر اندام پیل می سود و چیزی تجسم میکرد؛ مثلاً، آن که دست به خرطوم پیل میکشید، پیل را به صورت یک ناودان تصور میکرد، آن دیگری که دست بر گوش آن حیوان میکشید، خیال میکرد که پیل شبیه بادبزن است. همین طور کسی که دست به پای پیل میکشید، آن را به صورت یک ستون تجسم میکرد و بالاخره، کسی که دست به کمر پیل میکشید میگفت: پیل مانند تخت است. حال آن که همه اینان در اشتباه بودند. فقدان درک کلی از فیل، کلید اصلی غفلت مردم اهل شهر بود.
• در ظل این قضیه و تحلیل، چنین بر میآید که مردم برای بهره مندی از به زیستن و آرامش و عافیت در عصر رسانهها، باید قدری تن به رنج بسپارند، و علاوه حرفه و فنی که خود میدانند، «حکمت اجتماعی» را نیز بیاموزند. در واقع، به باور من، حکمت اجتماعی، دانش و تخصصی در کنار دانش ها و تخصص ها نیست، بلکه سنخی از حکمت است که زیست سالم در این روزگار، از آن ناگزیر شده است. وظیفه «حکمت اجتماعی» این است که از دریچه بخشی نگر زندگی عادی فراتر برود. «حکمت اجتماعی» این کار را در چهار گام صورت میدهد:
░▒▓ گام اول:
• «حکمت اجتماعی»، در گام اول و تنها در گام اول، بخش بزرگی از مشکل را حل میکند. او از ما میخواهد که فی الفور قضاوت نکنیم، و دست نگه داریم. راجع به هر مسأله اجتماعی، ابتدا مسأله و اطراف و جوانبش را خوب توصیف کنیم. فقط توصیف کنیم. در این مرحله جای ریشهیابی و قضاوت و تأسف خوردن نیست. در این مرحله فقط توصیف میکنیم.
• برداشت من این است که خود این گام اول، بخش مهمی از حل مسأله است و کمک میکند تا درک بسیار پختهتری از مسأله شکل بگیرد، اما این کافی نیست...
░▒▓ گام دوم:
• «حکمت اجتماعی»، در گام بعد، میکوشد، سیر تکوین مسأله را بکاود. در واقع، میکوشد تا مسأله را در محور زمان قرار دهد. این نگاه میتواند بخش دیگری از مسأله اجتماعی را برای ما آشکار سازد و ما را در کل نگری و ریشه یابی پخته موضوع کمک کند.
• گاهی در همین گام دوم، دل ها گرم میشوند. یعنی معلوم میگردد که هر چند دشواریهایی وجود دارند، ولی سیر این مسائل رو به بهبود است و میتوان انتظار داشت که با این روند، مسأله تا چندی بعد مستحیل شود؛ ، اما این هم کافی نیست...
░▒▓ گام سوم:
• «حکمت اجتماعی»، در گام بعد، مسأله را با همان مسأله و مسائل مشابه در سایر موقعیتهای اجتماعی مقایسه میکند. این نیز بخشهای مهمی از مسأله را منکشف میکند. در این گام از حکمت افزایی اجتماعی، معلوم میشود که تمایزها در زمینههای اجتماعی و تاریخی، چه تفاوتهایی در اصل مشکل به وجود میآورد.
• این گام سوم نیز اغلب به گرم تر شدن دل ها و تازه شدن امیدها کمک میکند، وقتی معلوم میشود که این مسائل، مسائلی است که کم و بیش بسیاری از جوامع این روزگار با آن دست به گریبان هستند، و آن ها هم مانند ما مشغول کوشش برای حل آن مسائل هستند.
░▒▓ گام چهارم:
• در گام چهارم و نهایی، پس از آن که مسأله به خوبی و از همه جوانب توصیف شد، بعد از آن که سیر تکوین آن روشن گردید، و پس از آن که مورد مقایسه قرار گرفت، حال میشود گام آخر را برداشت و قضاوت حکیمانهای در مورد مسأله داشت؛ که این قضاوت، علی الاصول توأم با ریشه یابی صحیح و تفصیلی، و ارائه راه حلهایی برای درمان ریشههاست (توأم با برداشتهای آزاد از آنتونی گیدنز و سید مرتضی حسینی اصفهانی).
مأخذ:رسالت
هو العلیم
باسلام
میشه مقاله ای در تحلیل سطح دینداری عموم مردم و همچنین جوانان ما بنویسید.
در مورد کار فرهنگی به نظر شما کدوم کار اولویت داره؟
فرهنگ عمومی مذهبی ها؟
فرهنگ عمومی جامعه؟
نخبگان حزب اللهی؟
--------------------
سلام و احترام
در موضوع امر به معروف و نهی از منکر و تولی و تبری است، فکر می کنم باید گشت و جایی که فکر دینی حضور ندارد حاضر شد. از جمله این جاها یکی نفس خودمان است که باید مراقبش بود، و دیگری جماعت های نفاق و کفر. فی الحال، فضای شبکه مهمترین جایی است که باید در آن حاضر بود.