برداشت آزاد از جیمز فالچر؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ منطق اقتصادی ناآرامیهای اجتماعی و بیثباتیهای سیاسی
■ صرفنظر از تغییرات جدید در قیمت حاملهای انرژی که منجر به اولویت یافتن هزینههای انرژی و انقباض بیسابقه در مصرف کالاهای دیگر شده است، روندهای قبلی و کلیتر نظام سرمایهداری هم انقباض اقتصاد را پیشبینی میکردند. در واقع تحولات تکنولوژی و بازار انرژی این وضع را تشدید کرد، نه تأسیس.
■ هم اینک تحلیلگران مسائل اقتصادی، از این که اقتصاد جهانی وارد یک دورهی انقباضی شدید شده است، هراسان و مستأصل شدهاند، و بشارت گسترش شدید ناآرامیهای اجتماعی و بیثباتیهای سیاسی را میدهند.
■ چنانچه تقاضای جهانی پا به پای عرضهی کالا افزایش مییافت، بازارها میتوانستند تولیدات بیشتری را که نتیجهی بالا رفتن ظرفیت تولید و تسریع پیشرفتهای فناورانه بود جذب کنند، ولی، این طور نشد، زیرا:
۱. یکی از دلایل ایجاد مراکز جدید تولید دسترسی به نیروی کار ارزان بود و دستمزدهای پایین نمیتوانست تقاضای مصرف را بالا ببرد.
۲. وام دادن پول بازیافت شدهی نفت به کشورهای جهان سوم، ابتدا مصرف را در این کشورها افزایش داد، ولی، بالا رفتن میزان بهره چنان بدهیهای دراز مدت کمرشکنی بر این کشورها تحمیل کرد که بخش اعظمی از درآمدهای ملی آنها فقط صرف بازپرداخت اصل و فرع وامها میشد.
۳. نابرابریهای بینالمللی مدام افزایش مییافت و در نتیجه، مصرف بیش از پیش در جوامع صنعتی مستقر جهان، یعنی، امریکا، اروپا، و هم اینک خاور دور تمرکز میشد. با وجود این، تقاضای مصرف در این کشورها نیز متزلزل بود.
۴. شرکتها هزینههای مربوط به دستمزدها را کاهش دادند تا حداقل بتوانند با واردات ارزان قیمت از کشورهای تازه صنعتی شده رقابت کنند، و در نتیجه، دستمزدهای واقعی و به تبع آن قدرت خرید نیز کاهش یافت.
۵. خصوصیسازی، پوستهی حفاظتی کارکنان بخش دولتی را پاره کرد و آنان را در معرض ناملایمات بازار آزاد نیروی کار قرار داد.
۶. منحنی نیروی کار از «مشاغل خوب» بخش تولید به سمت کارهای خدماتی کم مزد میل کرد.
۷. افزایش میزان بیکاری در بسیاری از کشورها تقاضای مصرف را باز هم کمتر کرد.
۸. دولتها هم راستا با سیاستهای اقتصادی پساکنیزی (نولیبرال) کمتر از قبل، مایل به خرج کردن و بیشتر از قبل دلمشغول تراز بودجههایشان بودهاند.
■ بنا بر این، مصرف جهانی همگام با تولید جهانی رشد نکرده و اضافه تولید تهدیدی همیشگی برای سودآوری، سطح دستمزد و اشتغال بوده است. ...
■ انقلاب فناوری اطلاعات و ارتباطات موجب تسریع رشد اقتصادی برخی کشورها شد و سود زیادی برای حداقل برخی از ساکنان این کشورها داشت، ولی، مشکلات اقتصاد جهانی سرمایهداری را حل نکرد.
■ بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات نیز همان چرخهای را طی کرد که قبلاً سایر صنایع متحول شده بر اثر پیشرفتهای فناوری طی کرده بودند. یعنی، چرخهی بسط، تولید اضافه، افزایش رقابتها و قبض. فناوری اطلاعات و ارتباطات همچنین، با فراهم ساختن امکان جا به جایی سریعتر مقادیر بیشتر پول در سر تا سر جهان نقش بیهمتایی در بیثباتی سرمایهداری ایفا کرد.
░▒▓ سیکل عظیم انقباض
■ افزایش شدید قیمت حاملهای انرژی، سبب میشود که مردم هزینههای انرژی خود را که در اولویت اول قرار دارند را انجام دهند، و دیگر پولی برای خریدهای دیگر نماند.
■ انقباض بیسابقه در مصرف کالاها، در بدو امر کاهش قیمتها در رقابت برای دستیابی به مشتری را موجب خواهد شد.
■ چنانچه قیمتها کاهش یابد، که باید گفت حداقل در مورد قیمت کالاها همین طور بوده است، این امر باعث میشود که مردم پول خرج نکنند، زیرا، میدانند که کالاها در آینده باز هم ارزانتر خواهند شد.
■ این مسأله بنگاههای تجاری را نیز از خرید ماشین آلات جدید باز میدارد.
■ اگر مصرفکنندگان و بنگاههای تجاری کمتر خرج کنند مشکل مزمن اضافه تولید حادتر خواهد شد؛ سود آوری کمتر میشود، سرمایهگذاری کاهش مییابد و سطح بیکاری بالا میرود.
■ در چنین وضعیتی یا مردم پول باز هم کمتری برای خرج کردن دارند یا به دلیل افزایش عدم امنیت تمایلی به این کار ندارند.
■ در این جا، به وضوح شاهد یک دور باطل هستیم، زیرا، کمتر خرج کردن منجر به بالا رفتن سطح بیکاری میشود، که این مسأله خود عدم امنیت بیشتری ایجاد میکند و منجر به پسانداز بیشتر میشود، و الی آخر.
■ چنین دور باطلی میتواند منجر به کاهش تصاعدی فعالیت اقتصاد شود.
░▒▓ رشد اقتصادی حبابی ترکید
■ انقباض تصاعدی از این نوع در ژاپن مشاهده شده است.
■ قیمتهای سر به فلک کشیده، پس از دهها سال، رشد اقتصادی حبابی ایجاد کرد که در اوایل دههی ۱۹۹۰ ترکید.
■ از آن زمان تا کنون، تقاضای داخلی کاهش یافته، قیمتها پایین آمده و سطح بیکاری بالا رفته است.
■ مردم که روز به روز، بیشتر نگران آینده میشوند به پسانداز بیشتر و مصرف کمتر روی آوردهاند و کاهش قیمتها انگیزهای شده تا مردم خریدهای خود را به تعویق بیندازند.
■ در این میان، تلاشهای دولت نیز برای افزایش سطح تقاضا از طریق کاهش میزان سود بانکی و افزایش هزینههای دولتی تا به حال بینتیجه بوده است.
■ در ابتدا، به نظر میرسید که ژاپن یک مورد خاص باشد، زیرا، ژاپنیها اصولاً رسمشان است که قسمت زیادی از درآمد خود را پسانداز کنند، ضمن این که جای نسبتاً خالی یک دولت رفاه، اتکای «روز مبادایی» آنها به پساندازهایشان را بیشتر کرده است.
■ با وجود این، آلمان هم که دارای شکل خاصی از یک دولت رفاه بسیار پیشرفته و جا افتاده است وارد مسیر انقباضی شد.
■ البته، آلمان را نیز، با توجه به هزینههای کلان اتحاد مجدد یا انعطاف ناپذیری بازار کارش، یک مورد خاص دانستهاند.
■ به هر حال، اگر دو اقتصاد بزرگ و نسبتاً متفاوت، دچار چرخههای انقباضی شدهاند، حتماً این مشکل عامتر از آن است که بعضیها تصور میکنند.
░▒▓ بحران بدهیها افزوده شد و چرخه را کامل کرد...
■ چرا چرخههای بحرانی در بریتانیا و امریکا دیرتر از سایر کشورهای دنیا خود را نشان داد؟ چرا تا مدتها مصرفکنندگان بریتانیایی همچنان بیشتر و بیشتر پول خرج میکردند؟
■ نکته اول این که توسط دولت کارگری بریتانیا و دولت دموکرات امریکا پول قابل ملاحظهای خرج خدمات میشد. یعنی، بخشی که قیمتهایش مدام رو به افزایش است، سهم بسزایی در حفظ سطح اشتغال در این بخش کاربر داشت.
■ ولی نکته مهمتر این که گسترش اعتبارات نقش بسیار مهمی در رشد مصرف در این بخش داشت و صنعت خدمات مالی بسیار پیشرفته و رقابتی بریتانیا و امریکا، راههای جدید برای اعطای اعتبار پیدا کرده بود، که یکی از تازهترین راهها اعطای وام در ازای وثیقهی ارزش افزوده مسکن بود.
■ مشکل اضافه تولید موقتاً یا اضافه مصرف، توأم با بدهکاری حل شده است.
■ اما مردم که نمیتوانند تا ابد خود را بدهکار سازند.
■ مردم اگر وضعیتشان تغییر کند ممکن است ناگهان از صرافت قرض کردن و خرج کردن بیفتند، و در بریتانیا و امریکا وضعیت مردم واقعاً به وضوح تغییر کرد، خصوصاً از وقتی که وثیقههای ملکی حراج شد، مالیاتها و شهریههای دانشگاهها افزایش یافته و چشم انداز فعالیت صندوقهای بازنشستگی تیره شده است.
■ افزایش بدهکاری فقط مدتی میتواند سطح تقاضا را حفظ کند، زیرا، زمانی که مردم دیگر از عهدهی وامگیری و پرداخت قسطهای سنگین بر نیایند کمتر خرج میکنند و آن گاه خطر یک انقباض بسیار ناگهانی و گسترده به وجود خواهد آمد.
■ ترکیدن حبابهای فناوری اطلاعات و ارتباطات و بورسهای سهام وابسته به آن، این مشکلات را به مراتب وخیمتر کرد.
■ به موازات رشد این حبابها، پیدایش محصولات جدید و سود بالا در صنعت خدمات مالی و سرخوشی ناشی از افزایش سرمایههای شخصی موجب شد مردم بیشتر خرج کنند.
■ سپس، ترکیدن این حباب، منجر به انقباض اشتغال و درآمدها در صنعت ارتباطات و خدمات مالی شد.
■ این مسأله همچنین، باعث شد بسیاری از مردم نه تنها قسمت زیادی از پساندازهایشان را از دست بدهند، بلکه انتظار مستمریهای کمتری داشته باشند، زیرا، صندوقهای بازنشستگی نیز ضرر و زیانهای کلانی متحمل شدهاند.
■ شکستن حباب قیمت مسکن نیز به دلیل حراج املاک وثیقه بترکد، ورشکستگی بانکها و مؤسسات اعتباری را به همراه داشت.
■ انتظار میرود که تمامی این وقایع، مردم را از خرج کردن منصرف سازد.
■ علاوه بر این، دولتهایی که برنامهی مخارج خود را بر اساس افزایش درآمدهای مالیاتی حاصل از رشد اقتصادی تنظیم کردهاند، مجبور شدند یا هزینههای خود را کاهش دهند، یا میزان مالیاتها را بالا ببرند یا بیشتر قرض کنند، که عواقب همهی این سیاستها پایین آمدن سطح تقاضای مصرفکنندگان و سطح اعتماد شهروندان به دولت خواهد بود.
■ کاهش مصرف منجر به عمیقتر شدن شکاف بین تولید و مصرف میشود که نتیجهی آن تشدید روز افزون مشکل اضافه تولید / کسر مصرف خواهد بود.
░▒▓ آیا واقعاً سرمایهداری رو به انقضاست؟ نه...
■ آیا واقعاً سرمایهداری رو به انقضاست؟ نه؛ سرمایهداری، به عنوان یک سیستم اغلب بحرانی، با بحرانهایش میماند.
■ وارد نشدن اقتصاد جهانی سرمایهداری به دوران جدید رشد پایدار و با ثبات، در فاصله سالهای ۱۹۹۰ تا اکنون، رسواییها و شکستهای مالی مؤسسات مالی و اعتباری امریکا (با نمونه کلاسیک انرون و وردلدکام)، ترکیدن حبابهای مالی گوناگون و پیشبینی این که اقتصاد جهانی در آینده در سراشیب انقباض میافتد، موجب شده برخی اظهار عقیده کنند که نظام سرمایهداری در معرض خطر فروپاشی و سقوط در ورطهی آخرین بحران است.
■ در این میان آن چه از همه جدیتر به نظر میرسید رسواییهای مالی انرون و ورلدکام بود؛ زیرا، برخی بر این عقیده رفتند که این دو اتفاق بنیان هنجارساز سرمایهداری را تهدید کرد. پس از این اتفاقات، از نظر آنان میشد چنین نتیجه گرفت که اگر مدیرانی که حق خرید سهام را دارند، با تقلب سود شرکت را بیش از میزان واقعی نشان میدهند، پس، آمار و ارقام منتشر شده در مورد سود شرکتها دیگر قابل اعتماد نیست و در عین حال، همدستی شرکتهای حسابرسی با این مدیران حکایت از ناکارآمدی ساز و کارهای در نظر گرفته شده برای جلوگیری از چنین سوء استفادههایی دارد. اخیراً هم که مشخص شده بسیاری از بانکهای والاستریت، در مشورت دادن به مشتریانی که قصد سرمایهگذاری در شرکتهایی را داشتهاند که این بانکها در آنها ذینفع بودهاند، جانب بیطرفی را رعایت نکردهاند. از این همه، میتوان چنین نتیجه گرفت که اطلاعات و توصیههایی که مبنای تصمیمگیری سرمایهگذاران است، قابل اعتماد نیست. با این حساب، میتوان گفت که در قلب نظام سرمایهداری، پایههای اعتماد به رویههای حاکم بر بازار سرمایه سست شده است.
■ اما...
■ اما نباید فراموش کرد که رسواییهای مالی از مشخصههای همیشگی نظام سرمایهداری بوده است.
■ انگیزهی یک سرمایهدار واقعی، همواره انباشت پول بدون توجه به اصول اخلاقی بوده است و همین تمایل، خیلی وقتها برخی افراد را بر آن میدارد تا قوانین و قواعد را یا به نفع خود تفسیر کنند یا آنها را زیر پا بگذارند. تنها در زمان ترکیدن حبابهاست که رویههای تقلبآمیزی که پنهان کردنشان در زمان رونق آسان بوده، ناگهان بر ملا میشوند؛ یعنی، همین اتفاقی که در حال حاضر در ایالات متحد در جریان است؛ این اقدامات، حتی، اگر نتوانند جلوی بروز رسواییهای مالی در آینده را بگیرند (زیرا، در تنظیم قوانین همواره ابهامات و راه گریزهایی باقی میماند که امکان رفتار تقلب آمیز را فراهم میآورد)، میتواند اعتماد کافی برای از سرگیری فعالیت عادی بازار را اعاده کنند.
■ به هر حال، تاریخچهی سرمایهداری، آکنده از بحرانهاست و دورههای رشد با ثبات اقتصادی بیشتر استثنا هستند تا قاعده.
■ ربع قرن رشد اقتصادی نسبتاً با ثبات پس از سال ۱۹۴۵ این تفکر را در نسل پس از جنگ ایجاد کرد که رشد با ثبات در نظام سرمایهداری امری عادی است، ولی، این دوره در تاریخ سرمایهداری یک استثناست، زیرا، چنان ساز و کارهای پویا و انباشتی فراوانی در این نظام وجود دارد که سرمایهداری نمیتواند برای مدتی طولانی با ثبات بماند.
■ جدایی تولید از مصرف، رقابت بین تولیدکنندگان، تعارض بین سرمایه و نیروی کار، ساز و کارهای مالی که ابتدا موجب رشد حبابها و، سپس، ترکیدن آنها میشوند، جا به جایی پول از یک فعالیت اقتصادی به فعالیت دیگر همگی منابع بیثباتیای را تشکیل میدهند که از ابتدای پیدایش نظام سرمایهداری از مشخصههای ان بوده و بدون شک در آینده نیز چنین خواهد بود.
■ ...
■ مخالفت با سرمایهداری هرگز کاملاً از بین نمیرود. جنبشهای ضد سرمایهداری هنوز وجود دارند و به شیوههای مختلف حضور خود را اعلام کردهاند، بویژه با ترتیب دادن تظاهراتهای گسترده همزمان با تشکیل نشستهای اقتصادی بینالمللی، نظیر «نبرد سیاتل» در سال ۱۹۹۹ و «نبرد جنوا» در سال ۲۰۰۱، اما، نقطه ضعف آنها این است که به رغم حمایتهای قابل ملاحظهای که از آنها میشود از آن جایگاهی که سوسیالیسم حداقل برای مدتی داشت بیبهرهاند و گزینهی معتبری در برابر سرمایهداری به حساب نمیآیند.
■ گزینههای موجود در درون اقتصاد جهانی سرمایهداری از بین نمیروند. نظامهای ملی سرمایهداری مختلفی وجود دارد که جهانیسازی نتوانسته است آنها را در یک قالب واحد تشکیل دهد. البته، سیطرهی اقتصادی ایالات متحده بیتردید منجر به تحمیل نسخهی بازار آزاد نظام سرمایهداری بر کشورهایی شده است که اقتصاد ضعیفی دارند. بویژه کشورهایی که در پی وامگیری از سازمانهای بینالمللی تحت سلطهی امریکا هستند. با وجود این، اقتصادهای سرمایهداری مستقر و جا افتاده، ماهیت متمایز خود را از لحاظ سیاسی و نهادی حفظ کرده و همچنان الگوهای بدیل محسوب میشوند. در این جا فقط مهم این است که این بدیلهای جا افتاده چه حرفی برای گفتن دارند، که این موضوع ای بسا جالب هم باشد، بلکه مهم اذعان به این حقیقت است که گونههای ملی متمایز همیشه در درون اقتصاد جهانی سرمایهداری وجود داشته و خواهند داشت.
■ تلاش به منظور یافتن گزینهی بدیلی به جای سرمایهداری کار بیثمری به نظر میرسد، یا لااقل به نظر نمیرسد که امروز، جهان آمادگی دریافت چنین راهحلی را داشته باشد. آن هم در جهانی که نظام سرمایهداری کاملاً بر آن سیطره یافته است و هیچ بحران آخری نه در افق دیده میشود و نه این که، در خیال میگنجد، البته، به استثنای بحران معنا درزندگی و معنویت، و فاجعهای زیست محیطی.
مآخذ:...
هو العلیم