با اقتباس از هرب شافنر
░▒▓ 1. سهو و سهلانگاری:
• این روزها، سهو و خطا، به قاعده تبدیل شده است.
• افراد میروند تا ببینند چه میشود؛ اگر هم اشتباه کردند، خم به ابرو نمیآورند.
• جوانان امروز این تیپی هستند، چرا که فکر میکنند هیچ خطایی، آن قدر بزرگ نیست که ثمرات توسعه نتواند آن را رفع و رجوع کند.
• اینها، جوانان مابعد توسعه هستند که معلوم نیست بتوانند ثمرات توسعه را حفظ کنند.
• اقلاً باید گفت که مدیران و فعالان برجسته اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، و خلاصه هر کسی که میخواهد سری از سرها درآورد، با این روحیه به جایی نمیرسند.
• وقتی مدیر پروژهای هستید، به وقت طراحی استراتژیهای توسعه همیشه باید گمان کنید که اولین اشتباه، میتواند آخرین اشتباه باشد.
• راهبردی که بر سهو و سهلانگاری بنا شود، اول خوب و قابل قبول و خوش خط و خال به نظر میرسد، ولی پوک و بیخاصیت است. عاقبت چیزی نمیشود.
░▒▓ 2. غفلت از ملاحظه دشواریها:
• واقعبینانه و از دیدگاههای مختلف افراد گوناگون، فهرستی از مسائل پیش روی خود به دست آورید و آنها را اولویتبندی کنید.
• ارزیابیهایی که بزرگترین و عمدهترین مسائل را مد نظر قرار ندهند، زیادی خوشبینانهاند.
░▒▓ 3. اشتباه گرفتن اهداف و در نظر گرفتن چیزهایی که واقعاً هدف نیستند:
• هدف، باید هم خودش مشخص باشد، و هم گامهای دستیابی به آن.
• اگر وسط کار، اهداف دیگری را مثل اینکه «میخواهم کاری کنم که هیچ کس نکرده باشد»، «میخواهم های کلاس به نظر برسم»، یا «میخواهم آنها را سر جایشان بنشانم» داخل ماجرا کردید، قید موفقیت را هم بزنید.
░▒▓ 4. اهداف زیادی پیچیده و زیادی بزرگ:
• فقط رایانهها نیستند که به وقت تداخل کارها هنگ میکنند.
• آدمها بیشتر در معرض هنگ کردن هستند.
• کامپیوترها ساخته شدهاند تا کارهای تکراری و پیچیده و متداخل را انجام دهند، با این حال آنها هم هنگ میکنند. انسانها و سازمانهای انسانی که جای خود دارند.
• پس، باز هم تأکید میکنم که هم اهداف مشخص داشته باشید، و هم گامهای رسیدن به آن اهداف را واقعبینانه طراحی کنید؛ تا قاطی نکنید!