فیلوجامعه‌شناسی

ضعف مفرط نظری در کتاب ”جامعه‌شناسی ایران“ | سوم | پــلان نـقـد

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


■    این مرد، چقدر امریکا را دوست دارد...
■    این مرد، چقدر «ما» را دوست ندارد...
■    در کتاب ”جامعه‌شناسی ایران“، نگارش عالی‌مقام دکتر حمید رضا جلایی‌پور، چه می‌گذرد؟
■    عالی‌مقام دکتر حمید رضا جلایی‌پور، پس از تکرار برخی مباحث روش‌شناختی که بعضاً آن‌ها را در کتاب‌ها و مقاله‌های قبلی ملاحظه کرده‌ایم و مبهوت مانده‌ایم که چرا خود ایشان به این باورها عمل نمی‌کنند، بر دو مفهوم «عینیت مسؤولانه» (حاصل یک سوء تفاهم در مورد برایان فی) و «تیپولوژی» (حاصل یک سوء تفاهم در مورد ماکس وبر) طوری دست می‌آویزد، که او را از استعمال هر سازه نظری، چه «راه‌گشا» و چه «رفع تکلیفی» برای سازمان‌دهی مطالب خود خلاص کند؛ این که چگونه، بعداً خواهیم دید. نهایتاً، در فصل «دیدگاه برگزیدۀ نگارنده برای مطالعۀ جامعۀ ایران»، هیچ نظریه‌ای را برای سازمان‌دهی تحقیق خود در جامعه‌شناسی ایران ارائه نمی‌کند، و دوباره، همان ملاحظات روشی قبلی را به زبان دیگری تکرار می‌کند.
■    سپس، با طرح الگوهای تغییر، از همان اول کار، معلوم می‌کند که ما ایرانی‌ها در وضعیت نامطلوب و «کژ» و «بدقواره‌ای» به سر می‌بریم. هنوز مردد است که «ما» را چه بنامد؛ روی جلد، «ما» «کژ» هستیم و داخل جلد «بدقواره» هستیم! او وضعیت فعلی جامعه ایران را به مثابۀ یک «جامعۀ مدرن بدقواره» ترسیم می‌کند (۲۳۷)، و سپس، وضعیت مدرن امریکایی را به مثابه یک جامعۀ مدرن خوش‌قواره با گذار نرم (۲۶۷) به عنوان هدف تغییر معرفی می‌نماید. این مرد، چقدر امریکا را دوست دارد...
■    در سراسر کتاب، او هیچ دلیلی نمی‌آورد که چرا یک «جامعۀ مدرن خوش‌قواره امریکایی»، خوش‌قواره است و شایسته الگو بودن برای ایرانیان. او هیچ دلیلی نمی‌آورد که چرا ما این قدر «بدقواره» تشریف داریم، و چرا نسق زیست خود ما این قدر نژند است. این مرد، چقدر «ما» را دوست ندارد...
■    برای عالی‌مقام دکتر حمید رضا جلایی‌پور، مهم‌ترین رکن جامعۀ مدرن خوش‌قواره امریکایی، دولت قوی و کارآست که پنج ویژگی دارد؛ «اقتصاد رقابتی، قانونی، آزاد و مبتنی بر خلاقیت نیروی کار»، «ساز و کار دموکراتیک»، «سازمان‌دهی مردم در انجمن‌ها، تشکل‌ها، سازمان‌ها، احزاب و نشریات غیر حکومتی»، «مراکز علمی و دانشگاهی مستقل از دخالت مستقیم دولت»، «نهادهای دینی و فرهنگی مستقل از دخالت مستقیم نهادهای حکومتی» (۸-۳۲۵)؛ این‌ها، به زعم عالی‌مقام دکتر حمید رضا جلایی‌پور، ویژگی‌های «یک دولت مدرن خوش‌قواره امریکایی» است. این مرد، چقدر امریکا را دوست دارد...
■    سپس، می‌کوشد بر سر تاکتیک‌های تغییر حکمرانی فعلی به یک «دولت مدرن خوش‌قواره امریکایی» به ذهنیت‌هایی دست یابد. او ضمن برشمردن ظرفیت‌های جنبشی برای تغییر جامعه ایران و مغتنم شمردن آن‌ها، مدعی رکود در جنبش ضد امریکایی می‌شود (۵۶۵). رکود در جنبش ضد امریکایی در درجۀ اول، از آن روست که امام خمینی (ره) درگذشته و وفات یافته است (۵۶۵)؛ گویی این خط امامی قدیم، از این که امام خمینی (ره) درگذشته و با وفات خویش، راه را برای رسیدن به یک «دولت مدرن خوش‌قواره امریکایی» گشوده شده، بی‌اندازه خوشحال است. این مرد، خیلی امریکا را دوست دارد...
■    نهایتاً، در حالی که عالی‌مقام دکتر حمید رضا جلایی‌پور، «ما» را بسیار «کژ» و «بدقواره» می‌شمرد، و «دولت مدرن خوش‌قواره امریکایی» را بیش از حد خوب و دور از دسترس، دست به ترسیم یک هدف میانی می‌زند: «کره جنوبی». از دیدگاه سوم شخص غایب عالی‌مقام دکتر حمید رضا جلایی‌پور، درست که «ما» نمی‌تواند برای رسیدن به «امریکا» حتی بیندیشد، ولی می‌تواند لااقل به «کره جنوبی» فکر کند! این مرد، چقدر امریکا را دوست دارد... و این مرد، خیلی با «ما» بیگانه است... او «ما» را به مثابه سوم شخص غایب، دوست ندارد...
■    ولی امروز، نه فقط همه «ما» ایرانی‌های اغلب ضد امریکایی، بلکه دانشمندان طراز اول علوم انسانی که مطابق سنجش ISI، بیشترین ارجاعات را به سمت خود جلب کرده‌اند، معتقدند که یا دنیای مدرن کلاً «بی‌قواره» و «کژ» است، و باید آن را بازسازی کرد، یا لااقل، «زیست مدرن امریکایی» مانند ساندویچ‌های مک‌دانلد، «آشغال» و «بدقواره» است (George Ritzer (ed.), ۲۰۱۰, McDONALDIZATION; The Reader, ۳rd edn, California Thousand Oaks: SAGE.).
■    «ما»، و دانشمندان طراز اول علوم انسانی امروز، به رغم عالی‌مقام دکتر حمید رضا جلایی‌پور، می‌دانیم که اقتصاد این روزهای سرمایه‌داری و امریکایی، «رقابتی، قانونی، آزاد و مبتنی بر خلاقیت نیروی کار» نیست و تعریفی ندارد؛ «ساز و کار» در نهادهای سیاسی امروز غرب مانند دولت‌های غربی و کژ نمونۀ سازمان ملل، دموکراتیک نیست؛ مردم از تزویر «انجمن‌ها، تشکل‌ها، سازمان‌ها، احزاب و نشریاتی که وانمود می‌کنند از مراکز قدرت مستقل‌اند» روی‌گردان شده‌اند؛ و سطح مشارکت‌های مدنی و سیاسی آن‌ها روز به روز در حال کاهش است؛ «مراکز علمی و دانشگاهی مستقل از دخالت مستقیم دولت» نیستند؛ و «نهادهای دینی و فرهنگی» غربی توسط همان مراکز قدرت عمدتاً نومحافظه‌کار و زایونیستی اداره می‌شوند که حکومت‌های غربی را هم بی‌پرده کنترل می‌کنند.
■    با همه این شواهد، و چشم‌بسته به این همه گواه‌ها که با ضعف مفرط نظری نگارنده میسر می‌شود، این عالی‌مقام، هنوز، خیلی امریکا را دوست دارد...
■    چطور چنین چیزی ممکن است؟ من مانند برخی، فرض‌هایی مانند این که فلانی مأمور سی. آی. اِی. است را به تحلیل خود راه نمی‌دهم. در عوض، به نظر من، ضعف‌های عمیق فنی و تکنیکی در تحلیل جامعه‌شناختی، نگارنده را به این سطح فاحش از خطا در تحلیل گرفتار کرده است، و از این پس، در این سریال پاورقی‌ها به این مباحث خواهم پرداخت.
■    کدام اشکالات فنی؟
■    نگارنده در همان گام اول، موضوع خود را درست تعریف نکرده است، و دفاع متعصبانه از کارنامه اصلاح‌طلبان و حراست بی‌پایه از نهادهای بحرانی مدرن را با هدف جامعه‌شناسی ایران اشتباه گرفته است. در مورد این مشکل بعداً  بتفصیل شرح و بسط خواهیم داشت، ولی روشن است که این اشکال فنی مهلکی است. از این گذشته، مهم‌ترین نکته آن است که برداشت‌های نگارنده محترم در مورد نظریه‌ها و مفاهیم و مضامین جامعه‌شناسی، صحیح و عمیق نیست. مثلاً در صفحه ۶۱۸ اظهار نظر اشتباهی در مورد نظریه جامعه‌شناسی «پایان» قرن نوزدهم دارد: «بر خلاف تصور رایج در پایان قرن نوزدهم، امروز رشتۀ جامعه‌شناسی ادعا ندارد که می‌تواند ”حرکت کل جامعه“ از جمله ایران را به طور قطعی پیش‌بینی کند». لحاظ جمیع جهات جامعه‌شناسی اروپایی و امریکایی نشان می‌دهد که چنین مضمونی، آن هم در «پایان» قرن نوزدهم، و پس از شکست کمون پاریس، مضمون متداولی در جامعه‌شناسی نبوده است. یا در قاب و جدول شماره ۲، نظریه‌پردازان جامعه‌شناسی را طوری معرفی می‌کند که فی‌الجمله می‌توان گفت که خیلی اشتباه است. نظریه‌پردازان را در دو ردۀ «۱۸۵۰ تا ۱۹۲۰»، و «۱۹۶۰ به بعد» تقسیم می‌کند. خب؛ کسی که برداشتی تا این اندازه مخدوش از نظریه جامعه‌شناختی دارد و دست کم مقاطع سرنوشت‌ساز ۱۸۳۰ تا ۱۸۵۰ و ۱۹۲۰ تا ۱۹۶۰، از مرور او مفقود می‌شوند، معلوم است که از نظریه‌های جامعه‌شناسی استفاده بایسته‌ای در هدایت تحقیق خود نخواهد داشت. در رده‌بندی عالی‌مقام حمید رضا جلایی‌پور، فهرستی از متفکران منضم شده است که در آن، برخی چهره‌های اصلی و بانفوذ مغفول‌اند؛ چهره‌های کلاسیک مانند کارل مانهایم، جرج هربرت مید، جرج کسپر هومنز، و دانشمندان بانفوذ اخیر مانند میشل فوکو (نفر اول رنکینگ ISI)، ژاک دریدا (نفر سوم)، آلبرت بندورا (نفر چهارم)، اروینگ گافمن (نفر ششم)، جودیت باتلر (نفر نهم)، برونو لاتور (نفر دهم)، ژیل دلوز (نفر دوازدهم)، اولریش بک (نفر شانزدهم)، دیوید هاروی (نفر هجدهم)، گریت هافستد (نفر بیستم)، ادوارد ودیع سعید (نفر بیست و یکم)، رولان بارت (نفر بیست و سوم)، هانا آرنت (نفر بیست و پنجم)، والتر بنیامین (نفر بیست و ششم)، امانوئل لویناس (نفر سی و سوم)، و ژاک لاکان (نفر سی و چهارم).
■    فستیوالی از مماشات‌ها و بی‌موالاتی‌ها در کنار این ضعف نظری که بیش از حد مفرط به نظر می‌رسد، باعث شده است که کتاب «جامعه‌شناسی ایران»، بیشتر یک تسکین دهنده مجازی برای مرد اصلاح‌طلب سرخورده، نحوی وادادگی و بریدگی برای مرد انقلابی قدیمی، و سنخی از اهانت به انقلاب و میراث آن، به مقصد ترجیح امریکا تلقی شود. مماشات‌ها و بی‌موالاتی‌ها، از دشواری‌های وسیع در زمینه ارجاعات و مستندات، شروع می‌شود، و تا غفلت از مطالعات پیشین، بیانات نامنقح و شگفت‌آور در سرتاسر کتاب، و شوخی و کم دقتی با مفاهیم و موضوعات مهمی چون نسبیت‌گرایی، عینیت‌گرایی، عینیت+مسؤولانه، تیپ و تیپولوژی، دین، نسبت علم و دین، دموکراسی، جمهوریت، مردم‌سالاری دینی، جمهوری اسلامی، و... استمرار می‌یابد.
■    همه این‌ها، اهم مباحثی هستند که ما در سریال پاورقی‌ها، به آن‌ها خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...
مأخذ:رسالت
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.