فیلوجامعه‌شناسی

یک دیدگاه: طبقات اجتماعی ایران در آستانه انقلاب مشروطه

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت از حسن اصغری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


■    در آستانه انقلاب مشروطه، پیشه‌وران شهری، رعایای کشاورز در روستاها، عشایر کوچنده، زمین‌داران بزرگ و اشراف، طبقات اجتماعی ایران را تشکیل می‌دادند. در آن زمان، جمعیت پیشه‌وران تا نزدیک به سه میلیون نفر در سراسر کشور برآورد می‌شد. این گروه به لحاظ انجام مبادلات بازرگانی با کشورهای اروپایی به ویژه انگلستان و روسیه، نبض اقتصادی ایران پیش از مشروطه را در دست داشتند و به اعتبار سرمایه آن‌ها بود که پادشاهان قاجار هزینه مسافرت به اروپا را از محل خزانه و دریافت وام از دولت‌های بیگانه تأمین می‌کردند. برای همین روز به روز به قدرت و نفوذ این طبقه که خواهان سهم موثری در اداره مملکت بودند، افزوده می‌شد.
■    هم‌چنین، رعایایی که در روستاها به کشاورزی و دامداری برای زمین‌داران بزرگ مشغول بودند، ۷۵ درصد جمعیت ایران را قبل از مشروطه شامل می‌شدند. این گروه علاوه بر تأمین خراج دربار شاهی و اربابان زمین دار، خود باید نیازها و امکانات عشایر کوچنده را در قالب پرداخت باج تأمین می‌کردند. طبقه بعدی یعنی، زمین‌داران بزرگ نیز که بیشتر از اشراف قاجار و درباریان بودند در آن زمان به ۳ هزار نفر می‌رسیدند که برخلاف پیشه‌وران شهری، رو به زوال بودند. آن‌ها به دلیل جایگزین شدن ارزش‌های پولی و بازرگانی، دیگر نفوذ و اقتدار گذشته را نداشتند؛ اما، به واسطه نزدیک بودن به شاه که دارای اختیارات نامحدود بود، هم‌چنان در حلقه قدرت جای داشتند.
■    طبقه عشایر هم که در آن روزگار ۷ تا ۸ درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دادند، ایلات کوچنده‌ای بودند که در عبور از ییلاق به قشلاق نیازهای خود را در قالب باج و خراج از کشاورزان روستایی دریافت می‌کردند و چون با دولت مرکزی منافع مشترک تعریف شده‌ای داشتند، کسی جلودار آن‌ها نبود.
■    رئیس دانا می‌نویسد: ایران اواخر قرن ۱۹ میلادی که در آستانه انقلاب مشروطه به سر می‌برد، از چهار لایه شاه و درباریان، پیشه‌وران و بازاریان، مزدبگیران شهری و روستاییان عشایر تشکیل یافته بود. لایه اول شامل شاه بود که در رأس همه امور قرار داشت. اطراف شاه را درباریان و شاهزادگان احاطه کرده بودند و شامل افرادی بودند که با پرداخت پول یا دادن امتیازی، لقب سلطنه، دوله، مالک و... را یدک می‌کشیدند و به همین واسطه برای خود محل درآمدی در قالب زمین‌داری دست و پا کرده بودند. افزون بر این‌ها، نظامیان را نیز باید در همین طبقه قرار داد. آن‌ها نیز به زور نشان‌های نصب شده بر سینه و حمایل و شمشیرهای آویخته از کمر، مانند اشراف درباری برای خود محل درآمدی ایجاد کرده بودند. باید گفت که این گروه اندک برخلاف ظاهر از درون خالی بودند و جزو لایه‌های پوسیده‌ای بودند که فروپاشیشان پس از پیروزی انقلاب مشروطه سرعت بیشتری گرفت. لایه دوم پیشه‌وران و بازاریان بودند. این گروه از زمان ناصرالدین شاه به بعد که فرسایش طبقه اشراف و درباریان آغاز شد نقش پررنگ‌تری در اجتماع ایران ایفا کرد و چون در مبادلات اقتصادی و بازرگانی ایران با خارج موفق بود توانست زمین‌داری و مالکیت را بتدریج از انحصار طبقه اشراف خارج کند و با پول حاصل از تجارت و بازرگانی ابتدا اراضی و املاک را از اشراف زمین‌دار اجاره و به مرور مالک شود. این طبقه که توانسته بود خود را در کنار اشراف قرار بدهند و اعضای آن را بازرگانان و صاحبان کارگاه‌هایی چون صابون‌سازی، قالیبافی، سری‌دوزی، آهنگران و مسگران و دیگر اصناف و حرف تشکیل می‌دادند.
■    اما لایه سوم را مزدبگیران شهری تشکیل می‌دادند. تعداد این گروه که اگر بتوان آن‌ها را به واسطه کار کردن در کارگاه‌های کوچک متعلق به پیشه‌وران شهری یا اشتغال در مشاغل ساختمانی و بنگاه‌های نساجی «کارگر صنعتی و شهری» نامید، تا ۱۷۰ هزار نفر می‌رسید. دست آخر و در لایه چهارم، روستاییان رعیت و عشایر کوچنده بودند که نسبت به سه لایه دیگر از نظر سطح زندگی و آگاهی در پایین‌ترین مرتبه قرار داشتند.
■    ایران زمان مشروطه صنعتی نبود و همان طور که گفتم بخش عمده جمعیت آن را رعایای روستایی که کشاورزان بودند، تشکیل می‌دادند. از سوی دیگر، درآمد اصلی کشور از محل فعالیت پیشه‌وران شهری تأمین می‌شد که بیشتر به تجارت اجناس مصرفی خارجی و صادرات مواد خام و اولیه داخلی مشغول بودند. برای همین من به وجود طبقه کارگر صنعتی و شهری در ایران پیش از مشروطه معتقد نیستم، اما، برابر آماری که توسط سفارتخانه‌های خارجی آن زمان منتشر شده بود، در آن سال‌ها از ایران جمعیتی نزدیک به ۱۶۰ هزار نفر به عنوان کارگر در کشورهای خارجی مجاور مشغول به کار بودند. این گروه شامل روستاییان متواری و پیشه‌وران ورشکسته‌ای بودند که به عنوان کارگر از ایران به قفقاز و عثمانی فرار کردند و در آن‌جا در صنایع و حرفه‌های مختلفی چون استخراج نفت مشغول به کار شدند. این گروه به واسطه آشنا شدن با اندیشه‌های جدید، نقش موثری در جریان انقلاب مشروطه به ویژه در رهبری و هدایت جریان آن ایفا کردند و به فروپاشی نظام پوسیده حاکم بر ایران کمک بسیاری کردند. چهره‌هایی چون حیدر عمواوغلی، یپرم‌خان و اعضای انجمن غیبی زیر نظر علی موسیو از این گروه هستند. بنا بر این، اگر چه در جریان انقلاب مشروطه جای طبقه کارگر شهری در میان طبقات اجتماعی ایران آن زمان خالی بود، اما، ایرانیانی که به عنوان کارگر در کشورهای مجاور خارجی مشغول به کار بودند، نقش موثری ایفا کردند و جای خالی طبقه کارگر داخلی را به نوعی پر کردند.
برداشت از دنیای اقتصاد
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.