دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ قضیه
▬ هر چند کلیدواژه «سیاهنمایی»، یک ابرواژه تازه تأسیس و پراثر برای توضیح عدم تعادل در گفتار سیاسی دموکراتیک سالهای اخیر است، ولی پیشینه مسمای اسم «سیاهنمایی» به قبل باز میگردد؛ از زمانی که عالیجناب اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی، در خطبههای نماز جمعه اصرار میورزید که دولتی ویران را از عالیجناب مهندس میر حسین موسوی تحویل گرفته است، تا عالیجناب محمد خاتمی، که مخالفان خویش را در کار تولید بحرانهای 9 روز یک بار شمرد و کوشید تا سخنان بر حق آنان را نشنیده بگیرد، سپس، دکتر محمود احمدینژاد که در انتخابات هشتاد و چهار و هشتاد و هشت، نقاط قوت دولتهای پیشین را کم اهمیت شمرد، و تا عالیجناب حسن روحانی و دولت او که به طرز خستگیناپذیری، به جای اثبات خود، به تخفیف دولت نهم و دهم همت گماشتند و میگمارند و خواهند گمارد؛ اینها زنجیرهای از دولتهای محتاج آراء مردم بودهاند که برای اخذ رأی و اقبال مردم، خود را ناگزیر از تخفیف رقبای دموکراتیک دیدهاند.
▬ فرض بر آن است که در نبود معیارهای درست و مستقل از اقبال و ادبار مردم برای اثبات کارآیی یک دولت دموکراتیک، نیروهای رقیب در یک دموکراسی، خود را ناگزیر از سیاه کردن یکدیگر برای سفید جلوه دادن خویش میدانند. باور من این است که بخش مهمی از برخوردهای غیر لازم و کاهنده در تاریخ پس از انقلاب، به جوهر دموکراتیک این رقابتها بر میگردد، و اگر نبود موقعیتی چون ولایت فقیه، آن بخش دموکراتیک، کشور را به ورطه سقوط برده بود؛ چنان که در کشورهایی مانند ایتالیا و بریتانیا و فرانسه و لبنان و بنگلادش و پاکستان و...، نظام سیاسی هیچ کمک مهمی به پیشبرد کشور نمیکند و این نظامهای فنی آن جوامع هستند که بقای کشور را تا کنون موجب شدهاند.
░▒▓ تقریر نظری مطلب
▬ بنابراین، به نظر میرسد که برای فهم «سیاهنمایی»، باید به روانشناسی اجتماعی توده دموکراتیک روی آورد. دموکراسی، لااقل در حیطههایی، خواهان تصمیمسازی غیر برنامهریزی شده، بر مبنای خواست مردم است. از آغاز شکلگیری دموکراسی، طراحان آن، حیطههایی مانند حیطههای حقوقی، اندیشهای، پزشکی، فنی، اقتصادی و مواردی از این دست را به عنوان قلمروهای «تخصصی» و نیازمند تصمیمسازی عقلانی، عملاً از حیطه نظارت مردم خارج کردهاند، و حیطههای محدودی را به عنوان «حیطههای عمومی» به مردم سپردهاند.
▬ طراحان دموکراسی، نهادهای غیر دموکراتیک مانند نظام قضایی، کانون وکلا، هیأتها و انجمنهای علمی، نظام پزشکی، نظام مهندسی، نظام بانکی و بانک مرکزی را از شمول رأی آزاد مردم خارج کردهاند، و حیطههایی به نام «حیطههای عمومی» تعریف نمودهاند که «شاید» بتوان آنها را به مردم سپرد. در این حیطهها، مقرر میشود که عواملی مانند برنامهریزی عقلانی جامعه، سنتها، و ارزشها، تعلیق شوند، تا برای اطمینان از حمایت مردم از حکومت، این حیطهها هر چند در تناقض با برخی موازین عقلی و سنتی و ارزشی، به دست خواست مردم سپرده شود. این هزینه پرداخت میشود، تا از استمرار حمایت مردم از حکمرانی اطمینان حاصل گردد.
▬ در مقابل این وجه آشکار غیرعقلانی در حکومتهای دموکراتیک، در جانب دیگر، اصل نظارت مردم و مطبوعات و همچنین اصل پاسخگویی دولتها قرار دارد، که معمولاً به نقشآفرینی عوامفریبان یا به قول ارسطو، «دماگوس»ها ختم میشود. جایی که رفتار غیر عقلانی دولتهای برآمده از آراء مردم، باید به نحوی بر مبنایی عقلانی توجیه شود. البته، گاه، دولت دکتر محمود احمدینژاد، در مورد استناد سویههای غیرعقلانی سیاستهای خود به رأی مردم صادق بود، و پنهان نمیکرد که اقدامی را منحصراً به خواست مردم و نه بر مبنای نظر کارشناسان صورت میدهد؛ ولی دولتهای فنسالار که در عین حال، نمیخواهند ژست مردمسالار را هم ترک گویند، میکوشند کل تصمیمات خود را هم متکی بر ضوابط عقلانی و هم متکی بر خواست مردم وانمود کنند؛ و در این راه، اغلب به تناقضگویی و زبانبازی و عوامفریبی و دماگوسمآبی گرفتار میشوند.
▬ و البته، یکی از صنایع زبانی پرکاربرد در عوامفریبی، فن «سیاهنمایی» است. از این زاویه دید، «سیاهنمایی» به دنبال یک بلاگردان «سیاه» میگردد تا تمام نقاط تاریک و ناتوانیها و بیپاسخیهای خود را به کارشکنیهای آن «سیاه» اسناد دهد. بلاگردان «سیاه»، یک پیکره «سراسر بد»، بدون اندک نیکی و سپیدی است، که به دلیل این شیطانصفتی، مقصر همه مشکلاتی است که یک نظام دموکراتیک، گریزی از آنها ندارد. یک نظام دموکراتیک، که به دلیل خصلت دموکراتیک خود، ناگزیر است که لااقل در برخی تصمیمات خود غیرعقلانی عمل کند تا خواست رأی دهندگان را پوشش دهد نه خواست متخصصان را، در مرحله پاسخگویی یا رأیخواهی از مردم، ناگزیر از میزانی عوامفریبی است؛ و یکی از عمدهترین تکنیکهای شناخته شده در عوامفریبی، ایجاد یک بلاگردان «سیاه» و مخرب است که بتوان تقصیر اغلب خطاها را متوجه او کرد.
▬ هدف از ریطوریقا یا زبانبازی «سیاهنمایی»، آسوده ساختن خیال مردم از تقصیرشان در تصمیمات غیرعقلانی دولت دموکراتیک است. این آسودگی و ارعاب از جانب بلاگردان «سیاه»، دو روی یک سکه هستند. آنها از خود آسوده میشوند، به قیمت یک هراس بنیادین از بلاگردان «سیاه».
▬ در جهان مجازی ترسیم شده توسط سیاستمدار «سیاهنما»، مردم از راه تخیل محض میتوانند احساس امنیت کنند که با رفع عامل سیاهی، همه چیز بر سر جای خود برخواهد گشت. بدین ترتیب، مردم از ریشهیابی واقعی مشکلات خلاص میشوند. نیرویی که تبلیغات سیاهنمایانه دارد، در توانایی آن در جهت بستن درهای واقعیت به روی تودهها نهفته است.
▬ هراس از بلاگردان «سیاه»، فضای روابط انتقادی صحیح را که در آن، نقاط قوت به اندازه نقاط ضعف مورد عیارسنجی قرار گیرند را ویران میکند، و از طریق تغلیظ تنفر علیه بلاگردان «سیاه» ارزیابی واقعبینانه سیاستمدار فعلی را هم منتفی میسازد و خیال او را آسوده میکند. این سیاستمدار انتظار دارد تا مردمی که چنین موهبت و عافیتی را از او دریافت داشتهاند، به هواداران سینه چاک وی تبدیل شوند، که کم و بیش چنین نیز میشود.
مأخذ:رسالت
هو العلیم