دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ «زمان، همان گونه که هگل نشان داده، یک از خودبیگانگی لازم است، محیطی است که سوژه با گم شدن در آن تحقق مییابد، تبدیل به غیر میشود تا به حقیقت خویش تبدیل شود، اما، از خودبیگانگی غالبی که بر تولیدکنندهی یک اکنون، بیگانه عارض میشود، درست در قطب مخالف قرار دارد. در این ازخودبیگانگی مکانی، جامعهای که سوژه و فعالیتی را که از او میرباید از ریشه جدا میکند، او را نخست از زمانش جدا میکند» (ص. ۱۵۹).
░▒▓ سیر زمان تا جامعهی نمایش
▬ «انسان با از آن خود ساختن طبیعت خویش، گستردگی عالم را نیز فراچنگ میآورد. «تاریخ، خود بخشی واقعی از تاریخ طبیعی، از تبدیل شکل طبیعت به انسان است» (مارکس). …زمانمند شدن انسان، بدانگونه که به وساطت جامعه صورت میپذیرد، برابر با نوعی انسانی شدن زمان است. حرکت ناخودآگاه زمان، در آگاهی تاریخی تجلی مییابد و حقیقی میشود (ص. ۱۳۷).
▬ «جامعهای که بر تکنیک و زبان مسلط شده، گر چه دیگر فراوردهی تاریخ خویش است، جز آگاهی از اکنون، دائمی آگاهی دیگری ندارد» (ص. ۱۳۸).
▬ «نمایش…آگاهی کاذب از زمان است» (ص. ۱۵۸).
این در حالی است که:
▬ «جامعهی ایستا زمان را بر حسب تجربهی بیواسطهاش از طبیعت با الگوی زمان چرخشی سازمان میدهد. …در تجربهی مردمان کوچنده زمان چرخشی دیگر زمان مسلط است، زیرا، آنها در هر لحظه از گارشان باز همان اوضاع همیشگی را مییابند».
«…گذار از کوچندگی شبانی به کشاورزی یکجانشین، به معنای پایان آزادی کاهلانه و بیمحتوا آغاز کار پر زحمت است».
«…تملک اجتماعی زمان، تولید انسان بر اثر کار انسانی، در جامعهی تقسیم شده به طبقات توسعه مییابد. قدرتی که بر روی قحطی جامعهی زمان چرخشی ایجاد شده، طبقهای که این کار اجتماعی را سازمان میدهد و ارزش افزودهی محدود آن را به تملک خود درمیآورد، در عین حال، ارزش افزودهی زمانی حاصل از سازماندهی کار اجتماعی را نیز تصاحب میکند: او به تنهایی صاحب زمان بیبرگشت موجود زنده است. …بنا بر این، تاریخ در برابر انسانها همچون عاملی بیگانه ظهور میکند، همچون چیز ناخواستهای که خود را در مقابل،ش پناهگرفته میپنداشتند».
«…دینهای توحیدی سازشی بود میان اسطوره و تاریخ، میان زمان چرخشی هنوز مستولی بر تولید و زمان بیبرگشتی که مردمان در آن با هم مقابله و با هم ترکیب میشوند. …دین نیمهتاریخی نقطهی عزیمت کیفی در زمان برقرار میکند، مثل میلاد مسیح (ع) و هجرت محمد (ص)، اما، زمان بیبرگشتاش…همچون شمارش معکوسی در تفکر دینی سر و ته میشود: در زمانی رو به کاهش انتظار جهان راستین دیگر را کشیدن، انتظار واپسین داوری [روز قیامت]. ابدیت از زمان چرخشی بیرون آمده و اینک آخرت آن است.
«…قرون وسطی، آن جهان اساطیری ناتمامی که کمالش را برون از خود داشت، برههای است که در آن تاریخ زمان چرخشی را، که هنوز تنظیمکنندهی بخش اصلی تولید است، واقعاً میفرساید. …»
«…با افول قرون وسطی، آگاهی وابسته به نظم قدیم زمان بیبرگشت مستولی بر جامعه را به شکل وسواس مرگ احساس میکند. این مالیخولیای انحلال جهان است، آخرین جهانی که در آن امنیت اسطوره هنوز متعادلکنندهی تاریخ بود؛ و برای این مالیخولیا هر چیز زمینی فقط به سوی تباهی خویش میرود».
«…تصاحب نوین زندگی تاریخی، رنسانس که گذشته و حق خود را در روزگار باستان مییابد، حامل گسست شادمانه از ابدیت است. زمان بیبرگشت او زمان انباشت بیپایان شناختهاست».
«…آنچه بورژوازی بدان متصل است، زمان کار است، که برای نخستین بار از گردونهی چرخش رهایی یافته. با بورژوازی، کار به کاری که شرایط تاریخی را دگرگون میسازد تبدیل شد. بورژوازی نخستین طبقهی مسلطی است که کار برایش ارزش است. …پیروزی بورژوازی، پیروزی زمان عمیقاً تاریخی است، زیرا، زمان تولید اقتصادیاش است که جامعه را دائماً و از بیخ و بن دگرگون میسازد. تا زمانی که تولید کشتگری همچنان کار اصلی است، زمان چرخشی، که وجودش در عمق جامعه باقی است، نیروهای ائتلافیافتهی سنت را، که مانع این روند خواهند شد، تغذیه میکند، اما، زمان بیبرگشت اقتصاد بورژوایی این بازماندگان را در سرتاسر جهان ریشهکن میسازد. …تاریخی که در تمامی ژرفای جامعه حضور دارد، به سوی گم شدن در سطح آن میرود. پیروزی زمان بیبرگشت در ضمن دگردیسیاش به زمان چیزهاست، از آن رو که سلاح پیروزیاش دقیقاً تولید زنجیرهای اشیاء بر طبق قوانین کالا بوده است. …در حالی که زمان چرخشی پیشین بخش فزایندهای از زمان تاریخی زیسته شده توسط افراد و گروهها را تحمل میکرد، سلطهی زمان بیبرگشت به سوی حذف اجتماعی این زمان زیسته شده پیش میرود. …با توسعهی کاپیتالیسم، زمان بیبرگشت به طور جهانی یکدست شده است. از آن رو که جهان سراسر زیر توسعهی این زمان گرد آمده، تاریخ جهانشمول به واقعیت مبدل شده است» (صص. ۵۱-۱۳۸).
░▒▓ زمان «شبهچرخشی» در جامعهی نمایش
▬ «…زمان تولید (زمان-کالا) انباشت بیکرانی از فواصل همارز است. انتزاع زمان بیبرگشتی است که همهی اجزایش میباید یگانه برابری کمی خود را از روی زمانسنج ثابت کنند. …این زمانی است بیارزش شده، شکل کاملاً وارونهی زمان به مثابهی «میدان توسعهی انسانی“».
«زمان عام ناتوسعهیافتگی انسانی به هیأت تکمیلی زمان قابل مصرف نیز وجود دارد که بر مبنای این تولید معین همچون زمانی شبهچرخشی به سوی زندگی روزمرهی جامعه باز میگردد. زمان شبه چرخشی در واقع، فقط تغییر قیافهی قابل مصرف زمان-کالای تولید است، و حامل خصائل اساسی آن، یعنی، آحاد همگن قابل مبادله و حذف بعد کیفی است. …زمان شبهچرخشی زمان بقای اقتصادی مدرن است. …زمان شبه چرخشی زمانی است که توسط صنعت دگرگون شده است. زمانی که پایهاش در تولید کالاهاست، خود کالایی قابل مصرف است. …کل زمان قابل مصرف جامعهی مدرن نهایتاً همچون مادهی اولیهی محصولات جدید مختلفالشکلی که به صورت برنامههای زمانی اجتماعاً سازمانیافته بر جامعه غالباند، پرداخته میشود. … در اقتصاد رو به گسترش «خدمات» و تفریحات، فرمول پرداخت «کلی» برای محاسبهی مسکن نمایشی، شبه گردشهای دست جمعی در تعطیلات، آبونمان مصرف فرهنگی، حتی، فروش معاشرت به صورت «محاورات شورانگیز» و «ملاقات با شخصیتها» پدیدار میگردد. این نوع کالای نمایشی، که مسلماً نمیتواند جز به مقتضای قحطی فزایندهی واقعیات مربوطهاش اعتبار یابد، چون به طور قسطی قابل پرداخت است، مسلماً در میان اجناس پیشتاز فروشندگی مدرن هم قرار میگیرد».
«زمان شبه چرخشی قابل مصرف، هم به مثابهی زمان مصرف تصاویر، در معنای محدودش، و هم به مثابهی تصویر مصرف زمان، در تمام وسعت آن، زمان نمایشی است. …تصویر اجتماعی مصرف زمان، منحصراً زیر سلطهی لحظههای تفریحات و تعطیلات است؛ لحظههایی که همچون هر کالای نمایشی، با فاصلهی بازنموده شده و بنا به فرض مسلم مطلوب محسوب میشوند».
«…در نمایش، زمان زندهمانی مدرن باید به همان شدت که ارزش کاربردش پایین آمده تفاخرش را بالا برد. تبلیغ زمان، جانشین واقعیت زمان شده است».
«…مصرف زمان شبه چرخشی جوامع قدیم با کار واقعی این جوامع سازگاری داشت، حال آنکه مصرف شبه چرخشی اقتصاد توسعه یافته با زمان بیبرگشت انتزاعی تولیدش تضاد دارد. زمان چرخشی زمان توهم راکد بود... به طور واقعی زیسته میشد، در صورتی که زمان نمایشی زمان واقعیت متغیر است و به طور موهوم زیسته میشود».
«حیات فردی به مثابهی سوی دیگر همان نقصان حیات تاریخی عام، هنوز فاقد تاریخ است. …با زمان بیبرگشت رسمی جامعه بیرابطه، و با ریتم شبه چرخشی محصول فرعی قابل مصرف این زمان در تقابل مستقیم است. …این زیستهی فردی ارتباط برقرار نمیسازد و فهمیده نشده و فراموش گشته مقهور یاد کاذب نمایشی چیزهای نایادماندنی است» (صص. ۷-۱۵۳).
مآخذ:...
هو العلیم