امیریزدیان
░▒▓مطلب اول
← گسترش بیسابقه رسانه، الزامات خود را بر ما تحمیل کرده است.
← این الزمات شبیه هیچ چیز که تا کنون تجربه کردهاید نیست.
← از جمله این الزامات، خود را در تعلیم و تربیت نشان میدهد.
← آموزش و تعلیم و تربیت، به ناچار، شتابان، دستخوش تغییر و دگرگونی است.
← کودکان با اینترنت آشنایی دارند و روی تارهای وب مشغولند.
← و این فضای جدید، تجربیاتی ”برای آنها رقم میزند“ که والدین و طراحان آموزش آنها، به مخیله خود نیز راه نمیدادند.
← نتیجه، بیش از هر چیز، خود را در تحول در برنامه آموزشی و تربیتی نشان میدهد.
← پروژه دشواری است.
← دشوار است، از این بابت که تا کنون مشابه این شرایط تجربه نشده است.
← رشد شتابان دانش و الزامات تربیت، امکان بازسازی اصولی دانش و موازین تربیتی را در برنامه آموزشی گرفته است.
← اگر ما و همدورهایهای ما میتوانستیم، با الفبا شروع کنیم و با شیب معقولی به سوی سطوح بالای یک رشته علمی حرکت کنیم، امروز، با گسترش انباشت رسانهای دانش، این امکان از دست رفته است.
← فرزندان ما، مجبورند میانبر بزنند.
← آنها نمیتوانند با دانش، برخوردی اصولی داشته باشند. به دلیل آنکه مجموعه دانش انباشته و به اشتراک گذاشته شده در اینترنت در مورد هر موضوعی، هماکنون بیش از آن شده است که کسی بتواند در طول یک عمر معمولی یک بار همه آنها را مرور کند.
← پس، برخورد فنیکاربردی به یک ضرورت ناگوار در برنامهریزی آموزشی تبدیل شده است.
← آنچه این ضرورت را ایجاب کرده است، همهجایی شدن و فراگیری سهمگین رسانه است.
← پیشنهاد این است که بیش از هر چیز دیگری در برنامه آموزشی، سواد و دانش افرادبرای بهرهمندی درست از رسانه را ارتقاء بخشیم. به این میگویند: ”برنامه ارتقاء سواد رسانهای“.
░▒▓مطلب دوم
← همانگونه که شواهد نشان میدهد انسانها شیفتة رسانهها شدهاند چرا که زمان زیادی را با آنها سپری میکنند. از یافتههای یكی از مطالعات اخیر در زمینة استفاده از رسانهها اینست که حدود 30 درصد از زمان بیداری افراد در روز، انحصاراً با رسانهها سپری میشود، و 39 درصد دیگر آن نیز مربوط به استفاده از رسانهها در کنار فعالیتهای دیگر است. چنین یافتهای نشان میدهد، تقریباً 70 درصد از زمان روزانة افراد، نوعی استفاده از رسانه را شامل میشود. در مقابل، کمتر از 21 درصد از زمان روزانه وقف کارهای دیگر میشود.
← همه ما بارها با این پدیده مواجه شدهایم که افراد در مشاركتهای اجتماعی، به شدت تحت تأثیر پیامها و تبلیغات رسانهای قرار گرفته و تغییر عقیده میدهند. گاهی تماشای یك فیلم (تبلیغاتی یا سینمایی)، تأثیراتی عمیق بر ناخودآگاه افراد باقی میگذارد؛ تأثیراتی كه یكی از اهداف «جنگ نرم» رسانهای قلمداد میشود.
← در چنین شرایطی، افراد و سازمانهای مختلف، با بهرهگیری از امكانات رسانهای نوین، تفاسیر ممكن از عملكرد دوران گذشتة خود را در اذهان مردم دستكاری كرده، با منافع خود همراستا ساخته، و نهایتاً به هژمونی خود ادامه میدهند.
← از این روی، با قرار دادن پیامهای ایدئولوژیک در بطن مطالب رسانهای (فیلم، اخبار، تبلیغات و...)، افکار و ارزشهای خاصی را در سرتاسر دنیا اشاعه میدهند تا وجهه مدنظر از خود را بازنمایی کنند.
← هدف قرار دادن آداب و رسوم و ادیان در کشورهای کمتر توسعه یافته و جهان سومی و به طور کلی تهاجم فرهنگی، خطری است که سیاستمداران و مسولان ملل هدف همواره از آن بیم داشته و در تلاشند تا مردم خود به خصوص نسل جوان را نسبت به این خطرات آگاه ساخته و در برابر آسیبهای احتمالی ایمن سازند. در این راستا، یك دیدگاه انتقادی مناسب، افراد را قادر میسازد تا در هنگام مواجهه با پیامهای رسانهای، كلیشههای متنوعی چون طبقه، نژاد، جنسیت و روابط را در نظر داشته و كمترین تأثیرپذیری را از رسانهها داشته باشند.
← در این میان، ایران به عنوان کشوری اسلامی و با فرهنگ چندین هزار ساله، همواره در معرض حملات رسانهای کشورهای قدرتمند و یا همان «جنگ نرم» بوده و مسولان نیز سعی دارند افراد تحت آموزش و در سنین تأثیرپذیری را به گونهای آموزش دهند تا پیامهای رسانهای و اهداف پیدا و پنهان آنها را شناخته و تجزیه تحلیل کنند و در عین حال، کمترین تأثیرپذیری را نیز از این محتوای مخرب این دسته از پیامها داشته باشند. از دیگر سوی، دستگاه سیاستگذاری جمهوری اسلامی ایران، به منظور ارتقای فرهنگ ایرانی-اسلامی در سطح ملی و بینالمللی به شهروندانی آگاه و با بصیرت نیاز دارد تا فحوای کلام ایدئولوژیک و ارزشی نهفته در پیامهای رسانهای داخلی را درک کرده، تفسیری آگاهانه بدست داده و تأثیرپذیری لازم را از آنها داشته باشند.
← «سواد رسانهای» یکی از مهمترین مولفههایی است كه در سیاستگذاریهای رسانهای و ارتباطی در نیم قرن اخیر توسط کشورهای مختلف، جهت تحقیق، تحلیل، آموزش و آگاهی از تأثیرات رسانهها بر روی اقشار مختلف جامعه به کار رفته است.
← سواد رسانهای توانایی کاربرد صحیح رسانه است؛
← سواد رسانهای عبارت است از توانایی دسترسی، تحلیل، ارزیابی و خلق پیامهایی که در زمینهها و شرایط مختلف تعریف میشوند.
← سواد رسانهای مفهومی است که مهارتها و قابلیتهای مورد نیاز برای پیشرفت را همراه با استقلال و آگاهی، در فضای ارتباطی جدید (دیجیتال، جهان و رسانههای چند منظوره) جامعه اطلاعاتی تشریح میکند.
← كسب مهارتهای سواد رسانهای، یعنی كسب دیدگاهی انتقادی، و توانایی در درک و ارائة تفسیری صحیح از پیام.
░▒▓مطلب سوم
← سواد رسانهای به شرح پیش گفته، در فضایی که متن ما را فراگرفته است، اهمیتی بیش از پیش یافته است.
← مطالعات فرهنگی و آموزش انتقادی، به منظور تعلیم حضور فراگیر فرهنگ رسانهای در جامعة معاصر، گرایشات رو به رشدی نسبت به آموزش چندفرهنگی و سواد رسانهای كه موضوع تفاوت اجتماعی و چندفرهنگی را هدف قرار میدهد، از خود نشان میدهند.
← عمده ناظران میپذیرند كه بازنمایی رسانهای، به ساخت تصاویر ذهنی ما و درك جهان كمك كرده، و آموزش باید با چالشهای دوگانة تدریس سواد رسانهای در جوامع چندفرهنگی و همچنین، حساسسازی مردم و دانشآموزان نسبت به نابرابریها و بیعدالتیها در جامعهای كه اساس را بر تبعیض و نابرابریهای جنسیتی، طبقاتی و نژادی نهاده است، مواجه شود.
← نظریه سواد رسانهای انتقادی، علاقمند به بررسی نقش رسانههای عمده در وخیمتر كردن یا از بین بردن نابرابریهاست.
← این رویکرد، علاقمند است تا دریابد که آموزش رسانهای و تولید رسانههای جایگزین، چگونه میتواند به ایجاد تنوع فرهنگی سالم و گفتگوی عقیدتی مستحكمتر كمك كند. آنها با برخی از جدیترین مشكلات و مسائل كه اخیرا در برابر ما به عنوان شهروند و دانشآموز قرار دارد، مواجه میشوند.
← رسانهها، بازتابهای معصوم حقیقت نیستند. آنها پول میگیرند و اغلب به تناسب دریافت پول حقایق را منتشر میسازند.
← تحلیل انتقادی رسانه، تلاش میکند تا ساختارهای سركوب را شناسایی كرده و برملا سازد.
← صرف حق اظهارنظر و گفتن اینکه ”دانستن حق مردم است“، چیزیست كه همه مدعی آن میشود.
← اما اینکه آیا رسانهها واقعا فضایی برای گفتگوی آزاد و اطلاعرسانی به مردم ایجاد میكنند یا خیر، مقوله دیگری است.
← سواد رسانهای انتقادی، پرورش مهارتها برای تحلیل كدها و قواعد رسانهای، توانایی نقد كلیشهها، ارزشهای مسلط و افکار مدافع کورکورانه قدرت است.
← سواد رسانهای انتقادی، توانمندی برای تفسیر معانی و پیامهای چندگانة موجود در متون رسانهای است.
← سواد رسانهای به افراد كمك میكند تا هوشمندانه از رسانهها استفاده كرده، محتوای رسانهای را تشخیص داده، و ارزشگذاری كنند، قالبهای رسانهای را به طور انتقادی تحلیل كنند، كاربردها و آثار رسانهای را بررسی كنند و رسانههایی جایگزین به وجود بیاورند.
← با این وجود، در برنامهریزی آموزشی بحثی وجود دارد مبنی بر اینكه چه چیزی رشتة آموزش رسانه را با الویتها و برنامههای متفاوت، شكل میدهد؟
← دیدگاه حمایتگرا در تلاش است تا از جوانان در برابر تأثیرات اعتیاد و دستكاری رسانهای محافظت كند و این كار را از طریق پرورش علاقه به سواد غیررسانهای مانند كتاب و توجه به فرهنگ عالی و ارزشهای زیبایی و حقیقت و كاستن از ارزش انواع فرهنگ رسانهای و رایانهای، انجام میدهد.
← در مقابل، جریان «سواد رسانهای» سعی دارد خواندن، تحلیل و رمزگشایی از متون رسانهای را به طور موازی با پیشرفت سواد چاپی به دانشآموزان بیاموزد.
← آموزش هنرهای رسانهای به دانشآموزان میآموزد كه كیفیت زیباشناختی رسانهها را درك كرده و از انواع فناوریهای رسانهای به عنوان ابزاری برای اظهار نظر و خلق شخصی استفاده كنند.
← بر اساس این دیدگاهها، سواد رسانهای انتقادی، فرهنگ رسانهای را به عنوان محصول چالش و تولید اجتماعی تحلیل كرده، و به دانشآموزان میآموزد كه در برابر بازنماییها و گفتمانهای رسانهای دیدگاهی انتقادی داشته باشند. اما در عین حال بر اهمیت فراگیری كاربرد رسانهها به عنوان روشی برای اظهار نظر شخصی و فعالیت اجتماعی نیز تاكید دارد.
← مركز سواد رسانهای ایالات متحده (Center of Media Literacy-CML)، یک الگوی ارتباطی را مد نظر دارد، که طی آن پنج جنبه اصلی كه جایگاهی مهم در عرصة سواد رسانهای انتقادی دارد چنین معرفی شده است:
1. اصل عدم شفافیت(Non-Transparency): تمام پیامهای رسانهای «ساخته» میشوند.
مفهوم اول بنیان سواد رسانهای بوده، قدرت رسانهها در ارائة پیام مشخص و شفاف را به چالش میكشد.
2. رمزها و قواعد((Codes & Rules: پیامهای رسانهای با استفاده از زبانی خلاق و قواعدی خاص ساخته میشوند.
دومین مفهوم اساسی نیز برای ترسیم این مهم كه نشانهها و نمادها چگونه عمل میكنند، قویاً بر نشانهشناسی متكی است. دانشآموزان سواد رسانهای به وسیلة نشانهشناسی وجود معانی دوگانه در نشانهها را تحلیل میكنند:
• معنای لغوی و دال (مرجع تحتالفظی برای محتوا)
• معنای ضمنی و مدلول (دلالتی ذهنیتر و اشتراكیتر از پیام بر اساس رمزهای فرهنگی و ایدئولوژیك)
3. رمزگشایی مخاطب(Audience Decoding): افراد مختلف تجربهای متفاوت از یك پیام رسانهای واحد دارند
مفهوم سوم در فعالیتهای مركز مطالعات فرهنگی معاصر بیرمنگام در بریتانیا شكل گرفته است؛ جایی كه مفهوم مخاطب فعال نظریههای پیشینی را كه مخاطبان رسانهای را افرادی منفعل و اغلب قربانی میپنداشت، به چالش كشیده است.
تجهیز مخاطب از طریق تفكر انتقادی برای دانشآموزان، امر ضروریست تا بدین وسیله قدرت رسانهها را به چالش كشیده و خوانشهای دلخواه را خلق كنند. نظریه مخاطب لحظة دریافت را بستری چالشبرانگیز از نظرفرهنگی در نظر میگیرد كه در این بستر مهارتهای تفكر انتقادی نیرویی بالقوه برای خوانشهای متفاوت و چالشی آزادانه با گفتمانهای مسلط به مخاطب ارائه میدهد.
4. محتوا و پیام(Content & Message): رسانهها در بردارندة ارزشها و عقاید پنهانی خود هستند.
مفهوم اساسی چهارم بر محتوای واقعی پیام رسانهای تمركز دارد تا ایدئولوژی، تعصب و معانی ضمنی پیدا و پنهان در بازنمایی را به چالش بكشد. مطالعات فرهنگی، فمینیسم و آموزش انتقادی زرادخانهای از تحقیق برای این منظور فراهم میآورند تا بازنمایی رسانهای موضوعات مربوط به نژاد، طبقه، جنسیت و غیره به چالش كشیده شوند.
5. انگیزه(Motivation): رسانهها در جهت كسب سود و یا قدرت ساماندهی شدهاند.
مفهوم پنجم دانشآموزان را به طرح این پرسش ترغیب میكند كه پیام چرا و از كجا ارسال شده است.