فیلوجامعه‌شناسی

مروری‌به‌گی‌دوبور(۷): مؤلفه‌های‌جامعه‌ی‌نمایش/ ۵.بوروکراسی|۶.انحلال‌منطق

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ ۵.بوروکراسی
▬    «نمایش‌گری متمرکز، اساساً به سرمایه‌داری بوروکراتیک تعلق دارد، …چرا که مالکیت بوروکراتیک به این معنا متمرکز است که بوروکراتیک، و به حیث عضویت در این کمونته با تصاحب اقتصاد کل رابطه دارد. به علاوه، تولید کالا نیز، که کمتر توسعه یافته، به شکلی متمرکز ظاهر می‌شود: کالایی که بوروکراسی در اختیار دارد، کار تام اجتماعی است، و آن‌چه باز به جامعه می‌فروشد بقای یک جای آن است. دیکتاتوری اقتصاد بوروکراتیک نمی‌تواند هیچ مجال انتخاب قابل اعتنایی برای توده‌های استثمار شده باقی بگذارد، چرا که، همه چیز را خودش الزاماً انتخاب کرده و به همین جهت هر انتخاب بیرونی، خواه به تغذیه مربوط باشد، خواه به موسیقی، در جا انتخاب تخریب کامل اوست. او باید با خشونت دائم همراه باشد» (صص. ۹۰-۸۹).

░▒▓ ۶. انحلال منطق
▬    «روند اثبات‌گری نمایشی به صرف دور زدن ثابت می‌شود؛ یعنی، با بازآمدن، تکرار شدن و ادامه دادن به ابراز تأیید در یگانه عرصه‌ای که از این پس، جولانگاه هر آن چیزی است که بتواند علناً تأیید گردد به گونه‌ای که همه باورش کنند، زیرا، کسی شاهد چیزی جز آن نیست. …اکنون، دیگر داوری نسبتاً مستقلی که از آن کسانی بود که دنیای عالمان را تشکیل می‌دادند، وجود ندارد. …چیزی که نمایش بتواند به مدت سه روز از حرف زدن درباره‌اش دست بردارد مثل چیزی است که وجود ندارد» (صص. ۹-۲۱۸).

▬    «بر حسب منافع اساسی سیستم جدید سلطه‌گری، انحلال منطق با وسایل مختلفی که همواره با پشتیبانی متقابل از یکدیگر عمل کرده‌اند، دنبال شده است».
«…بدیهی است که گفتار نمایشی، افزون بر آن‌چه به معنای اخص کلمه سری است، هر آن‌چه را که مناسب حالش نباشد نیز مسکوت می‌گذارد؛ و همواره از آن‌چه نشان می‌دهد محیط اطراف، گذشته، انگیزه‌ها و پیامدهایش را کنار می‌نهد. بنا بر این، گفتاری به کلی غیرمنطقی است. از آن‌جایی که دیگر هیچ کس نمی‌تواند حرف نمایش را نقض کند، خود نمایش محق است حرف خود را نقض و نمایش گذشته‌ی خود را تصحیح کند. طرز برخورد متفرعن خادمانش به هنگامی که باید روایتی جدیدی و شاید باز هم دروغین از برخی وقایع اعلام کنند این است که نادانی و سوء تعبیرهای منتسب به مخاطبانشان را تصحیح کنند، حال آن‌که خود همان‌هایی هستند که تا دیروز با اطمینان خاطر مرسومشان شتاب‌زده این خطا را اشاعه می‌دادند».
«بدین‌سان، آموزش نمایش و نادانی تماشاگران به غلط هم‌چون عواملی متعارض نموار می‌شوند، حال آن‌که زاده‌ی یکدیگرند».
«…هر نوع گفتار نشان داده شده در نمایش هیچ جایی برای پاسخ نمی‌گذارد؛ و منطق اجتماعاً جز در گفت و شنود شکل نگرفته است».
«…سرانجام، این‌که منطق آسان نیست؛ و کسی هم خواهان آموزش آن به ایشان نیروده است. هیچ معتادی درس منطق نمی‌خواند؛ چون دیگر نیازش، و نیز امکانش، را ندارد. این تنبلی تماشاگر در ضمن، تنبلی هر جور کادر روشنفکر نیز هست؛ تنبلی متخصص به سرعت آموزش دیده‌ای که در همه‌ی موارد می‌کوشد تا محدوده‌ی تنگ معلوماتش را با تکرار یک مشت استدلال مقتدرانه‌ی غیرمنطقی بپوشاند» (صص. ۷-۲۲۵).

▬    «عموماً گمان می‌کنند درست همان کسانی که خود را انقلابی خوانده‌اند، شدیدترین ناتوانی را هم در باب منطق از خود نشان داده‌اند. …امروزه، دیگر نمی‌توان نادیده گرفت که کاربرد به شدت فشرده‌ی نمایش، همان گونه که انتظارش می‌رفت، اکثر آدم‌های این دوره را، هر چند بریده بریده و منقطع، ایدئولوژیک بار آورده است. فقدان منطق یعنی، تضییع امکان شناسایی فوری آن‌چه با اهمیت و آن‌چه کم اهمیت یا خارج از موضوع است؛ آن‌چه ناسازگار و آن‌چه بر عکس، چه بسا تکمیل‌کننده است؛ میکروب این بیماری به مقدار زیاد توسط متخصصان بی‌هوش و به هوش آوری نمایش عامدانه به مردم تزریق شده است. معترضان به هیچ وجه از آدم‌های مطیع نامعقول‌تر نبوده‌اند، منتها نامعقولیت عمومی در آن‌ها شدیدتر به چشم می‌خورد چون با ارائه‌ی علنی طرحشان کوشیده‌اند به کنش عملی دست بزنند» (ص. ۲۲۷).
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.