فیلوجامعه‌شناسی

اصول‌گرایی←اخلاق‌گرایی←صلح

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ مطلب اول: توسعه به مثابه تنازع بقا
▬    بیست و پنج سال متوالی است که سیاست‌های تعدیل اقتصادی و سپس، قانون سیاست‌های ذیل اصل چهل و چهار، متوالیاً، در پی کاهش تکالیف و مسؤولیت‌ها و قدرت دولت، و تفویض این قدرت به بخش خصوصی بوده‌اند.
▬    این آرایش تازه اقتصاد کشور به سمت خصوصی‌سازی شدید، در ارتباط با فرهنگ عدالت، به سبب تحریک محرک‌های طبیعی برای افزایش رقابت صورت می‌گیرد. منظور آن است که از محرک‌های منفعت‌جویانه برای منظور توسعه بهره‌برداری شود.
▬    در این موضوع، تکنوکرات‌ها در مقابل اخلاق‌گرایان قرار می‌گیرند؛ استدلال تکنوکرات‌ها بر این است که برای چرخیدن چرخ توسعه، میزانی از نفع‌طلبی و رفاه‌جویی و دنیاخواهی و رقابت ضرورت دارد، در غیر این صورت، عافیت‌طلبی به آبادی و توسعه نخواهد انجامید. از این گذشته، این رویکرد فرهنگی و اقتصادی و سیاسی، می‌پندارد تا محرک‌های طبیعی مانند طمع‌ورزی، اراده معطوف به قدرت و دیگر اشکال خودپسندی را نمی‌توان به وسیله اخلاق، کنترل کرد، بلکه باید از طریق قرار دادن نیروهای طبیعی در برابر نیروهای طبیعی دیگر مهار نمود.
▬    تکنوکرات‌های برنامه‌ریز توسعه، این طرح را در ذهن داشتند که غرایز بهیمی انسان را نه به آموزه‌های اخلاقی و انسانی، بلکه با غرایز بهیمی دیگر که طبیعی‌تر و همه‌گیرتر به نظر می‌رسد مهار کنند.
▬    تکنوکرات‌ها، آهنگ تغییر فرهنگ در این جهت را هم دارند؛ کم کم شخصیت‌های پولدار سینما، که در آغاز انقلاب، چهره‌هایی اغلب منفور بودند که اموال خود را به طریق سوء استفاده از کوخ‌نشینان به دست می‌آوردند، به چهره‌هایی «خوب» تبدیل می‌شوند، و بر عکس، کوخ‌نشینان، فقرای به تقصیر قلمداد می‌گردند. شواهد تاریخی در این کشور چیز دیگری نشان می‌دهد. آن‌ها فقیران به تقصیر نیستند.
▬    هدف‌گذاری خصوصی‌سازی، نحوی بازسازی تنازع بقا در متن اقتصاد، و سپس، سیاست و فرهنگ انسانی بود و هست. این، تقلید ناجور قواعد عمومی جنگل، در جامعه انسانی بود و هست.
▬    بدین ترتیب، طبیعت‌گرایان در مقابل اخلاق‌گرایان قرار گرفتند. تکنوکرات‌ها در مقابل اصول‌گرایان قرار گرفتند. روشن‌فکر سازندگی و اصلاحات، در مقابل اسلام‌گرایان هوادار تز حکومت اسلامی و ولایت فقیه قرار گرفتند.
▬    این، صورت‌بندی فنی برخوردهای سیاسی بیست و پنج سال اخیر است.

░▒▓ مطلب دوم درک تکنوکرات از صلح، به مثابه آتش‌بس
▬    آن اوایل، همه چیز برای روشن‌فکران سازندگی و اصلاحات خوب بود؛ چرا که ظاهراً فرمول بهیمی‌گستر توسعه مدرن، برای پیشبرد کشور و افزودن رفاه و توسعه، خوب عمل می‌کرد.
▬    ولی،... ، ولی امروز که روابط غیرانسانی مشحون از تهدید و آزار و پیشنهادهای کاسب‌کارانه، گریبان همه را گرفته است، معضل اخلاقی به یک دشواری عمیق همه فهم بدل شده است. سؤال‌هایی در ذهن مردم شکل گرفته است. چیزی شبیه این که: چه چیزی می‌تواند از تبدیل اسباب توسعه دیروز، به زنجیر امروز و خفقان فردا جلوگیری به عمل آورد؟ چگونه می‌توان از تقلیل زندگی انسانی به زندگی جانوری جلوگیری کرد؟
▬    واقع آن است که یک تجربه‌گرایی و تکنوکراسی سفت و سخت، جامعه و خصوصاً زندگی رقت‌بار طبقه متوسط شهری را به سمت جنگ دائمی سوق داده است.
▬    اگر انسجام اجتماعی بدون رقابت‌های ویرانگر برای داشتن بالاترین کارآیی ممکن میسر نباشد، و اگر نابودی هر بی‌عدالتی متضمن برافروختن آتش بی‌عدالتی در جایی دیگر باشد، آن وقت، آیا ما در چرخه‌ای بی‌پایان از تضاد اجتماعی در همه حیطه‌های زندگی مردم مواجه نیستیم؟
▬    اگر واقع‌گرایی یک‌بعدی تجربه‌گرا که در نهایت به تکنوکراسی منتهی می‌شود، بدبینی به توان و نیروهای عقلانی و اخلاقی جامعه را از حد بگذراند، به نظر می‌رسد که توازن ناپایدار قدرت، بالاترین هدفی باشد که جامعه می‌تواند توقعش را داشته باشد. و چه چیزی می‌تواند از این ناامید کننده‌تر باشد؟ اگر چنان موازنه ناپایداری از نیروهای متضاد اجتماعی به یک آرامش اجتماعی موقت یا آتش‌بس منجر گردد، به نوعی می‌توان اطمینان داشت که برخی جابجایی‌های تصادفی در مناسبات قدرت، آن را در نهایت از بین خواهد برد. استوار کردن نظم، بر رقابت و نبرد مستمر میان گرگ‌ها، موجب می‌شود که خصومت‌های اجتماعی که روشن‌فکر لیبرال بر آن‌ها به مثابه دو دست پنهان آدام اسمیت حساب کرده است، یکدیگر را خرد نمایند.
▬    اگر منفعت‌طلبی شخصی را نتوان بدون اظهار نفع شخصی در برابر آن مهار کرد، چگونه می‌توان از فزونی بیش از حد خواسته‌های متقابل جلوگیری کرد؟ و اگر برای انهدام بی‌عدالتی، نیازمند بی‌عدالتی و خفقان باشیم، چگونه می‌توان این بی‌عدالتی جدید را توجیه‌پذیرتر از بی‌عدالتی پیشین شمرد؟
▬    دو دهه گذشته، از تاریخ این کشور، با سیاست‌های معطوف به بازار آزاد، و با تلاش‌های بی‌نتیجه‌اش در جهت موازنه منفی تضاد‌ها، بیشتر موفق به فراگیر کردن تضاد به عنوان منطق همه‌گیر جامعه شده است. روابط دوستانه، خانوادگی، شغلی، درسی، سیاسی، ...، همگی بر مبنای تضاد و مخاصمه تعریف شده است، و کمتر اثری از گذشت و اخلاق انسانی در آن هست. آرامش‌ها، با شعله‌ور شدن رقابت‌ها و خودخواهی‌ها از بین رفت. این صلح جدید، از یک صلح زورکی چیزی کم ندارد، جز آن که هر روز، صلح شکل ناپایدارتری به خود می‌گیرد، و روابط اجتماعی، تنها با کمک قرص اعصاب قابل تحمل باشند.
▬    این آشفتگی فراگیر ناشی از دنیاطلبی و بی‌تهذیبی، ضرورت روابط اجتماعی و سیاسی اخلاق‌گرا را توجیه می‌کند. تکنوکرات، با سرپوش گذاشتن بر بی‌عدالتی‌ها، و طبیعی شمردن آن‌ها، به دنبال صلح پاینده نیست. صلح بی‌عدالت، همچون صلح گرگ‌های متخاصم است.

░▒▓ مطلب سوم: اخلاق‌گرایی در سایه اصول‌گرایی
▬    اخلاق‌گرا، به جای ولنگاری سروشیستی، دنبال توسعه عقل و وجدان است، و در سایه تعقل اصول‌گرایانه، صلح می‌جوید.
▬    اخلاق‌گرا، تصدیق می‌کند که صلح نهایی، چیزی است که تنها از تعدیل و تنظیم داوطلبانه و عقلانی حق در برابر حق میسر است. با فهم درست از حق می‌توان منفعت را هم در برابر منفعت تعدیل کرد. در سایه شناخت و ادای حق است که می‌توان به درستی و بدون جری شدن بی‌عدالتی در جامعه، گذشت را هم تشویق کرد.
▬    افزایش اصرار بر مکانیسم‌های رقابت بازاری برای سامان‌دهی و توسعه جامعه، مانع از تعدیل و تنظیم انسانی منافع متقابل می‌گردد. تضاد، هر چند بتواند فی‌الجمله، افراد را در مهار یکدیگر فعال کند، ولی می‌تواند به سادگی موجب زورگویی‌ها و بی‌عدالتی‌ها گردد.
▬    عدالت و آرامش جامعه، تنها در سایه تهذیب و مهار معنوی منفعت‌طلبی شخصی و پذیرش عقلانی مصلحت و سعادت عامه به دست می‌آید. بدون ایمان به خدا، سخن گفتن از اخلاق، بی سر و ته است.
▬    نکته آن است که اخلاق‌گرایی بدون دین، می‌تواند به اندازه لیبرالیسم رقابت‌گرا و نفع‌طلب، خطرناک باشد. اخلاق‌گرایی بدون دین، نمی‌تواند عناصر بی‌عدالتی و قهر و اجباری را که در آرامش ظاهری دنیای مدرن وجود دارد را درک نماید. عناصر قهری و اجباری، پنهان‌اند. جامعه آرام به نظر می‌رسد، ولی دندان‌ها به هم ساییده می‌شوند. افراد نیرومند می‌توانند اقتدارهای ظاهراً غیر خشونت‌آمیز را که ذاتاً خشونت‌آمیز هستند علیه دیگران به کار گیرند، و با استفاده از قدرت اقتصادی و تبلیغات، آن را موجه جلوه دهند.
▬    اخلاق‌گرایی بدون دین، علاوه بر ناتوانی در درک خصلت واقعی این اشکال قهر و اجبار، مسؤولیت اخلاقی ناموجهی را بر دوش روشن‌فکران نامهذب می‌گذارد که واقعاً از پس آن برنمی‌آیند.
▬    روشن‌فکران روزنامه‌نگار، از ارزش‌های باطناً خشونت‌آمیز در ظاهر آزادی بیان، برای بر هم زدن آرامش استفاده می‌کنند. آن‌ها احتمالاً آرامش مبتنی بر عدالت را درک نمی‌کنند، چرا که آرامش ظاهری گرگ‌های رقیب را بی کم و کاست از غرب اقتباس می‌کنند، و اصلاً نمی‌توانند نقطه ضعف‌های غرب را درک کنند. این را می‌توان در پذیرش‌های بی‌چون و چرای روشن‌فکر از هر چیزی که غربی است دید، هر چند احمقانه باشد. تجلیل بیش از حد اخلاق روشن‌فکری که در واقع، همان اخلاق از ما بهتران و مدرن‌هاست، سرانجام به قبول بی‌عدالتی‌های موروثی و ترجیح انواع پوشیده‌تر قهر و اجبار بر انواع آشکارتر می‌انجامد.
▬    یک اخلاق‌گرایی اصول‌گرای دینی، باید با راهنمایی دین، به تلفیق خلاقانه‌ای میان توسعه در حد لزوم، آرامش و آزادی انسانی، و آموختن نقاط قوت دنیای مدرن نایل آید. چنین اخلاقی تشخیص خواهد داد که جامعه بشری حتی اگر حوزه‌های همکاری اجتماعی را به واسطه نیازهای متقابل گسترش دهد، بدون دست انداختن به ریسمان هستی متعال، هرگز از تضاد اجتماعی رها نخواهد شد.
▬    دست آویختن «مصرانه» و بی‌اغماض و اصول‌گرا به ریسمان الهی (که در ادبیات اسلامی به آن چنگ زدن به ریسمان الهی می‌گویند)، به مفهوم تلاش در راهی است که جامعه را از ولنگاری محض و نهیلیسم اپیدمی این روزگار نجات دهد، و بدین ترتیب است که خواهد توانست، مردم را از گرفتار شدن در چرخه بی‌پایان تضاد بی‌حاصل رهایی بخشد.
مأخذ:تسنیم
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.