دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
■■■ قضیه
▬ در شرایطی که نیاز به اتحاد داریم، پایه این اتحاد را در اخلاق و انصاف پاس بداریم.
▬ عالیجناب دکتر محمد باقر نوبخت، در واکنش به نامه مناظرهجوی دکتر محمود احمدینژاد فرمودند: «قصد آقای رئیسجمهور این نیست که دوباره واشکافی کند. بنده فکر میکنم جامعه نیاز به آرامش دارد».
▬ من و اغلب مردم و شاید همه مردم، به جمله اخیر عالیجناب نوبخت آفرین میگوییم، به این جمله که «جامعه نیاز به آرامش دارد».
▬ دکتر محمود احمدینژاد هم به این جمله او آفرین گفت. نامه دکتر محمود احمدینژاد هم در چهار نقطه، بر نیاز فعلی کشور به آرامش تأکید داشت: «به اقتضای مصالح کشور، بنا بر سکوت داشته و دارم»، «با تاکید مجدد بر لزوم تحکیم دوستیها و حفظ وحدت و همدلی به ویژه در شرایط کنونی...»، «چیزی که موجب مزید نگرانی شده این است که نادیده انگاشتن ظرفیتها و توانمندیها و داشتن برآوردهای ناصحیح و آمارهای نادرست از وضعیت کشور چه بسا به تصمیمسازیهای ناصواب در عرصه سیاسی و اقتصادی داخلی و بینالمللی و تضعیف امید و نشاط ملی بینجامد»، «از جنابعالی دعوت مینمایم تا در فضایی کاملاً دوستانه و صمیمی، در مناظرهای صریح، اصولی و روشنگر در منظر افکار عمومی، ابهامات و حقایق ناب را آن طور که هست، مورد تصدیق و تاکید قرار دهیم».
▬ ولی، عالیمقام، دکتر حسن روحانی با این جمله سخنگوی دولت موافق نیست. واقع آن است که گزارش صد روزه دکتر حسن روحانی با روح جمله جناب نوبخت منطبق نبود؛ با روح این جمله که «جامعه نیاز به آرامش دارد». ایشان با سخنان خود، نه فقط دکتر محمود احمدینژاد را به طرز موهن و غیر منصفانهای و برای چندمین بار هدف قرار داد، نه فقط هواداران احمدینژاد را، نه فقط مدیران خدوم دولتهای نهم و دهم را، نه فقط دلسوزان انقلاب را، بلکه به «سرهنگ» و مجلس شورای اسلامی و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هم رحم نکرد. همه را بیجهت و بیثمر آزار داد. ایشان میتوانست وقت خود را به روشن کردن نقاط مبهم و پنهانکاریهای انبوه در توافق هستهای ژنو و ضمیمه اجرایی و چیزهای دیگری که از این پس سبز خواهد شد معطوف کند. او میتوانست فارغ از تحریمها، در مورد سیاستهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مبهم دولت خود توضیح دهد تا مردم تکلیف خود را بدانند و برنامه خود را تنظیم کنند. و او به جای همه اینها ترجیح داد که «واشکافی کند»، و باور نداشت که «جامعه نیاز به آرامش دارد». گمان ندارم که حتی هواداران پر و پا قرص عالیمقام هم، به گزارش صد روزه، نمرهای بیش از پانزده داده باشند. از نظر مخالفان سیاسی که بیگمان، گزارش صد روزه حاشیهای، موهن، خلاف آرامش، پنهانکارانه، و... بود و نمرهای بیش از هفت بیستم نمیگرفت.
■■■ برهان
▬ خب؛ گزارش صد روزه رئیس جمهور، اولین مسأله اخلاقی ما در این سالها نیست. برنامه نود، برنامه هفت، برنامه زاویه، برنامه کارنامه، برنامه مناظره، و بگو مگوهای مجلس، برخوردهای معرکهای از این نحو مسائل اخلاقی است. خصوصاً در مورد همین مسأله اخلاقی اخیر، یعنی گزارش صد روزه رئیس جمهور، نظر افراد متعدد کوچه و بازاری را جویا شدم. بسیاری، وجهی غیراخلاقی برای این تعریضهای رئیس جمهور تشخیص داده بودند.
▬ وقتی به جماعت نخبه کشور توجه میکنیم، و در سوی دیگر عامه مردم را در نظر میگیریم، ملاحظه میکنیم که انگار نحوی تأخر اخلاقی نزد نخبگان این جامعه مشهود شده است. البته، بیگمان بخشی از مشهود شدن ضعف اخلاق نزد نخبگان، به تو چشم بودن نخبگان بازمیگردد، ولی، بخشی از نخبگی هم به همین باز میگردد که بتواند در معرض عامه، رفتار مناسب و آموزنده و در جهت مصالح جامعه از خود نشان دهد.
▬ و به گمان من، (۱) رقابتهای ناسالم بین نخبگان و ذهنیتهای نامهذب توأم با دنیاطلبی، و همچنین، (۲) نقشآفرینی موضوع مهم فساد نخبگان که در نهایت، منجر به بدبینی عمومی به بالابالاییها شده است، و در نهایت، (۳) مطبوعات و اخلاق مطبوعاتی که میگردد دنبال سویههای جنجالی حوادث، سه عاملی هستند که قشر نخبگان این جامعه را از چشمها انداخته است.
▬ در اینجا مجال پرداختن به هر سه نیست. به تحقیق در قضیۀ نخست همت خواهیم گمارد، و در یادداشتهای بعدی به دو تای دیگر خواهیم پرداخت:
■■■ ریشه در تکنوکراسی سیاسی
▬ این که چرا رقابتهای ناسالم بین نخبگان و ذهنیتهای نامهذب توأم با دنیاطلبی، اسباب دلواپسی مردم میشود، بازمیگردد به این که سیاست از عالیترین فضیلت بشری، به نحوی تکنیک بازی با قدرت تقلیل یافته است. متأسفانه، این تغییر دید، در میان سیاستمداران مختلف ما مشهود شده است.
▬ در آغاز انقلاب که رهبر کبیر انقلاب اسلامی، مدام و لاینقطع بر کلید واژه «تهذیب« تأکید میفرمودند، سیاست به معنای توجه و دقت و درک همه جانبه، از طریق طرد دنیاطلبیها و جزءنگریها بود. در آن وقت، سیاست، شریفترین فعالیت بشری، و عالیترین فضیلت اخلاقی بود که همۀ جنبههای عملی زندگی انسانی را در ظل حکمت حکیمانه الهی جمع میکرد و به همین ترتیب بود که همه مردم هم در آن مشارکت داشتند و گروه نخبگان از عامه مردم متمایز به نظر نمیرسیدند. آن چه وجه ویژه سیاست را در سالهای آغازین انقلاب میساخت و متفکران و سیاستمداران سایر ممالک را متعجب مینمود، این بود که سیاست برای سیاستمداران نسل نخست انقلاب، یک تکنیک بازی قدرت نبود؛ سیاست، عبارت از «زندگی نیک» بود، و از آنجا که با کلیت زندگی شهروندان پیوستگی معنوی داشت، با عقیدۀ آنان هم ارتباط مستقیم برقرار میکرد و دل آنها را به دست میآورد. در نتیجه، سیاستمدار بودن، مانند آهنگر بودن یا پزشک بودن نبود. سیاستمدار بودن، معادل فضیلتمند بودن و مهذب بودن نوع انسان تلقی میشد. البته دولتمرد فضیلتمند و مهذب، در سایه ارتباط خود با خدا و مردم، از دید ناظر بیرونی سیاستمداری چیرهدست و نیرومند به نظر میآمد، ولی از دید خودش، او فقط یک مجاهد در راه فضیلت و تهذیب اخلاق بود، همین.
■■■ بزرگداشت نیکولو ماکیاولی در مؤسسه دائرهالمعارف اسلامی!
▬ این نحو دید که سیاست را نحوی فن و تکنیک، مثل آهنگری و زراعت و صناعت به حساب آوریم، برمیگردد به نیکولو ماکیاولی که برای سیاست به مثابه یک فن مانند سایر فنون جایی باز کرد و از این قرار پایه گذار علوم سیاسی مدرن شمرده شد.
▬ ماکیاولی همان بود که در آغاز انقلاب، سمبل وجه فاسد سیاست بود، ولی جالب آن که امروز، بزرگداشت نیکولو ماکیاولی در مؤسسه دائرهالمعارف اسلامی برگزار میشود!
▬ بزرگداشت نیکولو ماکیاولی در مؤسسه دائرهالمعارف اسلامی برگزار میشود! و این بزرگداشت، سمبل چرخشی در فهم انقلابیون قدیم هم هست. انقلابیون قدیم که جمعی از آنان در مؤسسه دائرهالمعارف اسلامی گرد آمدهاند، انگار پذیرفتهاند که سیاست، وجهی از فن و تخنه و تکنیک است، نه جایگاه مردمان با فضیلت و بیشیله پیله.
▬ حکمت سیاسی، با ماکیاولی (معلم شیطان) به کژ راهه میرود (به قول لئو اشتراوس)، و از آن پس گفته میشود که موضوع سیاست تنها قدرت است، نه فضیلت و نه خیر و و نه عدالت و نه اخلاق و نه فرهنگ. با ظهور ماکیاولی، سیاستبازی و بازی سیاسی یا همان که سالها بعد، رانلد ریگان، آن را تجارت شو و نمایش نامید، جای حکمت را گرفت. نزد ماکیاولی، نظم و ثبات و آرامش سیاسی بر همه چیز مقدم بود و همه چیز باید در خدمت آن قرار میگرفت. از این رو، شهریار خاندان مدیچی مجاز دانسته شد تا همه چیز را در خدمت نظم و ثبات و توسعه قرار دهد. گاهی شیر باشد و گاهی روباه و گاهی نیز هر دو.
■■■ و نسبت دیپلمات با ”جام زهر“
▬ سیاستمداران تکنوکرات، در مقابل درک سقراطی از سیاست قرار میگرفتند و به او «جام زهر» خوراندند. آن وقت به این سیاستمداران تکنوکرات، دماگوس یا زبانباز و عوامفریب میگفتند. امروز، به آنها دیپلمات میگویند؛ دیپلماسی، عبارت از فنی است که در اواخر قرن هفدهم میلادی باب شد. در لغت، فن و عمل رهبری مذاکرات بین ملتها به منظور حصول سازش است که مورد رضایت متقابل همگان باشد. دیپلماتها، با «زبان» کار قدرت را پیش میبرند، زبانبازی میکنند. سقراط، به رغم دیپلماتها، باور داشت که سیاستمدار باید بیش از زبانبازی و عوامفریبی و تلون، «حکمت» بداند. منظور سقراط از «حکمت» چیز عجیبی بود؛ او میگفت: «سیاستمدار باید حکیم باشد، آن قدر حکیم که بداند هیچ نمیداند».
▬ تالی همین تلقی از سیاست را در باور سقراط انقلاب اسلامی، آیت الله امام سید روح الله موسوی خمینی (ره) میتوان دید که در نصیحتهایش به ابوالحسن بنیصدر، به «هیچ نبودن سیاستمدار» تأکید داشت. هدف توأم آن سقراط و این سقراط، آمیزش سیاست و فضیلت و اخلاق بود، و مهمترین فضیلت از نظر آنها، اصل «تهذیب» بود که در دنیای امروز اهمیت خود را بیش از هر زمانی نشان داده است؛ دوری گزیدن از نخوت و غرور بود، که «حب نفس رأس کل خطیئه».
▬ این لاف زدن به دانش و خرد و دیپلمات بودن است که انسان را این گونه از خود راضی و متفرعن میکند که نمیتواند نیکیهای دیگران را ببیند و «سیاهنمایی» پیشه میکند. و تکبر در سیاست، دیکتاتور پرور است، و حتی عین دیکتاتوری است. همچنان که تهذیب و غرق در هستی خدا شدن و سپس، ولی و فقیه شدن، ضد دیکتاتوری است، آن طور که آیت الله امام سید روح الله موسوی خمینی (ره) میاندیشید.
▬ به اتکاء این براهین است که من فکر میکنم که «واشکافی گذشته» فینفسه نمیتواند آسیبی به آرامش جامعه ما بزند، مشروط بر آن که مهذب باشد و فارغ از روحیه کبر و تکبر. بدون «سیاهنمایی». با «نقد» به معنای «عیارسنجی» منصفانه. سیاستمداران مدرن یا دیپلماتها، که این روزها کمتر آواز «تهذیب... تهذیب... تهذیب...» را میشنوند و کمتر به نماز جمعه میروند تا آوای «اتقوا الله» را گوش فرا دارند، در حالی دیگران را به دروغگویی و پنهانکاری متهم میکنند، که خودشان در پرونده هستهای مشغول پنهانکاری هستند و هر چه میگذرد معلوم میشود که وجوه پنهان آن مذاکرات چه بوده است؛ کم کم، سر و کله یک «ضمیمه اجرایی» پیدا میشود، و با احوالی که تا حالا شاهد بودهایم، همچنان انتظار داریم که سر و کله چیزهای دیگری پیدا شود؛ طوری که کم کم همه میفهمند که چرا آیت الله سید علی حسینی خامنهای، مقام معظم رهبری، در پاسخ به نامه عالیمقام، دکتر حسن روحانی نوشته بودند: «دستیابی به آنچه مرقوم داشتهاید، در خور تقدیر و تشکر است»، «دستیابی به آنچه مرقوم داشتهاید...»؛ «دستیابی به آنچه مرقوم داشتهاید،،،،،،،، در خور تقدیر و تشکر است» (همراه با برداشتهایی از دکتر علی اکبر امینی).
مأخذ:رسالت
هو العلیم