دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ مطلب اول
▬ در تکوین «جامعهشناسی اخلاق» (sociology of morality)، میتوان سه مرحله را از هم متمایز کرد:
• در مرحله اول، ملاحظات اخلاقی بنیادگذاران جامعهشناسی است که میکوشند، مدرنیت را از بینظمیهای اخلاقی مفرط مدرنیت در سده نوزدهم نجات دهند. نمونه بارز این گام نخست امیل دورکیم است که اساساً با دغدغههای تربیتی پا به جامعهشناسی گذاشت.
• مرحله دوم، ملاحظات اخلاقی جریان اصلی جامعهشناسی، یعنی جامعهشناسی کارکردگرا، بویژه تالکت پارسنز، با تأکید کم و بیش اغراقآمیز، بر اجماع اخلاقی جامعه است. این جریان، رفته رفته جریان اصلی جامعهشناسی را به خود اختصاص داد.
• مرحله سوم، شامل جامعهشناسی انتقادی بود که در واقع، واکنشی به مراحل پیشین مینمود، و علیه انتظامات مفرط مدرنیت شور و غوغایی برمیانگیخت.
░▒▓ مطلب دوم
▬ یک ردهبندی دیگر در ساماندهی مباحث «جامعهشناسی اخلاق»، ردهبندی به دو دسته «جامعهشناسی ’اخلاق‘» و «’جامعهشناسی‘ اخلاق» است. یکی به ”اخلاق“ تأکید دارد، و دیگری، به ”جامعه“. از این قرار، جامعهشناسی اخلاق را میتوان نحوی ابتکار عمل دو جانبه برای حل معضلات اخلاق امروز ما قلمداد کرد.
▬ در انطباق ردهبندی اخیر با تقسیمبندی اول، میتوان گفت، که مرحله اول (بنیادگذاران جامعهشناسی سده نوزدهم)، کم و بیش دغدغه اخلاق و جامعه را با هم داشتند؛ مرحله دوم (جریان مسلط جامعهشناسی کارکردگرا)، بیشتر تسلیم اقتضائات مدرنیت و فن جامعهشناسی به مثابه یک تکنیک شد؛ و مرحله سوم (جامعهشناسی انتقادی)، سعی کرد که بیش از پیش، نگاهی خارج جامعهشناسی به خود بگیرد و نقدی اخلاقی، در درجه اول به خود جامعهشناسی بنوازد.
░▒▓ مطلب سوم
▬ برداشتهای جدید در جامعهشناسی اخلاق، به آن نحو که در مورد والتر سینو-آرمسترانگ پیداست، به سمت تلفیق خلاقانهای میان جامعهشناسی، روانشناسی، و نورولوژی پیش میرود.
▬ این را میتوان فاز چهارم جامعهشناسی اخلاق به حساب آورد. در این فاز، کوشش میشود تا همه چیز با هم چفت و بند و بسط شود، تا نحوی کمک و مدد عملی کارآمد برای احیای اخلاق و نجات تمدن فراهم گردد. در اینجا بین تبیین (erklären)، تفهم (verstehen)، و کنش (act) پلی ایجاد میشود.
▬ گیر و گور اساسی در عمل اخلاقی پدید آمده است، و نیاز به یک راهگشایی عملی و فوری احساس میشود. اخلاق و پاسخ سؤال «چه باید کرد؟» میان علوم انسانی شامل فلسفه، کلام، زبان و ادبیات، حقوق، تاریخشناسی، جامعهشناسی، سیاست، اقتصاد، روانشناسی، و تعلیم و تربیت پاره پاره و مثله شده است. جوابی از این پیکر پاره پاره به دست نمیآید. تلفیقی لازم است بین آرمانهای متعالی، سامان اراده آزاد و عاملیتهای اخلاقی، هنر، و الگوهای کارکردی اجتماعی، و مداقه در «مغز اخلاقی».
▬ روح این تلفیق ضروری و تازه، این است که نه تنها باید اخلاق را به عنوان یک معادشناسی در نظر بگیریم که علیالاصول از الهیات، دید خداوند و دین حق قابل حصول است، بلکه باید جهت تسهیل وقوع آن، محیط اجتماعی مساعد، ساز و کار تربیتی و روانی برانگیزاننده در نظر بگیریم. همچنین، باید کنش اخلاقی را به مثابه نحوی هنر و مهارت و فراست در نظر بگیریم و این فراست را ترویج کنیم. و در نهایت، باید شناختی از شرایط مساعد عصبی در تصمیمسازی فعل اخلاقی را بشناسیم، و برای نجات تمدن از این دانش و داشتههای خود هم استفاده کنیم.
▬ باید اطلاعات بیشتری در مورد نحوۀ ارتکاب فعل اخلاقی کسب کنیم. البته این دانش باید با نگاه انتقادی در مورد پایههای شکلگیری وضع فعلی همراه شود. برای نقادی ریشهای آن چه در جریان توسعه مدرن به ما آسیب زده است، تجدید نظر در تجربه آغاز مدرنیت لازم است، و در این میان، از همه مهمتر، احیای مفهومی از «علت غایی» زندگی فردی و اجتماعی است.
برداشت آزاد از سابینه فرریچز و ریچارد مونش
هو العلیم
با سلام
آیا کتاب خاص یا سایت علمی مفید درباره جامعه شناسی اخلاق سراغ دارید؟ در صورت امکان لیست کتاب ها را برای من ایمیل کنید. با تشکر از لطف شما