فیلوجامعه‌شناسی

چهار درس از معدن‌چیان شیلی

فرستادن به ایمیل چاپ

اقتباس از استیو توباک


داغ داغ: تاریخ انتشار پست: پنجشنبه، بیست و دو مهر هشتاد و نه/چهارده اکتبر دو هزار و ده

← میلیون‌ها و شاید میلیاردها نفر، چشم به صفحه تلویزیون‌های خود داشتند تا خروج اولین معدن‌چی شیلیایی از کپسول نجات، و ملاقات وی با همسر و فرزندانش را پس از 69 روز مدفون بودن مشاهده کنند.
← در گودالی به عمق بیش از 700 متر(حدود دو برابر برج میلاد)، زیر خروارها سنگ، با دمای بالای 32 درجه سانتیگراد، و به مدت بیش از 2 ماه محبوس شده بودند، در حالی که پس از انهدام معدن، در مدت 17 روز نخست  (وقتی پیدایشان کردند و عملیات کمک‌رسانی به آنها آغاز شد)، تنها با دو روز ذخیره غذا و آب، به حیات خود ادامه دادند.
← بلافاصله، پس از آنکه معدن‌چیان گرفتار شدند، ”لوییس اورزوا“ (سرکارگر معدن‌چیان، که رهبری آنها را زیر زمین عهده‌دار بود)، همه آنها را جمع کرد تا با فداکاری و گذشت، به جای آنکه هر یک، تمام آذوقه دو روزه خود را یکجا مصرف کنند، برای 17 روز بعد (وقتی که محل معدن‌چیان پیدا شد) برنامه جیره‌‌بندی سفت و سختی را در پیش بگیرند. ”لوییس اورزوا“ نظم و انضباطی را به زندگی همکاران خود مستولی کرد، شیفت‌های کاری منظمی را برقرار نمود، و نهایتاً، نقشه‌ای را که محل معدن‌چیان را نشان می‌داد، به دست نیروهای کمکی رساند. روحیه همکاران خود را تقویت کرد؛ آنها را تشویق نمود تا مقابل یک دوربین با خانواده خود حرف بزنند، و اینگونه، به آنها ”قوت قلب“ داد.
← معدن‌چیان کاری کردند، و به نحوی هوای هم را داشتند، و چیزی را به بهترین نحو به نمایش گذاردند که از نوع بشر، تنها در سخت‌ترین شرایط بروز می‌کند.
← از این سی و سه مرد فوق فوق فوق فوق فوق‌العاده، می‌توان چهار درس آموخت:
     
← 1. در هر”اقدام جمعی“، اگر هر کسی ساز خود را بزند، کار به مشکل می‌خورد. اگر هر کسی به خود اجازه می‌داد تا در مقابل ”لوئیس اورزوا“ حرف خود را بزند، معدن‌چیان هرگز نجات نمی‌یافتند.
← 2. رهبری، مدیریت و سازمان‌دهی، فقط در کسب و کار و سیاست معنا ندارد. این‌ها مفاهیم انسانی هستند. مفاهیمی که نشان می‌دهند که چگونه مردان و زنان، به تنهایی، یا در گروه‌ها و تیم‌ها، با مشکلات و سختی‌ها مواجه می‌شوند، و حتی به تنگناهای مادی اطراف خود فایق می‌آیند. ما در علم مدیریت تلاش می‌کنیم که این مفاهیم را در دنیای کسب و کار تکرار کنیم، اما اولا و ابتدا به ساکن، فنون مدیریت، فنون زندگی انسانی هستند.
← 3. انسان‌ها وقتی در بدترین شرایط ممکن قرار بگیرند، بالاترین ظرفیت و توان خود را بروز می‌دهند. در هر کار دیگر، سختی، ما را به بالاترین سطح توانمندی‌هایمان می‌رساند.
← 4. تمسک به عواطف و احساسات، و ”زیادی روشنفکر نبودن“، به بقا و دوام کمک می‌کند. در جریان عملیات نجات، زیاد اتفاق می‌افتاد که همه جور آدم، از رئیس جمهور شیلی گرفته تا کارگران درگیر در عملیات نجات، همدیگر را در آغوش بفشارند و گریه کنند. و این، تنها محدود به این مورد خاص نیست. من مدتی در امریکای جنوبی و خصوصاً در شیلی بوده‌ام، و دیده‌ام که مردم آنجا، با عواطف خود بسیار راحت و روادارند؛ مدام احساسات خود را بروز می‌دهند و چیزی را سانسور نمی‌کنند. به نظر من، این خلق و خوی، خیلی کمک کرد که معدن‌چیان زنده بمانند. احساسات و عواطف، خطوط راهنمای زندگی ما هستند. در درون یک فرهنگ خودسانسور و زیادی روشنفکر امریکایی، خصوصاً از آن جهت که به سانسور عواطف مربوط می‌شود، اساساً موفقیت، محدود به حدودی است، و از میزان مشخصی بالاتر نمی‌رود.

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.