برداشت آزاد از INC.com؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ در اینجا با ذکر سه دلیل میگوییم که چرا رهبرانی که بر کارمحوری تکیه دارند، کیفیت بهتری از خود ارائه میدهند و نتایج طولانیمدتتری نسبت به رهبران صرفاً هدفمحور از خود نشان میدهند.
░▒▓
▬ میان کارمحور بودن یا هدفمحور بودن تفاوت زیادی وجود دارد. افراد هدفمحور کسبوکار را به سوی هدفی که باید هدایت میکنند.
▬ این افراد که تنها در پی کسب موفقیت بیشتر هستند باعث نگرانی رهبران کسب و کارها میشوند و در صورتی که مدیر عامل شوند، خطر آنها بیشتر نیز میشود. چرا؟ چون میل آنها به کسب موفقیت، چشم آنها را بر روی نیاز مبرم و حیاتی به کارآمدی میبندد.
▬ کلمه «کسب موفقیت» (achieve) از یک عبارت فرانسوی به معنای «به سرانجام، رساندن: نشأت میگیرد و در واقع، این دقیقاً همان کاری است که افراد هدفمحور (Overachiever) انجام میدهند: آنها کارها را به سرانجام، میرسانند. گاهی اوقات جالب است که شاهد چنین فعالیتی باشیم، ولی، گاهی اوقات فعالیت آنها اصلاً مناسب نیست. در هر حال، آنها به دنبال آن هستند تا به هر طریقی که هست کار را انجام دهند بدون توجه به اینکه این کار چه هزینههایی در پی دارد».
▬ کلمه «عملکرد» (perform) نیز گرچه از یک لغت فرانسوی نشأت میگیرد، اما، معنی آن کاملاً متفاوت است. این کلمه به معنی تکمیل موضوعات از طریق ایجاد تغییر است. هنر کارمحوری، فقط در سرانجام، رساندن کار خلاصه نمیشود، بلکه منظور تکمیل آن است، یعنی، آن را به طور کامل انجام دادن و تغییر آن در جهت بهبود. کارمحوری (به معنی کامل کردن یک موضوع از طریق ایجاد تغییر) یک مفهوم ظریفتر و دقیقتر در مقایسه با کسب موفقیت محض است. شما میتوانید (اگر بخواهید) یک موضوع را به زور هم که شده به سرانجام، برسانید، اما، برای آنکه کارمحور باشید باید با ظرافت، صبر و دقت عمل کنید تا یک موضوع را به آنچه واقعاً میتواند باشد، تغییر دهید.
▬ البته، این به آن معنا نیست که افرادی که فقط در فکر کسب موفقیت هستند، نمیتوانند مدیر عاملهای خوبی باشند. میتوانند، اما، بسیار سخت است و مهمترین دلیل آن این است که آنچه آنها انجام میدهند (به دست آوردن، به دست آوردن، به دست آوردن) و ریاست کردن است، حتی، اگر واقعاً در این موقعیت نباشد.
▬ افرادی که فقط به فکر کسب موفقیت بیشتر هستند و هدفمحور هستند میتوانند مثلاً، یک استراتژی بازاریابی را به زور تحمیل کنند. آنها میتوانند اعضای متمرد تیم را از پای درآورند. آنها میتوانند در دوران رکود دوام بیاورند، رقبا را کنار بزنند و موانع فنی را از سر راه بردارند. مشاهده همه این دستاوردها از راه دور خوب است، اما، وقتی از نزدیک به درون آن نگاه میکنیم به عواقب سنگین آن پی میبریم و اینکه رفتارهایی از این نوع، باعث تضعیف کسب و کار میشوند.
▬ در اینجا با ذکر سه دلیل میگوییم که چرا رهبرانی که بر کارمحوری تکیه دارند، کیفیت بهتری از خود ارائه میدهند و نتایج طولانیمدتتری نسبت به رهبران صرفاً هدفمحور از خود نشان میدهند:
░▒▓ ۱. بیتوجهی بیخطر
▬ گاهی اوقات، بهترین راه حل برای یک مشکل تنها زمانی حاصل میشود که برای مدتی به آن کاری نداشته باشید.
▬ رهبران کارمحور همواره توان انجام این کار را دارند (و این کار را میکنند)، اما، برای رهبرانی که هدفمحور هستند و تنها در پی کسب موفقیت بیشترند، پشت گوش انداختن کار و اینکه بگذارند مشکلی به آرامی و خود به خود حل شود، همانند یک کابوس و شکنجه است. رهبرانی که فقط میخواهند بیشتر به دست آورند، همواره در حرکت هستند، کمتر تأمل میکنند، کمتر مشاهده میکنند و همیشه به دنبال کاری برای انجام دادن هستند. این ویژگیها همان طور که قبلاً نیز مشاهده کردیم، استراتژی رهبری مناسبی محسوب نمیشوند.
░▒▓ ۲. آسیبهای جانبی
▬ رهبرانی که به هدف صرف فکر میکنند، فقط به فکر برد هستند (یعنی) بهترین راه حل یا (راه حل درست). اما، رهبران کارمحور به فکر راه حل بهینه هستند.
▬ راه حل مبتنی بر برد در افرادی که فقط به هدفشان فکر میکنند، اغلب متضمن آزار و ناراحتی دیگران طی انجام فرآیند است، اما، درباره راه حل بهینه افراد کارمحور، آنها اغلب این موضوع را میپذیرند که بین دریافت نتیجه و تأثیر آن بر دیگران رابطهای وجود دارد و آنها سعی میکنند میان این دو تعادل ایجاد کنند.
▬ آیا این به آن معنا است که رهبران کارمحور در مقابل، رهبران صرفاً هدفگرا ضعیف هستند؟ خیر. این به آن معنا است که آنها عادی هستند؛ انسانهای بالغی هستند (البته، بسیاری از رهبران موفقیتگرا نیز چنین هستند)، اما، اصول رهبری آنها متفاوت است.
░▒▓ ۳. شک به خود
▬ هر چند غیرمتعارف و عجیب به نظر میرسد، اما، حقیقت دارد: رهبرانی که هدفمحور هستند نسبت به رهبرانی که کارمحوری اولویت آنهاست، بیشتر به خود شک دارند.
▬ البته، ۱۰۰ درصد مطمئن نیستم چرا این گونه است، اما، این قضیه در مشاهدات و تجربیات من بارها و بارها اثبات شده است. من فکر میکنم این موضوع تا حدی به مورد دوم که در بالا گفتیم ربط دارد؛ اینکه رهبران صرفاً هدفگرا خود نیز تا حدی بر این امر واقفند که تنها رسیدن به هدف و کسب موفقیت برای آنها نسبت به نیازها و انتظارات افراد اولویت دارد. به نظر من دلیل این موضوع تا حدی میتواند این باشد که آنها با خود رقابت میکنند و همواره خود را با دیگران مقایسه میکنند.
▬ دلیل آن هر چه باشد، معنای آن این است که افراد صرفاً هدفمحور به این علت که خود را با دیگران مقایسه میکنند همواره از یک استراتژی به استراتژی دیگر میروند و با این کار اعتماد به نفس خود را از دست میدهند (هرچند این افراد تقریباً، هیچگاه در جمع نشان نمیدهند که اعتماد به نفس ندارند).
▬ رهبران کارمحور ترجیح میدهند راه خود را با ثبات و استحکام بیشتری طی کنند و ضمن اینکه همواره هدف خود را مد نظر دارند، دیگران را در فراز و نشیبها به خوبی رهبری کنند.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم