فیلوجامعه‌شناسی

”انشقاق بزرگ“ در ۱۸۰۰؛ ریشه‌های تغییر موازنه اقتصادی جهان

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از اکونومیست؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    تا همین چند قرن پیش، دشوار بود که اروپا را از بقیه جهان جدا بدانید-لااقل به معنای اقتصادی کلمه. در واقع، نیم‌هزاره پیش از این، اروپا را می‌شد یک عقب‌مانده به حساب آورد. سه ابداعی که به قول مارکس «طلیعه جامعه بورژوازی» بود، در اروپا خلق نشده بود. باروت، قطب‌نما و چاپ، احتمالاً، هر سه اول بار در چین ابداع شده‌اند.
▬    اما در ابتدای قرن نوزدهم، اوضاع تغییر کرد. اروپای غربی و بخش‌هایی از امریکا به شکلی افسانه‌ای ثروتمند شدند. تقریباً، هر جای دیگری، به شکل وحشتناکی فقیر بود. تاریخ‌اقتصاددانان، از این موضوع با عنوان «انشقاق بزرگ» یاد می‌کنند.
▬    تاریخ شروع انشقاق محل بحث جدی است. برخی فکر می‌کنند که این تاریخ دقیقاً در حدود سال‌های ۱۸۰۰ است. بعضی گمان می‌کنند که این تاریخ باید زودتر باشد. با توجه به سطح اعتمادآوری شواهد، چنین بحثی احتمالاً، هیچ‌گاه به نتیجه دقیقی نخواهد رسید، اما، پرسش از چرایی رخداد انشقاق می‌تواند سؤال جذاب‌تری باشد.

░▒▓
▬    ذکر عوامل فرهنگی یک تبیین رایج برای استیلای اروپایی‌ها است. ماکس وبر، جامعه‌شناس آلمانی، فکر می‌کرد که او سؤال را قاپیده است. او در کتابش «اخلاق پروتستانی و روحیۀ سرمایه‌داری» که در سال ۱۹۰۵ انتشار یافت، مدعی است که عوامل دینی در رانش رشد اقتصادی اروپا بسیار اهمیت دارد. وبر بر کالونیسم- که شاخه‌ای از پروتستانیسم- است تمرکز کرده است و مدعی است که این مذهب اروپایی‌ها را به صرفه‌جویی، عقلانیت و توجه به پیشرفت مادی تشویق کرده است. چنین ارزش‌هایی بیرون از اروپا وجود نداشت، چه، به نظر وبر ثروت مادی مورد احترام نبود و صاحبان کسب‌وکار هم‌چون خرابکاران نگریسته می‌شدند.
▬    استدلال‌های مشابهی پس از وبر ظهور کرده است. تامس سوول، از دانشگاه استنفورد، دست روی بریتانیا می‌گذارد و آن را محل ابداع آزادی می‌داند. از نظر آقای سوول، بریتانیا، ستاره‌ای در آسمان پیشرفت اقتصادی است و دیگر کشورها به تدریج یاد گرفتند که از او تقلید کنند. تحقیقی جدید، نظریه مشابهی را شرح می‌دهد: یادگیری بهترین ورزه‌ها از دیگران، موضوعی اساسی برای رشد است و هر چه فاصله فرهنگی از رهبران اقتصادی بیشتر باشد، این یادگیری دشوارتر است.
▬    اما دیگر تاریخدانان این اندیشه را که برتری فرهنگی اروپا علت انشقاق بزرگ شد، رد می‌کنند. در عوض، علت غارتی است که آن‌ها از سرزمین‌های خارجی کرده‌اند. جیمز به لوت، یک تاریخدان امریکایی معتقد است، سال ۱۴۹۲-یعنی سالی که کریستف کلمب وارد امریکا شد و قرن‌ها استعمار اروپایی آغاز شد- «نقطه انقطاعی است میان دو دوره تکاملی اساساً متفاوت» . از سال ۱۴۹۲ به این سو، اروپاِ، مواد خام، پول و نیروی کار را به سمت خود کشید و به عمد جلوی دسترسی باقی جهان را گرفت.

░▒▓
▬    بحث‌های آتشینی میان این دو اردوگاه جریان داشته است. کسانی که فکر می‌کنند اروپا فانوس دریای خروشان پیشرفت بوده با کسانی که فکر می‌کنند اروپا یک دزد ظالم بوده است، سر مخالفت دارند، اما، نقطه مشترک هر دو گروه این است که عوامل فرهنگی در مرکز توجه آن‌ها است.
▬    اما دیگرانی هستند که به تبیین‌های غیرفرهنگی نظر دارند. جارد دیاموند از دانشگاه کالیفرنیا در لس‌آنجلس، حدس می‌زند که عوامل محیطی نقشی مهم در رشد ناگهانی اروپا داشته است. آقای دیاموند مدعی است اروپا دارای زمین‌ها و حیوانات قابل اهلی‌کردن بی‌نظیری بود. جمعیت آن نیز در برابر بیماری‌ها مقاوم‌تر بود. این عوامل منجر به تولید بیشتر و بویژه تراکم جمعیتی بیشتر شد. نتیجه؟ توسعه نهادهایی چون شهرها، بوروکراسی‌ها و طبقات باسواد که مشارکت‌کنندگان اصلی رشد اقتصادی بودند. گرگوری کلارک اقتصاددان، تبیین شبیه به جارد دیاموند ارائه کرده است، اما، با چرخشی مرگبار؛ از نظر او وقتی بیماری جان شهروندان فقیرتر بریتانیا را گرفت، جمعیت به شکل پایداری شایسته‌تر و مولدتر شد و نهایتاً به رشدی پایدار در انقلاب صنعتی رسید.
▬    برخی از اثر آقای دیاموند، شگفت‌زده‌اند. آن‌ها به او تهمت «جبرگرای محیطی» می‌زنند- یعنی، شرایط محیطی تعیین‌کننده نهایی رفتارهای انسانی است، اما، جول موکر از دانشگاه نورث‌وسترن از اثر آقای دیاموند با موافقت یاد می‌کند. تفاوت‌های محیطی مهم است، اما، آن‌ها همه چیز را تبیین نمی‌کنند.
▬    آقای موکر حدس می‌زند عوامل متفاوت بسیاری در کنار هم منجر به رشد بی‌سابقه اروپا شد. توسعه «علم آزاد» در قرن شانزدهم به گسترش اندیشه‌های به جهت اقتصادی مفید کمک کرد. نظریه دیگر می‌گوید انقلاب باشکوه بریتانیا در دهه ۱۶۸۰ که قدرت پادشاه را کاهش داد، یک گام مهم برای توسعه اقتصادی کشور بود. پس از انقلاب، مردم دیگر نگران نبودند که درآمدهایشان در نهایت به تصرف شاه در خواهد آمد، چنان که پیش از آن می‌آمد. بنا بر این، آن‌ها به کار سخت مشتاق‌تر شدند. این نظریه، قلب کتاب «چرا کشورها شکست می‌خورند» اثر دارون عاصم اوغلو اقتصاددان و جیمز رابینسون متخصص دولتی است.
▬    علاقه خاص غربی‌ها به سرمایه‌داری و هم‌چنین، استعمار نیز قطعاً تأثیر داشته است. آقای موکر مدعی است که علل انشقاق بزرگ «بیش از آن چیزی است که گفته شده است» . عوامل متفاوتی در هم پیچیده شده‌اند تا استیلای اروپا را به وجود آورده است-و یک عامل به تنهایی برای تبیین آن کافی نیست. نتیجه ذکر این تعدد علل ممکن است به عنوان یک جفنگ دانشگاهی به نظر آید، اما، نکته این‌جا است که انشقاق بزرگ را نباید صرفاً برآمده از فرهنگ اروپایی دانست. در عوض، انشقاق بزرگ حاصل یک اقتصاد دوستدار کسب و کار، باز و نوآورانه است که بیشتر به صورت تصادفی ایجاد شده است.
▬    درک بهتر انشقاق بزرگ به اصلاح برخی از حکمت‌های اقتصادی پیش از این پذیرفته شده کمک می‌کند-خصوصا این فرض که فرهنگ یک کشور موفقیت اقتصادی آن را تعیین می‌کند. پریشانی اقتصادی یونان را معمولاً، به تنبلی و بی‌بندوباری مردم آن کشور نسبت می‌دهند- این در حالی است که OECD آماری ارائه کرده است که طبق آن مردم یونان به نسبت بقیه اعضای OECD بیشتر کار می‌کنند. در بریتانیا، نیک کلگ، نایب نخست‌وزیر، زنگ هشدار را به صدا درآورد-یعنی تنبل‌ها بجنبید. رشد کند اقتصاد هند طی چند دهه اخیر نیز به تنبلی نژادی هندی‌ها ربط داده شده است. تبیین‌های فرهنگی برای فراز و فرودها بسیار رونق دارد، اما، تاریخ اقتصاد می‌گوید این تبیین‌ها بر پایه‌های تحقیقاتی اندکی بنا شده‌اند.
برداشت از دنیای اقتصاد
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.