فیلوجامعه‌شناسی

وضع فعلی اصول‌گرایان و چشم‌انداز آتی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری در مصاحبه ”تراز“ از جامعه اسلامی دانشگاهیان؛ برای‌تأمل‌بیشتر


░▒▓ تراز: الزامات بازتعریف گفتمان اصول‌گرایی در شرایط جدید کشور چیست؟
▬    یک بخشی از آن چیزی که انگیزه چنین سؤالی را پیش آورده، احساس شکست اصول‌گرایان در انتخابات اخیر است. من این پیش‌فرض را صحیح نمی‌دانم. توضیح خواهم داد. یک سیر استدلالی هست که دقت در آن، برای اصول‌گرایان و غیراصول‌گرایان مفید است.
▬    اغلب، سنت انتخابات در کشور ما و کشورهای مشابه، این‌گونه بوده است که هر هشت سال یک‌بار، مردم به جریان مخالف جریان حاکم رای می‌دهند و در انتخابات چهار سال میان هشت سال، اغلب به استمرار دولت تا پایان مهلت هشت ساله رأی می‌دهند. این، بر می‌گردد به خصلت محافظه‌کار طبقه متوسط. طبقه متوسط خود را با شرایط اداری یک دولت تطبیق می‌دهد و سعی می‌کند این انطباق را با تکرار رأی، پس از چهار سال استمرار بخشد. ولی پس از هشت سال، که چاره‌ای جز تغییر نیست، طوری آش سیاست را هم می‌زند که نظم جدیدی با ارزش بقای هشت سال دیگر روی کار بیاید. تقریباً در همه جای دنیا این چنین است، مثلاً رئیس جمهور آمریکا، آقای جرج دبلیو. بوش پسر، که جنگ عراق را راه انداخت و پس از آن سطح محبوبیت خود را زوال یافته دید، مع‌الوصف، در دوره دوم باز هم رای آورد.
▬    عملکرد مجموعه اصول‌گرایان، لااقل تا دی ماه ۱۳۹۰ و شروع تحریم‌های فلج‌کننده، به نحوی درخشان بود که در انتخابات ۱۳۹۲، گزینه‌ای که آشکارا مقابل اصول‌گرایان قرار گرفت و از حمایت سنگین کل سیاسیون اصلاحات و کارگزاران و حتی برخی نیروهای خارجی برخوردار بود، تنها کمی بیش از ۵۰% آرا را به دست آورد که آن هم بسته به تقاضای تجدید نظر کاندیداهای اصول‌گرای برای بازشماری آراء باطله بود. حتی می‌توان با اطمینان گفت که با عملکردی که جناح پیروز در انتخابات نود و دو تا کنون از خود نشان داده است، سطح محبوبیت او، الآن از ۵۰% هم کمتر شده است. بسیار کمتر شده است.
▬    بنابراین، واقعیت این است که با مقایسه این انتخابات، با انتخابات هشتاد و چهار و هفتاد و شش، اصول‌گرایان در رقابت با کارگزاران و اصلاح‌طلبان بسیار نیرومند بوده‌اند، و لازم نیست در بازسازی درونی خودشان دچار دستپاچگی شوند.
▬    اما دلیلی برای رخوت و بی‌انگیزگی هم وجود ندارد. باید با حوصله و منطقی، به فکر بهبود رویه‌های عملکرد اصول‌گرایان بود.
▬    نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که برخوردهای درونی اصول‌گرایان طی دو، سه سال اخیر برخوردهایی است که با معیارهای اصول‌گرایی هم‌خوانی ندارد. این یک آسیب است که باید به آن توجه داشت، اما نه با دستپاچگی، بلکه با حوصله و طمأنینه. آسیب اخلاقی در روابط اصول‌گرایان، باید با حوصله و ریشه‌یابی صحیح درمان شود.
▬    خصوصاً بعد از خانه‌نشینی آقای احمدی‌نژاد، برخوردهای اصول‌گراها با دولت و با آقای احمدی‌نژاد به گونه‌ای بود که اگر معیار را عملکرد خود رهبر معظم دام عزه بگیریم، اصلاً صحیح نبود. به نظر من، اختلافات گذشته که خصوصاً در جریان رقابت‌های مقدماتی انتخابات هشتاد و چهار بین آقایان پیش‌کسوت اصول‌گرا بود، لباس حقوقی و سیاسی پوشید. اختلافات شخصی آقایان توکلی و ولایتی و لاریجانی و قالیباف و رضایی و احمدی‌نژاد، به اختلافات سیاسی ترجمه شد. جنبه‌ی منطقی در این رقابت‌ها ضعیف بود؛ جنبه‌ی احساساتی و عصبی پیدا می‌کرد؛ جنبه‌ی تخریبی غلبه پیدا می‌کرد؛ سیاه‌نمایی به شکل افراطی دیده شد؛ اتهاماتی مطرح شد که در جایی اثبات نشده بود و حتی تاکنون هم اثبات نشده است؛ به شایعات تکیه شد، بی‌انصافی‌هایی احیاناً دیده شد؛ هم بی‌انصافی نسبت به دولت با آن همه حجم خدمت، و هم بی‌انصافی نسبت به هم‌دیگر. خلاصه، رفتارها، خیلی از معیارها فاصله گرفت، و این، دل‌زدگی‌هایی خصوصاً در میان جوانان اصول‌گرا ایجاد کرد.
▬    باید اصول‌گرایان این اشکالات را به رسمیت بشناسند و در پی حل آن باشند. راه توبه باز است. راه عذرخواهی باز است. آن‌ها که پنجه بر صورت هم کشیدند، بیایند بر سر اصول، توافق کنند. من از همه‌ی این دوستان، این برادران، می‌خواهم بنا را بر برادری بگذارند، بنا را بر تفاهم بگذارند، اصول و احکام شرع را رعایت کنند. به هم تهمت نزنند. راه محبت و صفا باز است، از این راه بروند.
▬    البته اگر جوانان اصول‌گرا دیدند که بزرگان، حاضر به بازگشتن بر اصول نیستند، خب، جوانان باید بر مبنای اصول، راه خود را بروند. جوانان اصول‌گرا، توش و توان عظیمی دارند. اگر بزرگان اصول‌گرا نمی‌توانند اختلافات گذشته را به نحو اصولی بین خود حل کنند، خب جوانان اصول‌گرا که می‌توانند فارغ از محافظه‌کاری در مورد ساخت یک نقشه راه اصول‌گرایانه با هم به توافق برسند. مجموعه جوانان اصول‌گرای فعال در انتخابات اخیر، حامیان آقایان جلیلی، قالیباف، لنکرانی، احمدی‌نژاد، رضایی، و حداد عادل، در این انتخابات با همه شرایط نامساعدی که علیه آنان عمل می‌کرد، پنجاه درصد آراء را از آن خود کردند. پس معلوم است که آن‌ها می‌توانند. باید جوانان اصول‌گرا را طالوت‌وار باور کرد.
▬    البته باز هم طمأنینه شرط اصلی است. ما هنوز مطمئن نیستیم که بزرگان اصول‌گرا، حاضر نیستند که برگردند و به گذشته بنگرند و ببینند که بیهوده به صورت هم پنجه کشیدند. حتی اگر لازم باشد که صف جوانان، از صف بزرگان گریزان از توبه، جدا شود، این کار، باید با احترام و دقت و طمأنینه صورت گیرد و لزومی به آشفته ساختن صفوف نیست.

░▒▓ تراز: آیا در شرایط فعلی گفتمان اصول‌گرایی توان جذب حداکثری افکار عمومی را دارد؟
▬    این سؤال هم باز برمی‌گردد به همان احساس شکست که از انتخابات اخیر در ذهن شما هست. اصول‌گرایان توان تکرار سناریوی هشتاد و چهار را حتی نیرومندتر داشتند. همان طور که گفتم، اگر نامزدهای اصول‌گرا، درخواست بازشماری آراء را می‌دادند، به احتمال قریب به یقین انتخابات به دور دوم کشیده می‌شد، و باز، سناریوی انتخابات هشتاد و چهار تکرار می‌گردید.
▬    تازه، این در شرایطی بود که احمدی‌نژاد در انتخابات نماینده نداشت. برآوردهایی هم که می‌گویند آقای جلیلی نمایندگی احمدی‌نژادی‌ها را به عهده داشت، برآوردهای واقعی نیست. مسأله اصلی جوانان احمدی‌نژادی و حتی می‌توان گفت، مسأله اصلی همه جوانان اصول‌گرا، موضوع فساد و مبارزه با فساد است که پس از سال نود و یک، موضوع «مقاومت» در مقابل تحریم‌ها هم به آن افزوده شد. از این زاویه دید، و خصوصاً از جهت مبارزه با فساد، جناب دکتر سعید جلیلی شمشیر مرصع به نظر می‌آمد. پیش از این معلوم شد و اکنون معلوم‌تر شده است که برای مبارزه با فساد، ما احتیاج به شمشیر پولادین داریم نه شمشیر مرصع. به هر حال، خیلی باورش سخت بود که کسی غیر از شخصیتی که همه محاسن احمدی‌نژاد را داشته باشد، از جمله زیرکی و تندذهنی و جهادگری و جنگندگی و صراحت احمدی‌نژاد را، بتواند از پس این مأموریت برآید. انتخابات گذشته با هشت داوطلبش، با تمام احترامی که به این هشت بزرگوار برازنده است، انتخاباتی نبود که بشود از آن ویترینی از اولویت‌های سیاسی جامعه ایران را احصا کرد. یعنی هر هشت کاندیدا، کاندیدای صد در صدی هیچ رأی‌دهنده‌ای نبودند و همه رأی‌دهنده‌ها در بین گزینه‌های «موجود» بهترین گزینه را انتخاب کردند، نه بهترین گزینه «ممکن» را. خلاصه، در وقت رأی دادن می‌دانستند که به شخصی که واقعاً تمام توش و توان لازم برای کشور را داشته باشد رأی نمی‌دهند.
▬    در این شرایط، به نظر من، این انتخابات ابزار خوبی برای توان بسیج کنندگی جوانان اصول‌گرا نبود. من احساس می‌کنم که اگر جوانان اصول‌گرا بتوانند راه حل بی‌باکانه‌ای برای مسأله مبارزه با فساد پیشنهاد کنند، و همچنین روشی برای تحقق اقتصاد مقاومتی ارائه نمایند، می‌توانند بالاترین سطح بسیج سیاسی را تدارک ببینند.

░▒▓ تراز: این تمایز میان جوانان و پیش‌کسوتان اصول‌گرا، چیزی شبیه به رقابت جبهه پایداری و جبهه متحد است؟ آیا این رقابت، حالت متعادلی برای اصول‌گرایان بود؟
▬    نه. من فکر می‌کنم که آن تمایز درست عمل نکرد. در واقع جوانان اصول‌گرا باید بتوانند بدون ملاحظه مسائل ناظر بر رقابت‌های انتخاباتی نسل قبل، طرح جدیدی برای سیاست بریزند. آن‌ها باید بتوانند از آن مسائل عبور کنند و در دهه تثبیت انقلاب اسلامی، و عدالت و پیشرفت، طرح جدیدی بریزند.
▬    دیگر آن مسائل اول انقلاب که حول موضوع تعهد و تخصص، و مصلحت و حقیقت شکل گرفته بود، لوث شده است. البته همان مسائل مهم هستند، ولی کسانی که پیگیر آن هستند، آن قدر بند و تبصره و استثناء به آن زده‌اند که نمی‌توانند به شعارهای صریح و بی‌باک رقابت سیاسی بدل شوند.
▬    جوان‌های اصول‌گرا را باید حر و آزاد شوند تا یک نقد و ارزیابی از شرایط موجود انقلاب انجام بدهند، و بر اساس این ارزیابی، استراتژی جدیدی ترسیم کنند. ممکن است در این استراتژی جدید عناصری از اصلاح‌طلبی هم باشد، ممکن است عناصری از اصول‌گرایی هم باشد. ممکن است پیام‌های راستین انتخابات هفتاد و شش و هشتاد و چهار که در بگو مگوی بزرگان گم شد، در این گفتمان جدید بگنجد. لازم است، یک ادبیات حر و فارغ از تناقض و خط و خط‌بازی تولید شود و جوانان خوش‌فکر و درخشان اصول‌گرا، الآن توان تولید این متن مبارزاتی را دارند.
▬    در رقابت‌های سیاسی بزرگان، پیام آراء مردم، مدام گم شد. مثلاً همین مفهوم «اعتدال» را در نظر بگیرید. این مفهوم یکی از کم‌بسامدترین واژه‌ها در گفتار و منابع تبلیغاتی آقای حسن روحانی بود. بی‌گمان رأی دهندگان به هر چیزی ممکن است رأی داده باشند، الا «اعتدال». در برنامه‌های آقای روحانی که در وب‌گاه انتخاباتی ایشان منتشر شده بود، حتی یک بار واژه «اعتدال» استفاده نشده است. آن چه خیلی برجسته بود، «کلید» بود برای حل مشکلات و خصوصاً فایق آمدن به تحریم‌ها. آقای روحانی «کلید» را کنار گذاشتند، به نحوناامید کننده‌ای گفتند که عصای موسی ندارند، و مفهوم گرد و قابل تفسیر «اعتدال» را به جای «کلید» گذاشتند. مفهوم گرد و بی‌شکل «اصلاحات» هم در سال هفتاد و شش همین حالت را داشت. شعارهایی مانند «جوانان را باور کنیم» یا «قانون‌گرایی» شعارهای خوبی بودند که انتخابات بر آن‌ها سوار بود، ولی چون برنامه‌ای برای تحقق آن‌ها وجود نداشت، مفهوم بی‌ربط «اصلاحات» ساخته شد تا هر کار بی‌ربطی بتواند عنوان «کار» به خود بگیرد و در بیلان کار دوستان درج شود. پس، شعارهای راستین جامعه، مدام، در شعارهای مبهم و روشنفکرساخته‌ای مانند «اصلاحات» و «اعتدال» گم شده‌اند، و بزرگان، روی آن‌ها رقابت‌های خط و خط‌بازی خود را پیش بردند.
▬    الآن، باید جوانان اصول‌گرا، ابتکار عمل را مستقلاً به دست گیرند و با مروری به کل تاریخ سیاسی پس از انقلاب، نیازهای امروز این جامعه را فارغ از خط و خط‌بازی‌ها درک کنند، برای آن برنامه بریزند، به مردم معرفی کنند، و بار دیگر بدون خجالت همان شعارها را که از اعماق این جامعه به گوش می‌رسد، افراشته سازند. در آخرین ارزیابی‌های مقام معظم رهبری از پدیده احمدی‌نژاد، این خصال تمجید شده است. وقتش هست که تعدادی از صاحب‌نظران، فارغ از حب و بغض‌های آقایان توکلی و ولایتی و لاریجانی و قالیباف و رضایی، با احمدی‌نژاد که از کنگره آذرماه هشتاد و سه اصول‌گرایان، همه را آزار داده است، «پدیده احمدی‌نژاد» را منصفانه ارزیابی کنند و ببینند که نقاط قوت آقای احمدی‌نژاد چه بود؟ و بعد، بر اساس آن، صورت‌بندی جدیدی ارائه دهند که همه نقاط قوت دولت‌ها و جریان‌های سیاسی پیشین را داشته باشد، و نقاط ضعف آن‌ها را نداشته باشد.
▬    جوانان باید بتوانند با حریت انقلابی، طرح جدیدی بریزند که در آن، ملاحظه‌کاری‌های خط و خط‌بازی نباشد. یکی از آقایانی که با آقای احمدی‌نژاد آشکارا خصومت داشت، و البته در سایت خبری خود به آقای هاشمی هم نقد بسیار داشت، در حق آقای هاشمی گفته بود که «او به گردن انقلاب خیلی حق دارد و احترامش واجب است». همان آقا کلی بی‌احترامی و قدرناشناسی نسبت به آقای احمدی‌نژاد دارد و با استفاده از موقعیت خود در مجلس کلی چوب لای چرخ دولت نهم و دهم گذاشت. این‌ها یعنی خط و خط‌بازی؛ یعنی کژدیسگی و ناتوانی در دیدن حقایق. حریت از خط و خط‌بازی را در شخص مقام معظم رهبری می‌توان دید و در اغلب نیروهای سیاسی دو طرف نمی‌توان دید. به این ترتیب است که اغلب مردان سیاسی دو جناح مرسوم کشور، کم و بیش شخصیت‌های متناقضی دارند. بویژه، آن‌ها نمی‌توانند، به طور محض از مبارزه با فساد حمایت کنند، چرا که گاهی فساد دوستان خود را «فساد خوب» دانسته‌اند. آن طور با قاضی سعید مرتضوی که هنوز هم اتهام او در دادگاه اثبات نشده است، برخورد کردند، بعد با پرونده کرسنت و مرتکب و مدعی و مؤلف محترم آن پرونده از در آشتی و اعتماد و مجیزگویی درآمدند.
▬    این موضوع فساد هم یکی از اصلی‌ترین موضوعات و شاید اصلی‌ترین موضوعی است که نیروهای سیاسی پیش‌کسوت را به تناقض و کندی کشانده است، و جوانان باید برای آن، راه حل نظری و عملی جامعی بیابند. بالاخره کشوری مثل کشور ما که مدام با نحوی تحریم و تهدید روبرو بوده است، نمی‌توانسته اقتصاد کاملاً شفاف داشته باشد و حاصل این عدم شفافیت، گاه اقدامات غیرنفع‌پرستانه و در عین حال غیرقانونی برای حفظ منافع کشور بوده (مانند خرید غیرقانونی سلاح در دوران جنگ، یا فروش زیرزیرکی نفت در مواقع تحریم) و گاه هم اقدامات نفع‌طلبانه برای تأمین منافع شخصی بوده است. از هر دو نوع، در هر دو جناح سیاسی پیش‌کسوت هست. معمولاً وقتی صدای مبارزه با فساد بلند می‌شود، هر دو جناح واکنش منفی نشان می‌دهند، و می‌خواهند صداها را بخوابانند، چرا که سازمان بازرسی کل کشور، یا دیوان عدالت اداری یا مجتمع مبارزه با مفاسد اقتصادی فرق سیستماتیکی بین این دو قایل نیستند. به نظر من، علت اصلی مقاومت اغلب نیروهای سیاسی پیش‌کسوت در برابر مبارزه با فساد، این خلأ نگاه سیستماتیک به موضوع فساد در دستگاه قضایی و حقوقی کشور است. البته فاسدان نفع‌طلب از این فرصت استفاده می‌کنند و پشت موارد غیرنفع‌طلبانه سنگر می‌گیرند و مبارزه با فساد را پس از دوازده سال از صدور فرمان هشت ماده‌ای به فشل کشانده‌اند.
▬    جوان‌هایی که در آن‌ها هیچ عقد اخوتی با سیاسیون نفع‌طلب نباشد، باید این دقت‌های حقوقی را صورت دهند و یک طرح نظری و عملی برای مبارزه با فساد بریزند. این می‌تواند اعتماد ملت به قوای سه‌گانه را تقویت کند. این که پس از دوازده سال از صدور فرمان هشت ماده‌ای، مقام معظم رهبری بفرمایند که اقدام عملی بارزی در مبارزه با فساد ندیده‌اند، نشان از این دارد که مردم هوادار این زعیم، نمی‌توانند به رؤسای قوا از این بابت اطمینان داشته باشند. ما احتیاج به یک طرح جدید برای تحکیم اعتماد در مسأله مبارزه با فساد داریم و جوانان امروز می‌توانند این جهاد را به سرانجام برسانند و سلامت ملک و ملت را به آن برگردانند. جوان‌های مسلمان امروز بسیار باهوش هستند، من در دانشگاه تهران و در جاهای مختلفی که هم جوانان هستند و هم پیش‌کسوت‌ها، می‌بینم که جوان‌ها همان‌طور که بارها رهبر معظم انقلاب فرموده‌اند، اگر بالاتر از جوان‌های دوره انقلاب نباشند، پایین‌تر نیستند. هم پای کار هستند، هم باهوش، هم اهل مطالعه، هم فرهیخته. آن‌ها می‌توانند.

░▒▓ تراز: پس شما نقد گذشته اصول‌گرایی و انقلاب توسط جوانان را از لوازم بازسازی گفتمان اصول‌گرایی می‌دانید؟
▬    بله، ولی نه یک بازتعریف دستپاچه. اگر منظور از بازسازی اصول‌گرایان، ایجاد یک چهارچوب وحدت‌بخش دستپاچه و آکنده از سرهم‌بندی مسائل و دشواری‌های اساسی باشد، تا در انتخابات بعدی پیروز شوند، به نظر من واقع‌بینانه نیست.
▬    اگر پیشکسوتان اصول‌گرا حاضر به توبه و اصلاح گذشته خود نبودند، اصول‌گرایان پیش‌کسوت می‌توانند کار خودشان را انجام دهند، اصول‌گرایان جوان هم حریت کامل داشته باشند و بدون این که خودشان را در بند این بدانند که رفتار طیفی از گذشتگان، از آقای هاشمی گرفته تا آقای احمدی‌نژاد را توجیه نمایند، ارزیابی واقع‌بینانه‌ای داشته باشند و حاصل این ارزیابی واقع‌بینانه، تولید برنامه‌ای برای اداره کشور در دهه عدالت و پیشرفت و تثبیت انقلاب باشد.

░▒▓ تراز: اصول‌گرایان نتوانستند در انتخابات گذشته با طبقه متوسطی که اکثریت رأی‌دهندگان هستند، ارتباط خوبی برقرار کنند، نظر شما در این مورد چیست؟ اصول‌گرایان برای ارتباط با این طبقه چه راه‌کارهایی را باید در نظر بگیرند؟
▬    این ادعا در مورد ترکیب قشربندی شده آراء و رأی طبقه متوسط، احتیاج به تحلیل‌های تجربی دقیق دارد که در دست نیست. ولی هیچ وقت این را از تحلیلتان کنار نگذارید که آقای احمدی‌نژاد در انتخابات نماینده نداشت.

░▒▓ تراز: شما معتقد هستید، اگر نماینده داشت نتیجه فرق می‌کرد؟
▬    بله؛ بی‌گمان. به نظر من قضیه فرق می‌کرد؛ حتی باور دارم که اگر به جای آقای جلیلی، آقای لنکرانی مطرح بودند، باز هم قضیه فرق می‌کرد. انتخابات، قطعاً با شور بهتری برگزار می‌شد، به دور دوم می‌رفت، و در آن شرایط آقای دکتر کامران باقری لنکرانی قطعاً رییس جمهور یازدهم ایران می‌بود.

░▒▓ تراز: شما فکر نمی‌کنید یکی از دلایلی که سعی می‌کردند آقای جلیلی را نماینده آقای احمدی‌نژاد نشان دهند این بود که ضعف‌های احمدی‌نژاد را به ایشان الصاق کنند؟
▬    به نظرم، به رغم همه این جوسازی‌هایی که می‌شود، موقعیت ویژه آقای احمدی‌نژاد اصلاً قابل مقایسه با آقایان خاتمی و هاشمی نیست. احمدی‌نژاد توانست صداقت خودش را اثبات کند. توانست هم‌رنگی خود را با مردم اثبات کند. توانست خانه مسکونی خود را پس از هشت سال ریاست جمهوری بر یک دولت نفتی به مردم نشان دهد. منزل آقای هاشمی کجاست؟ منزل آقای خاتمی کجاست؟ منزل آقای روحانی کجاست؟ احمدی‌نژاد توانست نشان دهد که اگر هم به بخشی از وعده‌هایش عمل نکرده است، نشد که عمل کند. این کار را در این یک سال اخیر خیلی هنرمندانه انجام داد، به شیوه‌هایی که مخصوص خودش است. آقای احمدی‌نژاد در جریان مبارزات انتخاباتی بارها تأکید کردند که در انتخابات نماینده‌ای ندارند. مجموع این‌ها به آقای احمدی‌نژاد چهره یک مدعی ممتاز برای فتح مجدد قدرت را می‌بخشد. او توان جلب بیش از پیش اعتماد مردم را دارد.

░▒▓ تراز: در مجموع، شما دو پیش‌فرض را که انتخابات شکست اصول‌گرایی بود، و اصول‌گرایان نتوانستند با طبقه متوسط ارتباط برقرار کنند، قبول ندارید؟
▬    در مورد اول، به طور قطع قبول ندارم، و در مورد دوم، معتقدم که احتیاج به مطالعه تجربی دقیق برای اظهار نظر هست، هر چند که شواهد متعدد موجود، عکس فرمایش شما را نشان می‌دهد. من خودم امکانات بررسی تجربی نداشته‌ام، ولی می‌خواهم بگویم استناد شما به نتیجه انتخابات، برای اثبات فرض گسیختن طبقه متوسط از اصول‌گرایان، استناد صحیحی نیست. متکی به یک تحلیل شسته رفته قشربندی شده از ترکیب آراء نیست.
▬    ترکیب نتایج انتخابات، به رغم نتیجه حقوقی آن که با مسامحه حقوقی هم همراه بود، به نظر من برای اصول‌گرایانی که دو سال پایانی حکمرانی خود را زیر فشار تحریم‌ها گذراندند، معنای خوبی دارد. نشان می‌دهد که وضع اصول‌گرایان از سال هشتاد و چهار بهتر است. نشان می‌دهد که مردم به رغم همه فشارهای خردکننده، از سیاست اصول‌گرایانه راضی بودند. اگر با یک تقاضای بازشماری آراء، انتخابات به دور دوم کشیده می‌شد (که کشور پس از خیانت هشتاد و هشت دیگر ظرفیت آن را نداشت)، همه متوجه می‌شدند که اگر مردم بخواهند بین یک گزینه که همه اصول‌گرایان، از احمدی‌نژاد تا قالیباف پشت سر آن قرار بگیرند، در مقابل گزینه پیشنهادی هاشمی-خاتمی انتخاب کنند، چه کسی را انتخاب خواهند کرد. کسی در این تردید ندارد که انتخاب نهایی گزینه پیشنهادی هاشمی-خاتمی نبود.
▬    فهم این نکته، هم برای اصول‌گرایان به عنوان یک جناح سیاسی مهم است، هم برای کلیت حکومت اسلامی مهم است، و هم برای هواداران دولت فعلی اهمیت دارد. اصول‌گرایان نباید دستپاچه شوند و نقاط قوت خود را انکار کنند؛ کلیت نظام باید بداند که پیام مردم، «اعتدال» و «هاشمی» و وادادگی و عقب‌نشینی نیست، بلکه پیامی کوبنده‌تر از هشتاد و چهار در انتخابات نود و دو بود؛ و حامیان دولت جدید هم باید در مورد سطح محبوبیت خود در جامعه دچار خطا نشوند. بویژه گمان نکنند که می‌توانند به رغم افت قیمت طلا و دلار، قیمت حامل‌های انرژی را بالا ببرند، یا در جاهایی مانند وزارت علوم، جا را برای خائنان هشتاد و هشت باز کنند، یا در شورای شهر، کری‌های مبتذل و روحوضی بخوانند. من اطمینان دارم که جامعه به هر چه روی کرده باشد، به حاشیه‌ها و ابتذال‌های روشنفکران اصلاحات رو نکرده است. قبل از آن که رفتارهای عصبی و بی‌حساب و کتاب اصلاح‌طلبانه شورای شهر در جاهایی مانند وزارت علوم و وزارت آموزش و  پرورش و وزارت کار تکرار شود، و نه فقط آن‌ها را، بلکه هر ایرانی را از فرط ابتذال حرکات ضد«راستگو»یانه سرافکنده سازد، آقای روحانی باید مراقب میدانی که به غوغاسالاران داده است، باشند. این جماعت عصبی و پرخاشگر، می‌توانند خیلی چیزها را خراب کنند و کم به این کشور ضربه نزده‌اند.
مآخذ: تراز
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.