فیلوجامعه‌شناسی

معرفی برونو لاتور

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از کریس گنچاف؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    برونو لاتور (متولد ۱۹۴۷)، نظریه پرداز فرانسوی در زمینه علم، فناوری، و سیاست، در خط مقدم توسعه و بسط نظریه کنش‌گر-شبکه (actor-network theory-ANT) و ظهور مطالعات علم و تکنولوژی (emergence of science and technology studies-STS) در اروپا بود. البته علاوه بر اروپا، آثار او در امریکای شمالی هم تأثیر گذار بوده است، و بسیاری از مفاهیم مورد استفاده او، کاربردهای فرارشته‌ای و میان‌رشته‌ای یافته است.
▬    لاتور در بینو، از بورگاندی فرانسه، در خانواده‌ای که مشروب تولیدی آن مشهور است به دنیا آمد. او در دیژون، در رشته فلسفه تحصیل کرد، و درجه دکترای خود را از دانشگاه تور، در سال ۱۹۷۵ دریافت کرد. لاتور، خدمت سربازی خود را، در شمال افریقا به پایان رساند، و در جریان تحقیق در الگوهای انسان‌شناسی، به بررسی نهادها و شیوه‌های مدرن تولید دانش علاقه‌مند شد که همان شد که شد...

░▒▓
▬    لاتور، چشم‌اندازی انتقادی بر تولید دانش در علوم طبیعی گشود که به علوم اجتماعی نیز بسط یافت.
▬    وی عمیقا دلمشغول این بود که ربط دو مفهوم کلیدی دنیای مدرن، یعنی «طبیعت» و «جامعه»، باید مورد تجدید نظر قرار گیرد.
▬    لاتور استدلال می‌کند که هر دو امر طبیعی و امر اجتماعی، در فضاهای مختلف و در زمان‌های مختلف، متحد و تلفیق می‌شوند، و چیزی می‌سازند که او به آن «جمع» (“collective”) اطلاق می‌کند.
▬    این جمع، مترادف با جامعه (society) نیست، بلکه شرایط را برای سوسیالیته و جامعگی فراهم می‌آورد. «جمع» مرکب از رابطه بین انسان‌ها و غیرانسان‌هاست.
▬    لاتور از روایات بزرگان مدرنیت، راجع به پیشرفت و تعالی انتقاد می‌کند، در عین حال، دعوای پسامدرن رادیکال را هم انکار می‌نماید و بیش از حد بدبینانه می‌داند. ماجرا به این بازمی‌گردد که در اساس فکر مدرنیت، و پسامدرنیت، یک فکر شبکه‌ای نیست، و از این باب است که موجب اختلال در تشخیص می‌شود.

░▒▓
▬    کار لاتور در میان آنگلوساکسون‌ها، با انتشار کتاب «حیات آزمایشگاهی» (۱۹۷۹) معرفی شد.
▬    لاتور و استیو ووگلار، در کتاب «حیات آزمایشگاهی»، یک روایت «سر و ساده» انسان‌شناختی از رفتار دانشمندان در یک آزمایشگاه واقع در ایالات متحده صورت دادند.
▬    در این تحقیق، کوشش شد تا کنش روزمره دانشمندان به عنوان اشکالی از شیوه‌های فرهنگی مورد بررسی قرار گیرد. اقسام کنش‌ها، از اجرای آزمایش‌ها، نوشتن مقالات، کسب درآمد و پول، و صحبت کردن با مخاطبان و مشتریان گوناگون در این تحقیق ثبت شده است.
▬    در این تحقیق، تمایز سنتی میان نهاد علم و جامعه که در جامعه‌شناسی علم کارکردگرای رابرت کینگ مرتن مفروض داشته می‌شد کنار گذاشته شد، و معلوم شد که بسته به مقتضیات و شرایط، دانشمندان از هر یک، به عنوان منابع کنش متقابل استفاده می‌کنند.
▬    بنا بر این، «طبیعت» و ذات اشیاء محصول آزمایشگاه و روابط آزمایشگاهی است، نه چیزی که از قبل موجود و مفروض باشد.
▬    نه تنها موضوع علم که «طبیعت» است را نمی‌توان تمام وجه همت علم و دانشمند شمرد، بلکه از این بیش، باید دانشمندان را در شبکه‌ای از ارتباط با کنش‌گران قدرتمند و منابع کسب اعتبار علمی (یا «سرمایه علمی»)، در نظر گرفت. دانشمندان می‌کوشند که مدام شبکه روابط اعتبار علمی خود را بگسترند و لینک‌های قبلی را پای بستی برای لینک‌های بعدی قرار دهند.
▬    «شبکه»، یک منبع توانمندسازی [یا محدودسازی] کنش‌گران است، اما، نمی‌توان آن را به مفاهیم استاتیک، مانند «ساختار اجتماعی» تقلیل داد.
▬    کتاب «حیات آزمایشگاهی» یکی از اولین اتنوگرافی‌ها از کرسی‌ها و کسب و کارهای علم مدرن بود. به موازات کار لاتور نیز یک جامعه‌شناس آلمانی، کارین کنور ستینا (Karin Knorr Cetina)، در جریان یک تحقیق، استدلال کرد که روش علمی را باید به عنوان یک کنش اجتماعی در یک موقعیت محلی مشخص، و در نسبت با فرآیند تولید دانش علمی درک کرد.
▬    لاتور، در آثار بعدی خود، از جمله در مقاله «تجسم و شناخت: تفکر با دست و چشم» (Visualization and Cognition: Thinking with Hands and Eyes-۱۹۸۶)، کتاب «علم در عمل» (Science in Action-۱۹۸۷) و کتاب «پاستوریزاسیون از فرانسه» (The Pasteurization of France-۱۹۸۸)، شروع به بررسی عمیق روابط در هم تنیده میان علم و سیاست کرد. در جریان همین کارها بود که ترمینولوژی غنی خود را برای ورود به حیطه معرفت‌شناسی بسط داد.
▬    در استمرار تشریح آزمایشگاه، این بار، تمرکز لاتور بر فرآیند «ترجمه» (translation) بود. «ترجمه»، شامل فرآیندهای تبدیل صدای ناهنجار و خشن از اشیاء و مواد آزمایشگاهی، به «سنگ‌نوشته‌ها» (inscriptions) و گزارش‌ها و نمودارها و جداول سرد و ساده بود. سنگ‌نوشته‌هایی که ساده، قابل حمل و بی‌عاطفه هستند و می‌توانند با گزارش‌های دیگر ترکیب و مقایسه گردند. یک جور بت هستند. از واقعیت‌هایی که بسیار متغیرتر و استعاری‌تر هستند تراشیده می‌شوند و وقتی در معبد علم و آزمایشگاه قرار می‌گیرند، شبیه وحی منزل می‌شوند. بسته‌بندی می‌گردند و در قالب مقالات متصلب و سازه‌های «سنگ‌نوشته‌گون» تنظیم می‌شوند و در محیط‌های علمی و سمینارها و جماعت‌های علمی دست به دست می‌شوند؛ از این ور به آن ور. به این می‌گوید «متحرک‌های دگم» (immutable mobiles). لاتور برای توضیح روابط در دنیای علمی، از استعاره‌های نظامی هم استفاده می‌کند، انگار بین دانشمندان نبردی در جریان است؛ او نشان می‌دهد که چگونه دانشمندان باید حمایت متفقین را جلب کنند، و معارضان را در نبرد بر سر نقاط سوق‌الجیشی سرکوب نمایند. همچنین، لاتور اصطلاح «ناد» (nod) و عملگر (actant) را از نشانه‌شناسی وام می‌گیرد تا مفهوم شبکه را در مقابل مفهوم ساختار اجتماعی تقویت کند و اصرار نماید که شبکه، هم شامل عوامل انسانی است و هم عوامل غیرانسانی و محیطی.
▬    این آمیختگی عوامل انسانی و غیرانسانی، تکنولوژی را به عنصر تأثیرگذار مفهوم شبکه نزد لاتور تبدیل می‌کند. لاتور، در تحلیل سیاسی محیط‌های علمی، اصطلاح «تکنوعلم» (technoscience) را عَلَم می‌کند که به کمک آن، تمایز علوم محض و علوم کاربردی را انکار می‌نماید. نمی‌توان تبیین‌های محض و اثبات‌های انتزاعی را از ایدئولوژی‌ها و روشنفکری‌ها متمایز کرد. از آنجا که مرزهای میان انسان و غیرانسان در شبکه‌ها که واحدهای تحلیل راستین اجتماعی هستند، بیش از پیش از بین می‌روند و عملگرهای غیرانسانی و در رأس آن، تکنولوژی نقش فزاینده‌ای در روابط انسان‌ها می‌یابند، تحلیل‌گر نمی‌تواند میان حقایق «طبیعی» و «اجتماعی»، میان حقایق «محض» و «کاربردی»، و میان حقایق «انسانی» و «غیرانسانی» تفاوت و خط حایل روشنی ترسیم کند.
▬    لاتور، در کتاب «ما هرگز مدرن نبوده‌ایم» (۱۹۹۳)، بی‌پرده «سیاست تکنوعلمی» (technoscientific politics) خود را تشریح می‌کند. لاتور، فکر مدرنیت را چونان یک «قانون اساسی» (constitution) انگار می‌کند که هم یک ابزار مرتب‌سازی و طبقه‌بندی اشیاء است، و از آن بیش، یک مهار برای کنترل و قدرت. فکر مدرنیت و مدرنیسم، یک سیاست تکنوعلمی است که هدف سیاسی هم دنبال می‌کند، نه یک داوری راجع به حقیقت دنیای نو.
▬    از نظر لاتور، مدرنیسم برای این که به چنین سیاست تکنوعلمی نایل آید، دو فرآیند را طی می‌کند: نخست، «ترجمه» (translation)، که همان طور که قبلاً گفتیم، اعیان و واقعیت‌های پیچیده و ترکیبی را به صورت برساخت ذهنی ملایمی در می‌آورد، و در واقع، واقعیت را ساده‌سازی می‌کند. و دوم، «تصفیه» (purification) که طی آن، امر انسانی (فرهنگ) از امر غیرانسانی (طبیعت) از هم جدا می‌شوند، و واقعیت به جعبه‌های سیاه (black-boxed) تقلیل می‌یابد. عبارت «جعبه سیاه»، تعبیر دیگری از همان مفهوم «متحرک‌های دگم» است که نشان می‌دهد طی این دو مرحله، یک سیاست تکنوعلمی سربرمی‌آورد که ربطی به واقعیت دنیا و جامعه ندارد و بیشتر به قدرت مربوط است.
▬    در این معناست که لاتور منتقد مدرنیت و فکر مدرنیت است، به همان اندازه که منتقد فکر پسامدرنیت هم هست. ماجرا به این بازمی‌گردد که در اساس فکر مدرنیت، و پسامدرنیت، یک فکر شبکه‌ای نیست، و از این باب است که موجب اختلال در تشخیص شده است. لاتور نه روایات بزرگان مدرنیت، راجع به پیشرفت و تعالی را حقیقی می‌داند، و در عین حال، دعوای پسامدرن رادیکال را هم انکار می‌نماید و بیش از حد بدبینانه می‌شمرد. اصل دعوا اشتباه است، و روی حقایق جعبه‌سیاهی استوار شده است.
مآخذ:...
هو العلیم

  • الهه  - تشکر

    ممنون از اطلاعاتتون

  • پرستو

    خیلی عالی بود و فکر برانگیز....

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.