برداشت آزاد از دکتر حسن مرادی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
☼ كهف: وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّىٰ أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا ﴿٦٠﴾ فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا ﴿٦١﴾فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَـٰذَا نَصَبًا ﴿٦٢﴾ قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ ۚ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا ﴿٦٣﴾ قَالَ ذَٰلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ ۚ فَارْتَدَّا عَلَىٰ آثَارِهِمَا قَصَصًا ﴿٦٤﴾ فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا ﴿٦٥﴾
▬ موسی [علی نبینا و آله و علیه السلام]، بعد از داشتن عصای عقل و ید بیضاء ایمان، دنبال بیش از آن بود.
▬ باید نفس عاقل و مؤمن ما همتی عالی داشته باشد تا بتواند به محل التقای دو بحر غیب و شهادت یا ملک و ملکوت برود و گذشت سالیان دراز نباید مانع امید او برای رسیدن شود.
▬ وقتی این نفس و قوای خدمتکارش به محل مورد نظر رسیدند، ماهی (امور محسوس و ظاهری که ظلمانی است و نفس یونسی عاقل نشده در آن گرفتار است) خود را فراموش کردند. لذا، آن ماهی بیجان، زنده شده و راه خود را در بحر (شهادت و غیب هر دو) گرفته و رفته است.
▬ چون این دو از این محل گذشتند، موسی به جوان گفت: صبحانهمان را بیاور که از این سیر و سفر به رنج افتادیم (باقی ماندن تمایل بظاهر و حس در چنین انسانی موجب خستگی از سلوک و بعداً هم موجب اشکال گرفتن به خضر میشود) . جوان گفت: وقتی ما در پناه صخره (من هر انسان همانند کوه و صخره است که در روز قیامت، سراب بودنش مشخص میشود) بودیم، ماهی را فراموش کردم و این فراموشی فقط حاصل دخالت شیطان است (جوان، فراموشی را به خود نسبت داد، زیرا، موسی از مخلصین یعنی، خالص شدگان توسط خداست و شیطان در او اثر ندارد) و او نیز به طرز عجیبی راه خود در دریا را گرفته و رفته (قوای مادون عقل، زنده شدن ماهی را عجیب میدانند، زیرا، درکی از عالم غیب و باطن که موجب زنده شدن موجودات عالم حس و ظاهر است ندارند).
▬ موسی از این عمل زنده شدن پی برد که آنچه میخواهد در همان جایی یافت میشود که یک ظاهر (جسد ماهی)، دارای باطن شده (زنده شدن ماهی و رفتن به سمت دریا). لذا، جست و جو کنان تمام مسیر گذشته را به عقب برگشتند.
▬ پس، یک عبد (موجودی که «من» ندارد)، از عباد ما را یافتند، که از رحمتی خاص و من عند اللهی برخوردار شده بود، و به علم لدنی نائل گشته بود. آنگاه خضر را یافتند.
مآخذ:...
هو العلیم