برداشت آزاد از فریدریش یوناس؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ ماکس وبر، منشأ اراده عقلانی را در تعالیم انبیاء بنیاسرائیل و ابراهیمی میداند (البته باید بدانیم که واژه منشأ در اینجا به مسامحه به کار میرود، چرا که وبر اساساً منکر منشأشناسی در تاریخ و علوم اجتماعی است. در واقع، او به نحو قابل فهم و میانذهنی معلوم میکند که «عقلانیت» مدرن را به این ترتیب میتوان به نحو همساز و کانسیستنتی «فهم» کرد).
▬ به زعم وبر، در این تعالیم بود که اقتدار و اعتبار جادو و سنتهای پیشین شکسته شد و نوعی بنیادگرایی عقلانی پایهگذاری شد.
▬ در تعالیم ادیان ابراهیمی، کار مسؤولانه و عقلانی انسان بر جنبه عرفانی غلبه یافت، و مفهوم «عدل» و نظم عادلانه جهان، در مقابل تجربه خدایان رقیب انسان، و غیرقابل دسترس و هولناک قرار گرفت. دیگر قرار نبود که جادو یا عرفان متکفل مهار آنها یا به رحم آوردن ایشان شود.
▬ در تعالیم ادیان ابراهیمی، کوشش برای دستیابی به راز مگوی زندگی و کیمیای سعادت دیگر معنایی نداشت، بلکه اینک، کنش عقلانی فعالانه، با علم به عدل و ناموس روشن الهی منعکس در کتاب مقدس معیار عمل قرار میگرفت.
▬ این چنین بود که موسی [علی نبینا و آله و علیه السلام] و سایر پیامبران ابراهیمی، به فکر استفاده از جادو و معجزه در مقابل خداوند و اجبار او به کار مورد علاقه خود نبودند. بلکه بر عکس، راه سعادت بر مبنای آموزه مهم «عدل» منعکس در کتاب مقدس، به یک راه روشن و معقول تبدیل شد. در حالی که قبطیها خود را به زحمت و سختی بسیار انداخته بودند، بنیاسرائیل متوجه وضعیت خاص به وجود آمده میان خدا و انسان شدند: «آن چه اینک زندگی انسان را شکل میداد، نه شناخت معنای جهان، بلکه کنش بر پایۀ دستورات الهی بود».
▬ آن جا که احساس عرفانی و صوفیانه یگانگی انسان با خدا یا جهان یا تائو، و کوشش برای دستیابی به وحدت باعث اتلاف نیروهای معنوی آدمی میشد، فاصلۀ تعریف شده میان خدا و انسان و تعریف روشن پیمان الهی با انسانها منجر به شکلگیری اقتصادی نیروهایی شد که ماکس وبر آثار آن را در پیوریتنها و در کردار آلمانیهای متدین عصر بیسمارک (۱۸۷۱-۱۸۹۰) مشاهده میکرد.
مآخذ:...
هو العلیم