دکتر حامد حاجیحیدری
← مهم است.
← چرا علم دینی مهم است؟ چرا علم اسلامی مهم است؟ خصوصاً، چرا علوم انسانی اسلامی مهماند؟
← تمدن اسلامی، رکورددار حضور مستمر و مقتدر در عرصۀ اجتماعی است. برای متجاوز از دوازه قرن (آغاز سده هفتم تا ابتدای سده نوزدهم میلادی)، ثغور این تمدن، خالی از یک نیروی مقتدر سیاسی که دعوی مشروعیت اسلامی داشته نبوده است. حکومتهای نیرومندی که خود را ملزم دیدهاند به نام اسلام بر مردم حکومت کنند. حکومتهایی که رفتار تاریخی آنها نشان میدهد که در جهانبینی اسلامی و در اعتقاد راسخ مردم در دین خود چیزی دیدهاند، که ناگزیر از گردن نهادن به آن بودهاند.
← این، چه سنخ جهانبینی بوده است که توانسته چنین نیروی حیاتی نیرومندی در مؤمنان خویش بیافریند؟ و بسرعت، حتی مهاجمان به خود را پس از درآوردن به آیین خویش، به پرچمداران راسخ قدرت سیاسی خود تبدیل کند؟ ملت این تمدن، از آستانه سده نوزدهم میلادی، که آخرین نیروی مقتدر سیاسی، یعنی سلسله گورکانیان در شبه قاره هند فروریخت، با سرگشتگی تمام، در پی احیای عظمت خویش بودهاند، و هنوز از پای ننشستهاند.
← چه چیز، این ملت را اینچنین پابرجای نگاه داشته است؟
← در فرجام قرن بیستم، و آغاز هزارهای که به نظر همه میرسد که باید کار تمدن را از سر آغاز کرد، و ساز و کارهای اساسی که زیست بشری را بر روی کره زمین تنسیق میکنند، از سیطره تام علم مدرن که در عین مفید بودن، خام و ناپخته مینماید، رها نمود، ادیان ابراهیمی در قامت یک راه حل نیرومند خودنمایی میکنند.
← نمیتوان به ادیان ابراهیمی توجه نکرد. چه ملحد باشیم، چه متدین، باید نسبت به شیوه و روش توانمند این ادیان کنجکاو باشیم.
← در نگاه اول، ادیان ابراهیمی، نسق و شیوه اصولی تمدنی را ساختهاند که متجاوز از چهار هزار سال نزد جمعی از هوشمندترین مردم تاریخ، یعنی مردم خاورمیانه و بینالنهرین، هر روزه آزموده شده است. این، اولین دلیل قابل توجه بودن خط تمدنی است که ادیان ابراهیمی ساختهاند. دلیلی که نه فقط برای خود متدینان به ادیان ابراهیمی، بلکه برای هر ملحدی میتواند شایسته توجه باشد. اینکه یک نظام نظری مدون، با اصول مشخص و با متونی مفصل، بدون ظرفیتهای انعطاف نامحدود ادیانی چون بودیسم، بتواند نزد جمعیتی در حیطه جغرافیایی وسیع، و در متن حوادث بنیادافکن تمدنی جهان، اینچنین پابرجای بماند، هر تحلیلگر علوم انسانی را وامیدارد تا اهمیت آن را دست کم نگیرد.
← این که گفتم، سطحیترین دلیل، و نه کماهمیتترین برهانی است که میتوان برای لزوم تحقیق در مورد علم دینی برشمرد. سطحیترین است، از آن رو که به متن و مغز این ادیان و علت فتوحات آنان نمیپردازد؛ و کماهمیتترین نیست، چون بنا به منطق علمی که به دنبال همبستگیها و همشکلیهای سطحی است، و برای بسیاری از مردم امروز قابل فهم است، چون معجزۀ تازهای در اثبات اهمیت این ادیان کارساز است.
← یعنی جوانان دنیا با دیدن این معجزه میتوانند بیش از علم، به ادیان ابراهیمی ایمان داشته باشند.
← معجزه جدید؛ این قسم نگاه تاریخی مقایسهای که برای نخستین بار در طول تاریخ، برای ما میسر گردیده است، معجزه جدید ادیان ابراهیمی را به نمایش میگذارد. پیامبران ادیان ابراهیمی، نظام فکری را بنا کردهاند که از پس این همه آزمون هوشمندانه برآمده است. در این میدان، هیچ دستگاه نظری فلسفی، علمی، ایدئولوژیک و دینی دیگر، توان رقابت با آن را ندارد.
← انسان امروز، از دیدن مدلی چون مدل ”بور“ که توانسته است صد سالی در مقابل آزمونها تاب بیاورد، به وجد میآید (اشاره به مدل ساختار اتمی ارائه شده از سوی نیلز بور در سال 1913 است که منجر به دریافت جایزه نوبل در سال 1922 گردید). این انسان، در مقابل جهانبینی توحیدی که چهار هزار سال، هر روز، توسط میلیونها انسان آزموده شده است، چه خواهد گفت؟ آیا به وجد و شعف نخواهد آمد؟ قطعاً سر از پای نخواهد شناخت.
← این دلیل، هم برای ما که ساکن این حوزه تمدنی هستیم، مهم است، و هم برای دیگرانی که در این میدان نیستند. این مسأله مهم است. این مسأله مهم است. یک جهانبینی با یک سازه نظری پر و پیمان و مدون، که مردم بسیاری را طی زمانهای طولانی راهنمایی کرده است، باید به قدر کافی توانمند باشد که بتواند ما را در رسالت سترگی که در بازسازی تمدن در پیش داریم کمک کند.
← از این ”دلیلِ سطحیتر و نه کماهمیتتر“ که بگذریم، باید برهان عمیقتری بجوییم. فرجام انگیزه برآمده از این ”دلیلِ سطحیتر و نه کماهمیتتر“، باید به یک بینش عمیقتر ختم شود. باید با خطکش ادیان ابراهیمی، عقل مجروح مدرن را بازسازی کنیم. ما به این بینش نیازمندیم. باید با جهانبینی توحیدی به دنیا بنگریم تا از خامی و نپختگی و تناقض بسیار علم مدرن امروزی رهایی پیدا کنیم.
← در ادامه این مقالات، خواهیم دید که درک این جهانبینی، ساده نیست. این گفتارها، نمیخواهند، و نمیتوانند کمک زیادی به این درک بکنند، بلکه بیشتر میخواهند پیچیدگی نقشه راهی را گوشزد کنند که چنین درکی باید بپیماید.
← طرحی که از این نوشتار برای یک نقشه راه تازه در ذهن دارم، قدری جسورانه است. در واقع، میخواهم از محدودههای نقشه راهی که سید جمال الدین اسدآبادی (رحمه الله علیه) ترسیم فرمود، عبور کنم؛ نقشه راهی که تا همین امروز، راهنمای احیاگری اسلامی و بنیادگرایی دینی بوده است. نقشه راهی که راهنمای وقوع انقلاب اسلامی در ایران بوده است.
← این گذر، به معنای رادیکالتر کردن ادعای حکمت اسلامی است. به این معناست که فقط نمیخواهیم تمدن اسلامی را با اصول تمدن مدرن آشتی دهیم؛ یا حتی بگوییم که تمدن اسلامی پاسخهای بهتری برای صورت مسألههای تمدن مدرن به بار میآورد؛ بلکه بیش از آن، میخواهیم اسلام را به عنوان پایبست تمدن تازهای که در آستانه پایهریزی است مطرح کنیم و از متن آن، صورت مسألههای اصولیتری استخراج کنیم؛ میخواهیم تمدن مدرن را انکار کنیم. انکار کنیم. انکار کنیم.
← همان طور که در ادامه خواهیم گفت، پروژه احیاگری اسلامی(از سید جمالالدین اسدآبادی تا انقلاب اسلامی و بنیادگرایی اسلامی)، کم و بیش، میکوشد تا این ادعا را جا بیندازد که اسلام، پاسخهای مناسبتری برای نیازهای انسان مدرن دارد، اما آنچه ما امروز نیاز داریم، آن است که مشروعیت نیازهای انسان مدرن را زیر سؤال ببریم. نیازهای انسان مدرن، اخلاق، خانواده، اراده، محیط زیست، و از همه مهمتر، حقیقت و تاریخ را به مخاطره میافکند. ما برای مانع شدن از نابودی تمدن، احتیاج به تجدید نظر اصولی در تمدن و ذهنیت و جهانبینی انسانها داریم.
← علیالاصول دستم از همین الان برای ترسیم چنین نقشه راهی میلرزد. نقشه دشواری است.
با سلام به شما
1.نوشته اید" این قسم نگاه تاریخی مقایسهای که برای نخستین بار در طول تاریخ، برای ما میسر گردیده است، معجزه جدید ادیان ابراهیمی را به نمایش میگذارد." منظورتان دقیقا چه قسم نگاه تاریخی است؟ معجزه دقیقا چیست؟ حکومت چند قرنی اسلام در محدوده ای وسیع؟ البته این خیلی مهم است اما آیا پیش از اسلام و در دوران باستان نیز همچین تجربه هایی نبوده است؟ در ضمن ظاهرا از این سخن گذشته اید که خیلی هم حکومت ادیان ابراهیمی نبوده است، بیشتر حکومت پیروان آنها بوده است!
2.در مورد آزمون و نظریه ی بور و حکومت ادیان ابراهیمی... فکر نمی کنید که "آزمون" در اینجا صرفا مشترک لفظی باشد؟( بین آزمون علمی و آزموده شدن اصطلاحی..)
ممنون