برداشت آزاد از آریاادیب؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ این اصطلاح را برای کسی به کار میبرند که سرخورده و ورشکسته شده و حالت پکری و افسردگی به او دست داده است.
▬ پادشاهان صفوی، اغلب، دارای سبیلهای کلفت و چخماقی بودند، و همهی حاکمان و قزلباشها و افراد وابسته به دستگاه سلطنت نیز برای جلب نظر و حمایت سلطان و حاکمان و رسیدن به مقاصد خود، از آنان پی روی میکردند، و صاحب سبیلهای از بناگوش در رفته بودند.
▬ هر کس از درباریان، هر روز، سبیل خود را با روغن مخصوصی جلا و شکل میداد تا هم شفاف شود، و هم به علت چسبندگی روغن رو به بالا حالت بگیرد. شکل و حالت سبیل آنان، در واقع، حکم «میزان سنج» را داشت، و دیگران از شکل و اندازه و تعداد حلقهها و طراوت آن، به میزان لطف و مرحمت و علاقهی سلطان و مافوق نسبت به صاحب سبیل پی میبردند، و وارونهی آن، اگر از تعداد حلقهها و شفافیت و جلای سبیل کاسته میشد معلوم میشد که میزان لطف و عنایت سلطان یا حاکم نسبت به صاحب سبیل کاهش یافته است. در این گونه موارد، سبیل از رونق و جلا میافتاد، و به علت نداشتن روغن و چسبندگی لازم به سمت پایین متمایل و به اصطلاح «آویزان» میشد.
▬ این آویزان شدن سبیل که نشانهی بیمهری مافوق و کم پولی و بدهکار شدن صاحب سبیل بود، رفته رفته بر اثر تکرار به صورت ضربالمثل در آمد و امروز وقتی دربارهی کسی بگویند که فلانی سبیلش آویزان شده است، در معنی مجازی ورشکسته شدن و از قدرت افتادن وی را بیان کردهاند.
مآخذ:...
هو العلیم