فیلوجامعه‌شناسی

مدرن‌زدگی←فردگرایی←بی‌خانمانی←اضطراب←ناکامی←پرخاشگری

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد دهخدا؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ قضیه
▬    در گیر و دار چند ماه پیش رئیس‌جمهور احمدی‌نژاد و پارلمان، طبق معمول همه تقصیرها به مقصر همیشگی، محمود احمدی‌نژاد حواله شد.
▬    ولی، اکنون، پخش مستقیم مذاکرات مجلس در موضوع رأی اعتماد به وزاری پیشنهادی عالیجناب روحانی، نشانگر همان معضلات است. خیلی قبل از آن، شورای شهر اول، مجلس ششم، برنامه نود، برنامه هفت، و... نمایانگر سطح بالایی از «پرخاشگری» طرف‌ها نسبت به یکدیگر بود. چرا؟

░▒▓ برهان
▬    شرایط جدید پدید آمده در طبقه‌ی متوسط شهری ایران، فرد را از وابستگی‌های خانوادگی، اعتقادی، خویشاوندی، جماعت‌های دوستانه و… رهانده است و امکانات باورنکردنی برای تحرک را گشوده است و نیرویی عظیم را برای گسترش رقابت در جامعه و پیشرفت مادی فراهم آورده است. با این همه، این آزادسازی به قیمت گزافی به دست آمده است؛ شاید ساده‌ترین تعبیر برای این قیمت گزاف «بی‌خانمانی» باشد که قبلاً وصف آن رفت. اندیشه‌ها و جنبش‌های «ضدفرهنگ» شکل گرفته در شرایط جدید جامعه‌ی ایران که از جنبش‌های حمایت از دکتر عبدالکریم سروش در سال ۱۳۷۵ گرفته تا جنبش‌های خرداد ماه امسال که شباهت بسیار نزدیکی به جنبش‌های ضدفرهنگ کلاسیک داشتند را شامل می‌شود، در پی رهایی از «نارضایی از زندگی اجتماعی» هستند. در این‌جا هم ساده‌ترین توصیف محتوای این وضعیت «دور از خانه» است. در حال حاضر در ایران این جنبش‌های ضد فرهنگ صرفاً یک خاصیت منفی و منهدم‌کننده دارند و در پی ایجاد یک آرمان‌شهر جدید از طریق بازگشت به گذشته یا نگاه به آینده نیستند.
▬    ظهور و بروز این ضد فرهنگ در شرایط فعلی می‌تواند ناشی از محرک‌های قدرتمندی مانند دور ماندن شمار زیادی از آنان از بازار کار  (یا حداقل بازار کار «نرم») یا سرخوردگی از برخوردهای سیاسی باشد، در عین حال، جهان‌بینی خاص و مشترکی ارائه نمی‌دهد. این رویکرد تمایلی به ساده‌سازی از خود نشان می‌دهد و ساز و کارهای متعارف نهادی و ملاحظات سیاسی را برنمی‌تابد  (واکنش‌های منفی اخیر به رغم عالی‌جناب سید محمد خاتمی و جناح‌های اصلاحات در انتخابات شوراها تا اندازه‌ای از این طریق قابل تبیین است) . فرهنگ مدرن‌زده، نه برنامه دارد و نه انتظار. بدین‌سان، مشروعیت خصلت «حال» در فرهنگ مدرن‌زده، گاه یادآور عرفان کلاسیک است، با این تفاوت که انگار واقعیت روزمره به تندخویی‌های کودکانه نزدیک‌تر است تا اعتلای زمان به وسیله‌ی عارفان بزرگ. البته، خود ماهیت کودکی در شرایط جدید طبقه‌ی متوسط شهری نقش مهمی در تبیین این وضعیت دارد.
▬    تمامی عناصر ضدفرهنگ مدرن‌زده مضنون به «مضطرب» بودن هستند؛ آن‌ها از این جهت مورد حمله‌ی سایر خرده‌فرهنگ‌های جامعه قرار می‌گیرند که به «سرکوفتگی» ، «بیگانگی»، «بی‌ریشگی» و از این قبیل متهم‌اند. به زعم فرهنگ مدرن‌زده، به رغم فرهنگ قدیمی‌ها، دیگر فضیلت‌های کار سخت، هوشیاری، صرفه‌جویی، صداقت، و، حتی، رفته رفته کسب مقام و ثروت و قدرت به عنوان ارزش‌های منفی محسوب می‌شوند. در عوض، «بی‌خیالی»، «لاقیدی»، فکر فردا نکردن و «برای نظام کار نکردن» ارزش‌های این ضدفرهنگ شهری محسوب می‌شود. این ضد فرهنگ با هر گونه سازمان مخالف است و نمی‌توان آن را برای مدت طولانی در یک سازمان نگاه داشت. این را می‌توان در مورد جنبش‌های ۱۸ تیر ۱۳۷۸ مشاهده کرد؛ در واقع، در این جنبش‌ها، مدیران جنبش توانستند تنها برای مدت دو سه روز جو ملتهب لازم برای جنبش را از طریق اعمال تحریکات عاطفی ناشی از شایعه‌ی قتل عام دانشجویان یا از طریق نوع خاص فعالیت رسانه‌ای روزنامه‌ی «صبح امروز» یا «خرداد» حفظ کنند و بعد از مدتی این التهاب به سادگی فرونشست. در واقع، یکی از ویژگی‌های جنبش‌های ضدفرهنگ مدرن‌زده طی سال‌های اخیر موقتی و مقطعی بودن آن است. عین این مطلب را در مورد بلوا پس از فوتبال نیز می‌شد ملاحظه کردد.
▬    اما آن‌چه مسأله‌ی شکاف اجتماعی پدید آمده توسط ضدفرهنگ مدرن‌زده را تشدید می‌کند این است که چنین جامعه‌ای با مشخصاتی که در ذات این جنبش‌ها دنبال می‌شود، شدنی نیست، و به این معنا این جنبش‌ها همواره با سرخوردگی‌های بیشتر ادامه می‌یابند و پتانسیل منفی «نارضایی از زندگی اجتماعی»  را حفظ می‌کند. به علاوه، نوع مواجهه‌ی جنبش‌های ضد فرهنگ مدرن‌زده با ساز و کارهای نهادی مانند نیروهای سیاسی دشواری تناقض‌آمیزی پدید می‌آورد. از یک سو، این جنبش‌های ضد فرهنگ مدرن‌زده می‌خواهند در برابر دیگران به شیوه‌ی یک شاعر، حساس باشند، اما، نیروهای نهادی سیاسی مدرن یاد گرفته‌اند که به اقتضای موقعیت‌های برنامه‌ریزی شده و معین به شکل کلیشه‌های آماده، چنین حساسیتی را برای مقاصد خاصی به کار گیرند. سرخوردگی جنبش‌های دانشجویی از گروه‌های دوم خرداد و معاملات چانه‌زنانه‌ی این گروه‌ها در مواقع حساس نوعی احساس سرخوردگی شدید را در میان دانشجویان به عنوان وجه‌المصالحه پدید آورد.
▬    این تضاد خود تا اندازه‌ای به همان دوگانه‌ی حوزه‌ی خصوصی/حوزه‌ی عمومی مربوط می‌شود که روشن‌فکران «عصر سازندگی» و «عصر اصلاحات» برای رفع و رجوع وضعیت بحرانی جاری طراحی کردند. هنگامی که دوگانگی مذکور در رفتار روشن‌فکران «عصر سازندگی» و «عصر اصلاحات» نمودار می‌شود، به عنوان «دورویی» در جنبش ضدفرهنگ مدرن‌زده تعبیر می‌شود و در تحلیل نهایی به عنوان آسیب‌شناسی تلقی و محکوم شده است. ضدفرهنگ مدرن‌زده برای فایق آمدن بر این دوگانگی که از نظر آن‌ها مخرب‌ترین رویداد سیاسی است، دست به اقدامات تخریبی علیه دوگانگی حوزه‌ی خصوصی/حوزه‌ی عمومی می‌زنند و اقداماتی مانند اصرار بر بی‌بندوباری یا روابط آزاد را در دستور کار قرار می‌دهند. حداقل بخش مهمی از این بی‌بندوباری‌ها را می‌توان به این ترتیب، تبیین کرد. علاقه به زبان «هرزه» که اتفاقاً در فیلم‌های عامه‌پسند ضد فرهنگ به کار می‌رود نیز به همین ترتیب، به میزان زیادی قابل توجیه است.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.