برداشت آزاد از آریاادیب؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ زندگی توأم با درد و رنج و فقر و تنگدستی را در اصطلاح عامیانه زندگی سگی مینامند.
▬ دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی، برای این نام گذاری بر زندگی پر رنج و درد و بدبختی و بیچارگی انسانها حکایت شیرین و طنز آمیزی دارد که میتواند ریشهی این اصطلاح را به دست دهد. وی مینویسد: «میگویند در روز ازل که خداوند برای همهی موجودات جهان، عمری معین میفرمود، عمر انسان را سی و پنج سال تعیین نمود. آدمیزاد که به هیچ چیز قانع نیست، پیش خدا شکایت برد که: «خداوندا! این سی و پنج سال کم است، مقداری بر آن بیفزا تا بتوانم عبادت تو را در آخر عمر به جا بیاورم، زیرا، این سی و پنج سال برای همهی اعمال ”چنان که افتد و دانی“ هم تکافو نمیکند».
▬ چون حرف عبادت پیش کشید، خداوند فرمود تا از عمر درازگوش که از همه ساکتتر بود بیست سال برداشتند و بر عمر آدمی گذاشتند.
▬ بنا بر این، عمر بشر از سی و پنج سال به پنجاه و پنج اضافه شد.
▬ اما متأسفانه چون این بیست سال از عمر درازگوش بود، آدم پس از سی و پنج سالگی ناچار شد مثل درازگوش کار کند و جان بکند و باز محلی برای عبادت نماند. باز نزد خدا شکایت برد.
▬ خداوند فرمود: ده سال از عمر «سگ» بردارند و بر عمر آدمیزاد بیفزایند.
▬ ولی متأسفانه باز هم کار به عبادت نرسید. زیرا، این ده سال، پس از پنجاه و پنج سالگی، پر از رنج و بیماری بود که آدم مرتب باید در حال «رژیم» باشد، «کم بخورد»، «کم حرف بزند» و هر روز درمانی به کار بندد. دلش هم خوش باشد که زنده است.
▬ فکر کنید در این صورت، آدمی چه «زندگی سگی» دارد، زندگیای که اگر بخواهند دوباره آن را به «سگ» برگردانند، هرگز قبول نمیکند!
مآخذ:...
هو العلیم