برداشت آزاد از درسهای اخلاق آیت الله محمد علی جاودان
░▒▓ قضیه
▬ خدای متعال از ما دو توحید خواسته است. یکی توحید در الوهیت و دیگری توحید در ربوبیت.
▬ توحید در الوهیت این است که تنها در برابر او سر به خاک بگذاریم. در برابر هیچ کس دیگری سر به خاک نگذاریم. اله یعنی، معبودِ واحد. توحید در الوهیت یعنی، توحید در معبود، یعنی، من جز خدای واحد، هیچ کس دیگری را نمیپرستم. آیا شیطان اینگونه بود؟ بله. گفت من نمیخواهم غیر تو را بپرستم. اجازه بده من تنها در برابر تو سر به خاک بگذارم. بنا بر این، از این امتحان سربلند بیرون آمد، اما، یک مطلب دیگر وجود داشت و آن مرحله دوم توحید بود که آخرین مرحله است. کسی که آن توحید را بپذیرد توحیدش تمام است و موحد است. موحدِ مقبول است. فرمانبر است.
▬ توحید در ربوبیت یعنی، قبول اینکه قانون، قانونِ خداوند است. من جز قانون خداوند، در برابر قانون دیگری سر فرود نمیآورم. هرچه او گفته میپذیرم. خدای متعال فرموده بود آدم را سجده کن. ببینید شیطان اله واحد را پذیرفته، اما، ربّ واحد را نپذیرفته. شیطان در اینجا گیر دارد. جز در برابر خداوند سر به خاک نمیگذارد این بسیار خوب است، اما، این معیار توحید نیست. معیار توحید این است که فرمان خدا را ببرد. فرمان خدا را ببرد.
▬ ببینید؛ ما گاهی خدای نکرده، خدای نکرده گناه میکنیم. با فرمان خدا مخالفت میکنیم، اما، قبول داریم این فرمان خداست و باید این فرمان را اجرا کرد و انکار نمیکنیم. اگر انکار کنیم مانند شیطان میشویم. شیطان خطاب به خداوند گفت: خدایا این فرمانی که تو دادی، فرمان درستی نبود. تو مرا از آتش خلق کردی و آدم را از خاک. آتش از خاک برتر است. این دستوری که دادی درست نیست. تمام دستوراتت درست است، اما، این یکی درست نیست. این توحید نقص دارد. مشکلش این است که اگر شما این توحید را نپذیری، تمام توحیدهای گذشته را هم خراب میکند. شش هزار سال سجده کرده، اما، قیمت ندارد. فقط یک دقیقه به آدم سجده کن، در آن صورت همه چیزت قبول است، اما، اگر این کار را نکنی هیچ چیز قبول نیست.
▬ ببینید معیار توحید، توحید در ربوبیت و فرمانبری از خدا است. نه سجده بر خدا. تنها سجده کافی نیست. من روزه میگیرم، حج میروم، نماز میخوانم، تمام دستورات را اجرا میکنم، اما، غیر از اینها خدای متعال از انسان خواسته است در برابر، ولی، و امام زمانش کرنش کند. شیطان زیر بار این نرفت. انسان باید در برابر امام زمانش کرنش کند. این آخرین مرحله توحید است. اطاعت از فرمان امام توحید است. انسان پرستی نیست، بلکه خداپرستی است. اینجا خدا پرستی انسان به آخرین و بالاترین مرحله میرسد. در اینجا مشخص میشود که انسان موحد است یا خیر. ببینید توحید شیطان در اینجا شکست خورده است. در برابر امام زمانش کوتاهی کرده و فرمان نبرده است. پذیرش امام زمان بالاترین مرحله توحید انسان است. انسان در اینجا به مرحله اعلای توحید میرسد.
▬ آنچه در اسلام اتفاق افتاد این بود: آقایانی که بعد از پیغمبر قدرت را بر عهده گرفتند، هیچکدام نمیگفتند نماز نخوانید. همان روزی که پیامبر از دنیا رفت، سقیفه برپا شد و ظهر همه نماز جماعت خواندند. قاعدتاً اینطور بود که همه نافله هم میخواندند. پس، ببینید هشت رکعت نافله ظهر را خواندند و نمازشان را هم به جماعت خواندهاند. نماز عصر را هم همانطور. اگر هم کسی در آن روز، روزه بود، روزهاش را نمیخورد. هم روزه را قبول داشتند، هم نماز را قبول داشتند، هم حج را قبول داشتند. پس، چه چیز را قبول نداشتند؟ امام زمانشان را قبول نداشتند. اگر آیه در خاطرتان باشد، خدای متعال فرموده بودند با قبول یک، ولی، و یک امام من از دین شما راضی هستم. اگر امامت را بپذیرید من نمازتان را میپذیرم و قبول دارم. اگرنه، نمازتان قبول نیست.
▬ در آیه ۳ سوره مبارکه مائده میفرمایند:.... رَضیتُ لکـُم الإسْلامَ دینا من در این صورت اسلام شما را قبول دارم... الیومَ أَکمَلتُ لَکـُمْ دینکـُمْ دینتان را کامل کردم. نعمتم را بر شما تمام کردم. من الآن این دین را پسندیدم. اگر این قسمت را کنار بگذارید، من دینتان را نمیپسندم. نکته بسیار مهمی است. دینتان را نمیپسندم. این دین اسلامی که من میخواهم نیست. این نکته بسیار مهم است.
▬ اسلام بدون امامت، اسلامی نیست که من میخواهم. اگر امام همراه این اسلام باشد من اسلامتان را میپسندم. اگر نباشد، نمیپسندم. خب این عرض تمام شد.
░▒▓ برهان
▬ حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در خطبه ۱۹۲ نهجالبلاغه میفرمایند: آیا نمیبینید خداوند انسانهای نخستین را از زمان آدم تا آخرین آنها را در این عالم با سنگهایی (منظور خانه کعبه است) آزمایش نموده. این سنگها را خانه محترم خود قرار داده و آن را موجب پایداری و پابرجایی مردم ساخته است. سپس آن را در سنگلاخترین مکانها و بیگیاهترین ریگزارهای زمین و تنگترین درّهها، در میان کوههای خشن و شنهای نرم و روان که گذر از آنها دشوار است و چشمههای کم آب و آبادیهای پراکنده قرار داد که نه شتر به آسانی در آن پرورش مییابد و نه اسب و گاو و گوسفند در آن علف مییابند (خلاصه؛ نه بنای قابل ملاحظهای دارد و نه سرزمین پرباری).
▬ سپس آدم و فرزندانش را فرمان داد که به سوی آن رخت سفر بربندند، با این دستور، کعبه جایگاهی برای سود بردن فرزندان آدم (علیهالسلام) از سفرهای خود و آخرین منزلگاه برای باراندازی آنان است. میوههای عالی (یا باطن) دلها از میان فلاتها و دشتهای دور دست و از درون درّههای عمیق و جزایر از هم پراکنده دریاها به سوی آن سرازیر میشود تا شانهها را متواضعانه حرکت دهند و لا اله الاّ اللّه گویان گرد این خانه طواف کنند به انسان میگویند باید دور این خانه بگردی. میگوید من حوصلهاش را ندارم. میگویند نمیشود باید بگردی؛ و با موهای آشفته و بدنهای پر گرد و غبار هروله نمایند، در طواف هم چیزی شبیه هروله وجود دارد؛ در حالی که لباسها را به کناری افکنده همه لباسهایشان را درآوردهاند و تنها دو تکه پارچه برتن دارند؛ و با ترک اصلاح سر و صورت زیباییهای خود را دگرگون ساختهاند.
▬ این آزمایشی است بزرگ و امتحانی است شدید و آشکار و پاکسازی مؤثری برای پدید آمدن نافرمان از فرمانبردار، یک امتحان سخت است. میپرسد آخر چرا در جای به این سختی هفت دور بگردم؟ خب میشد خدای متعال کعبه را در کشمیر قرار دهد. در گذشته به کشمیر بهشت روی زمین میگفتند. سبز و خرم بود. مانند مازندران خودمان نبود. چون در مازندران هوا شرجی است و باران فراوان میبارد و انسان ممکن است از بارانش آزار ببیند، اما، آنجا سبز و خرم است و چنین آزارهایی نیز وجود ندارد، اما، خداوند کعبه را در چنین سرزمینی قرار داده تا به وسیله آن انسانها را بیازماید؛ خدا زیارت آن را سبب رحمتش قرار داده است هر کس به آنجا برود رحمت خدا شامل حالش میشود؛ و آن را سبب وصول به بهشتش قرار داده است. کسی که این سختیها را تحمل کند به بهشت میرسد.
▬ به همان نسبت که آزمون، سادهتر بود پاداش و جزا نیز کوچکتر میشد و اگر پی و بنیانی که خانه کعبه بر آن نهاده شده و سنگهایی که بنای آن را بالا برده از زمرد سبز و یاقوت سرخ و درخشنده بود، شک و تردید در سینهها کمتر رخنه میکرد همه دلشان میخواست به آنجا بروند؛ و نیازی برای تلاش ابلیس جهت سیطره بر قلوب نبود و وسوسههای پنهانی از مردم منتفی میشد.
▬ ولی، خداوند، بندگانش را با انواع شدائد میآزماید و با انواع مشکلات، متعبّد میسازد آن سرزمین به گونهای است که حوصله انسان سر برود. از گرمایش بسوزد، و آب بد بنوشد.
░▒▓ ...
▬ در قسمت دیگری از این خطبه داستان شیطان را فرمودند. این شیطان فقط دو دقیقه تکبر ورزید. فقط دو دقیقه. صد هزار سال عبادت کرده بود. دو دقیقه تکبر کرد. البته، فرمودند شش هزار سال، اما، شش هزار سالی که ما نمیدانیم سالهایش چه نوع سالهایی ست! فرمودهاند که ما نمیدانیم چه سالهایی ست. سالهای آخرت بوده یا نوع دیگری. شش هزار سال سر به سجده گذاشته و برنداشته است. در دو دقیقه آن را تباه کرد. خداوند فرمود در برابر یک انسان، کوچکی کن، اما، او این کار را نکرد. میفرماید: آیا نمینگرید که خداوند به خاطر خود بزرگ بینی، او را کوچک ساخت؟ و به جهت بلند پروازی او را پست و خوار گردانید، پس، او را در دنیا طرد شده، و آتش جهنم را در قیامت برای او مهیا فرمود؟
░▒▓ ...
▬ اگر قرار بود خداوند تمام پیامبران و امامان را به گونهای زیبا بیافریند که انسانها را به زیبایی و جلالت خویش مقهور کنند، تمام انسانها صف میبستند تا در برابرشان به خاک بیفتند، اما، خداوند مخلوقات خود را با اموری که از اصل آن آگاهی ندارند آزمایش میکند، یک انسان است و کاملاً مانند شماست. هرچه به او نگاه میکنید، میبینید تفاوتی با شما ندارد. خدای متعال فرموده است که باید در برابر او کرنش کنید. نمیدانید چرا! باید اطاعت کنید، زیرا، خداوند فرموده است. زیرا، خداوند فرموده است. زیرا، خداوند فرموده است، اما، خداوند مخلوقات خود را با پارهای از آنچه که از اصل آن آگاهی ندارند آزمایش میکند، ما دلیل بخشی از اموری که باید انجام دهیم را نمیدانیم. چرا صبح دو رکعت نماز بخوانیم؟ چرا ظهر چهار رکعت بخوانیم؟ چرا هفت بار دور خانه خدا بگردیم؟ چرا هفت سنگ به شیطان بزنیم؟ آقا صد تا سنگ بزنم که بهتر است. نه، باید هفت سنگ بزنی، اما، خداوند مخلوقات خود را با پارهای از آنچه که از اصل آن آگاهی ندارند آزمایش میکند، تا بد و خوب تمییز داده شود و فرمانبردار از نافرمان مشخص شود، و تکبر و خودپسندی را از آنها بزداید.
▬ وقتی که موسی بن عمران و برادرش هارون (علیهما السلام) بر فرعون وارد شدند، و جامههای پشمین به تن و چوب دستی در دست داشتند، و با فرعون شرط کردند که اگر تسلیم پروردگار شود، حکومت و ملکش جاودانه بماند و عزتش برقرار باشد، فرعون گفت: آیا از این دو نفر تعجب نمیکنید که دوام عزت و جاودانگی حکومتم را به خواستههای خود ربط میدهند، در حالی که در فقر و بیچارگی به سر میبرند؟ اگر چنین است چرا دستبندهای طلا به همراه ندارند؟ این سخن را فرعون برای بزرگ شمردن طلا و تحقیر پوشش لباسی از پشم گفت، درحالیکه اگر خدای سبحان اراده میفرمود، به هنگام بعثت پیامبران، درهای گنجها و معدنهای جواهرات و باغهای سرسبز را به روی پیامبران میگشود.
▬ اگر پیامبران الهی دارای چنان قدرتی بودند که مخالفت با آنان امکان نمیداشت، و توان و عزتی میداشتند که هرگز مغلوب نمیشدند، و سلطنت و حکومتی میداشتند که همه چشمها به سوی آنان بود، از راههای دور بار سفر به سوی آنان میبستند، این قدرتی است که همه خواهان آن هستند و میآیند تا شاید از کنار آن به یک قدرتی برسند. عدهای به امید آیندهی اسلام، مسلمان شدند. زیرا، حساب میکردند که اسلام در آینده به قدرتی میرسد و شاید اینها هم در آنجا به قدرت برسند. اعتبار و ارزششان در میان مردم اندک بود، و متکبران در برابرشان سر فرود میآوردند، و تظاهر به ایمان میکردند، از روی ترس یا علاقهای که به مادیات داشتند. هر کس ایمان میآورد یا از سر ترس بود یا به امید به دست آوردن قدرت و ثروت. در آن صورت، نیتهای خالص یافت نمیشد و اهداف غیر الهی در ایمانشان راه مییافت.
مآخذ:...
هو العلیم