حامد دهخدا؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
░▒▓ قضیه
▬ پنجشنبه شب اخیر ششم تیر نود و دو در برنامه تلویزیونی «شب آفتابی» از شبکه پنج سیمای ج.ا.ا.، عالیجناب بیژن نامدار زنگنه، وزیر کابینه عالیجنابان، میرحسین موسوی، اکبر هاشمی بهرمانی، و محمد خاتمی، ضمن نواختن انتقادات کوبنده موسوم به «سیاهنمایی» (نقد بدون هیچ ذکر خیری و اشد ناسپاسی) نسبت به دولت احمدینژاد، گفت، دوران فکر انقلابی به سر آمده و دوران تحمل و مداراست.
▬ ایشان، با یادآوری لنگه اول رباعی درخشان فرخی سیستانی که «یا ما سر خصم بکوبیم به سنگ،... یا او سر ما به دار سازد آونگ»، تکرار مکرر این بیت در ایام انقلاب را از اول اشتباه خواندند (بیت دوم رباعی که قرائت نفرمودند این بود: «القصه در این سراچه پر نیرنگ، ... یک کشته بنام به که صد زنده به ننگ»).
▬ به زعم ایشان، باید به جای انقلاب با همان پیشینیان بر سر ترمیم وضع پیشین میساختیم. او که عضو بنیاد خاتمی هم بود، در شهریور سال ۱۳۹۰ نیز از خدمت در جمهوری اسلامی، شدیداً ابراز ندامت کرده بود (خبرآنلاین/ پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۰).
▬ حالا، معلوم شد که چرا مردان عصر سازندگی و اصلاحات «غیرخودی» شمرده میشدند. آنها، دیگر نمیدانند چرا ما انقلاب کردیم. واقعاً درک آنها از سیاست، به یک تکنیک و فن، و نه یک اقدام انسانی و اخلاقی و الهی تقلیل یافته است.
▬ اکنون که عالیجناب بیژن نامدار زنگنه، نامزد محتمل تصدی وزارت نفت، یک «انقلابی توبهکار» است، به نظر میرسد که درسهای «سیاست توحیدی» را باید تکرار کرد. باید درسهای سیاست مقاومتی و انقلابی را تکرار کرد. باید به ایشان و سایر تکنوکراتها، دوباره آموخت که مؤمن و مسلمان، وقتی بر سر چهار راه دنیا، در ایران، ایستاده است، باید انقلابی باشد. او در سرزمینی نیست که طواغیت جهان به آن چشم نداشته باشند. وقتی مطابق قواعد آنان، مشغول معامله با ایشان هستی، آنها مشغول دسیسه علیه تو هستند. پس راه نیکبختی این ملت از راه دیگر است. عالیجناب بیژن نامدار زنگنه، برای حفظ نام و جان و مال و ناموس خود هم که شده، باید دنبال سیاست توحیدی و مستقل از قدرتهای دنیا باشد. باید دوباره خیلی چیزها را یادآوری کرد.
░▒▓ گام نخست برهان
▬ باید در برابر کسانی که هدفهای غیر خدایی دارند، و تلاش آنها در انجام تکلیف الهی نیست، و تنها هدفشان خودشان، مقامشان، بلند کردن و عزیز نمودن حزبشان است، بیتفاوت نباشیم. یا به فکر هدایت آنها یا مرزبندی با آنها باشیم؛ زیرا او که خط صحیح الهی ندارد، همه افراد و گروهها و گروهکها در او طمع میورزند، و همچون لاشهای میشود بیاراده در اختیار لاشخورانی متعدد که هر روزی او را به سویی میبرند و همین که کارشان را از او کشیدند، رهایش میکنند و به سراغ دیگری میروند.
▬ مرحوم مطهری سفارش میفرمود که این جمله دعا را زیاد به خود تلقین کنید: «خاب الوافدون علی غیرک و خسر المتعرضون الا لک»... یعنی باختند کسانی که در خانۀ دیگری رفتند، و خسارت یافتند آنهایی که به غیر تو مراجعه نمودند.
▬ انسان یکی از خطوط را باید برود:
• خطی که خودش به میل خود برای خویش معین میکند.
• خطی که دیگران برای او معین میکنند.
• خطی که خدا برای او تعیین کرده است.
▬ خط اول، صحیح نیست، زیرا هر روز تصمیماتی میگیرم و روز بعد میفهمم که راهم اشتباه بوده است. همه اینها به آن دلیل است که ما معاد اعمال خود را نمیدانیم.
▬ خط دوم هم غلط است؛ امیرالمؤمنین (ع) فرمود: مادر مرا آزاد زایید و اکنون چرا اسیر هوس این و آن باشم. این طاعتهای کورکورانه، خود شرک است.
▬ باقی میماند راه سوم که همان راه خدای متعال است. «تاریخ حریت» نشان میدهد که راستقامتان تاریخ، بندگان نیک خدای ابراهیماند. خدای قادر متعال که روح عظیم «حر» در غایت سیر صعودی خود در او محو و متعالی میشود. آن، حال رهایی است.
░▒▓ گام دوم برهان
▬ وقتی نام «خدا» برده میشود، دلهای کسانی که ایمان به آخرت ندارند، ناراحت میشود، لکن تا نام غیرخدا برده میشود با شادی خاصی به هم بشارت میدهند (زمر/۳۸). مثلاً تا گفته میشود که طبق فرمان خدا باید با این عمل یا شخص یا گروه مبارزه کرد، تکلیف الهی است، فرمان خداست، قیافهها در هم میرود؛ اما تا میگوییم طبق اصل فلان از قوانین بینالملل...، همان قیافهها از هم باز میشود. این، از نشانههای شرک آن مردم است. اگر بگوییم خدا میخواهد، عبوس میشوند، اگر بگوییم مردم انتظار دارند، شاد میشوند. به جای خدا توجه به غیر او، و به جای قانون او به قانون غیر، دلبستگی دارند، این خود نشانۀ انحراف یک امت است.
▬ و اینها نشانه شرک است...
▬ و شرک، گناه نابخشودنی است، و غیر شرک، همه گناهان بخشودنی است (نساء/۴۰).
▬ البته بخشش خداوند نسبت به افرادی است که او بخواهد، و خواست خدای حکیم مربوط به یک سری آمادگی و لیاقتهای خود انسان است.
░▒▓ گام سوم برهان
▬ نشان او که مشرک نیست، اخلاص و خلاص و امان و ایمان و امن و آرامش و رهایی و حریت است.
▬ مؤمن، توقع و انتظاری از دنیای محدودیتها ندارد. دنیا، توش و توان تسویه حساب موهبت عظیمی که او به دنیا عطا میکند را ندارد. قرآن الگوی این مؤمنان را کسانی میشمرد که پس از آن که غذای مورد نیاز خود را آن هم به وقت افطار در شبهای پی در پی به محرومان جامعه (یتیمان و اسیران و...) دادند، گفتند که ما از شما محرومان نه انتظار جزاء و پاداش داریم و نه توقع مدح و شکر (انسان/۱۰-۵).
▬ بنا بر این، اگر شخصی، در برابر عملی که انجام میدهد، اراده مزد و مدح از مردم داشت، و همین که دید کسی از کار او مدحی نکرد، پشیمان شود، ایمان و اتکال بایسته به خدا ندارد و لازم است در جهانبینی خود تجدید نظر کند.
▬ نشان دیگر مؤمن، همو که مشرک نیست، آن است که عواطف و غرایز شخصی در حرکت او اثر نمیکند. چنان که پایه استحکام ایمان خود را در آن میبیند که در بدر عموها و پسرعموهای خویش را به خاک میافکند. او کسی است که حاضر نیست که غرایز خود را رها کند. وقتی دشمن غدار را بر زمین کوبید، و او بر رخ مبارک آب دهان انداخت، پس، امیر بر نفس خود صبر کرد تا غضب را فرونشاند و سپس خصم یزدان را به فرمان یزدان و فقط به فرمان یزدان بکشت.
▬ این درجه از حریت، موجب آن است که مؤمن هیچگاه پشیمان و ناکام نیست؛ زیرا هر چه میکند برای خدا میکند و اجر خویش را نزد یزدان نیکیدهش محفوظ میشمرد. بنابراین کاری به شکست و پیروزی و گرفت و نگرفت ندارد و همان طور که قبلاً گفتیم عقدهای در او نیست. زیرا ریشۀ تمام عقدهها انتظارهای واقع نشده و ناکامی ماست، و انسان با اخلاص هرگز ناکام نیست، چون کام خود را از رضای حق و مقبول شدن نزد او میگیرد و با خاطر آسوده به آینده و معاد و غایت عمل خویش نظر دارد.
▬ تمام تمام تمام تمام تمام تمام آنچه از مصائب دنیا هست، جملگی از شرک برمیخیزد، و از این رو، مهمترین همت ابراهیم و ابراهیمیان همین بوده است که «شرکزدایی» و سپس، «دیدگاه توحیدی» را به بشر تقدیم کنند.
░▒▓ فرجام
▬ اگر مقصود عالیجناب بیژن نامدار زنگنه، از کنش سیاسی، آن هم اینچنین تند و تیز و آتشین، این است که خود و دیگران را به نیکبختی برساند، نیک بداند که با کارگزاری سازندگی یا روشنفکری اصلاحات، تشویش به دست میآید. آزموده را آزمودن خطاست. او خود میداند که رأی متزلزل کنونی به تمام اتحاد کارگزاران و روشنفکران، از فرط آزار تحریمها بر مردمی است که در زیر و رو کردن قوه مجریه، راه گریزی میجستند، نه از فرط علاقمندی به کارگزار و روشنفکر. پس از سی و پنج سال که از انقلاب اسلامی میگذرد، یادآور میشود که چرا ما علیه طاغوت انقلاب کردیم. در پی خوشبختی...
▬ اگر بتوانیم از قید و بندهای شیطانی برهیم و در درگیریهای درونی پا بر هوای نفس گذاریم و در جهاد بیرونی، طاغوتها را نابود کنیم، دیگر عوارض دنیا، ریخت بدبختی به خود نمیگیرند. همه ریخت بدبختی دنیا، از خط انحرافی شرک و وسوسۀ درونی و طاغوت است، و «شرکزدایی» مقدم بر «دیدگاه توحیدی» است.
▬ ای انسان؛ این تکیهگاههایی که برای خود گرفتی، و امید کمک و نفع و عزت از آنها داری، همچون تکیه بر تار و پود عنکبوت است (عنکبوت/۴۱). آنها قادر بر نفع و ضرر برای خود نیستند، چه رسد تا بتوانند تو را به جایی برسانند. تمام آنچه به آنها اتکاء میکنید، اگر با هم جمع شوند، قادر به خلق مگسی نیستند. آیا تو عزت را از ناحیۀ این غیر خداها میخواهی؟ و گاهی نمونههایی بیان میفرماید که چگونه دار و دسته قارون و فرعون (روشنفکر و کارگزار) و اطرافیان نمرود نتوانستند جلو قهر خدا را بگیرند.
▬ قرآن، برای شرکزدایی راههایی ارائه فرموده است:
• اول، بیان ماهیت آن است: تقریر این ضابطه که این قدرتها که نه قادر بر نفع و ضروری هستند و نه قادر بر آفریدن نه حفظ کردن نه عزیز ساختن نه... چگونه میتوانند مایۀ امید ما باشند. باید در راه خدا و به فرمان خدا و مطابق راه و رسم او در عالم پیشرفت و چشم به فرجام الهی عمل داشت.
• دوم، تعیین مصادیق عینی آن است. چگونه افرادی به غیرخدا و طاغوت تکیه کردهاند و نتیجهای نگرفتند.
• سوم، مقایسه موقعیتهای شرکآلود و توحیدی. این تکیهگاههایی را که شما متوجه آن شدهاید و آنها را میخوانید بندگانی هستند همچون خود شما موجوداتی هستند محدود، ضعیف، عاجز، نیازمند و راستی چرا شما عزت خود را از دست دادهاید و در برابر کسانی چون خودتان این قدر کرنش میکنید؟ آدم از بیبصری بندگی آدم کرد... گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد... یعنی در خوی غلامی زسگان پستتر است... من ندیدم که سگی نزد سگی سر خم کرد.
• حالا عالیجناب، بیژن نامدار زنگنه، درمییابد که مردان هوشمند و نیرومند انقلابی چرا با فرخی سیستانی همصدا میشدند: یا ما سر خصم بکوبیم به سنگ،... یا او سر ما به دار سازد آونگ، القصه در این سراچه پر نیرنگ، ... یک کشته بنام به که صد زنده به ننگ».
• چهارم، افزایش و افزایش و افزایش بیش از پیش یاد و ذکر خدا است. ذکر و عبادت و یاد و خلوت با خدا روح توحید را در انسان شکوفا میکند. کمک میکند تا رفته رفته مصداق الهی هب لی کمال الانقطاع الیک شود.
مآخذ:...
هو العلیم
این عالیجناب گفتنتان فوق العادست..