فیلوجامعه‌شناسی

دفاع از ”کلمه“

فرستادن به ایمیل چاپ

حامد دهخدا


← گفتم که باید از ”سروشیسم“ خلاص شویم.
← هنوز خلاص نشده‌ایم.
← حضور آموزه توزیع شده ”مصلحت“ که توسط کسانی غیر از ”الْفُقَهَاءِ، صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاه“ و همان کارگزاران و روشنفکران انجام می‌گیرد، نشان از آن دارد که هنوز از ”سروشیسم“ خلاص نشده‌ایم؛ تا خرخره در آن فرو رفته‌ایم.
← ولی چگونه؟ چگونه باید از ”سروشیسم“ خلاص شد؟ در این وادی، حرف حساب و کلام منصفانه چیست؟
← سروش از این حرف می‌زند که هر کس، فهم خود را دارد، و درک هیچ دو تن، نمی‌تواند مانند هم باشد؛ پس، حقیقت مطلقی که قابل شناسایی باشد در بین نیست. پس، حقیقت مشترکی که از سوی دو ذهن، به یک سان قابل فهم باشد نیز در بین نیست. پس، مفاهمه و همدلی نیز میسر نیست.
← این سخن سروش، که در ”قبض و بسط تئوریک شریعت“ بلوغ یافت، بسیار پاسخ گرفته است، و در رأس هر پاسخی چنین گفته‌اند که این برداشت سروش آشکارا درگیر تناقض درونی با خود سخن اوست. از سویی می‌گوید تفاهم میسر نیست، اما مآلاً باید بپذیرد که خود، توقع دارد که دیگران سخنان او را بوضوح بفهمند و بپذیرند. غیر از این، نفس استدلال او عبث می‌نماید.
← چگونه است که گفتار سروش کاملاً قابل فهم است، ولی سایر گفتارها (از جمله گفتار دینی) کم و بیش غیر قابل فهم، و تفاهم در مورد آنها ناممکن؟
← در میان این همه ادعای فهم‌ناپذیری، خود سروش یک استثناء بزرگ است؛ اینجا و آنجا سخنرانی می‌کند، تا دلت می‌خواهد از کلمات غریب پارسی که نمونه آنها را در متون کهن قرن چهارم هجری می‌توان یافت استفاده می‌کند، و مخاطبانش را از این انکشاف کلمات کهن به وجد می‌آورد، و البته باور دارد که آنان که برای او کف می‌زنند، حرف‌های او را می‌فهمند، و فلسفه او را که ”فهم‌ناپذیری“ را تبلیغ می‌کند، ”می‌فهمند“، که اگر چنین نبود، سخن گفتن او عبث بود.
← او می‌گوید که دنیای آمر به معروف، با دنیای مرتکب و مجتنب از معروف متفاوت است. پس، آمر به معروف، هیچ گاه نمی‌تواند به قاطعیت مکلف بودن دیگری را دریابد، چرا که دنیای آنان متفاوت است. از این پس بود که به آمران به معروف و ناهیان از منکر، ”گروه فشار“ نام نهادند.
← ”گروه فشار“ متولد شد.
← تا قبل از ”مصلحت‌گرایی“ و ”سروشیسم“، ”گروه فشار“ همان جماعت ”ایثارگری“ بودند که در راه فضیلت ”تکلیف“، ”جان برکف“ و قابل احترام بودند. همان‌ها بودند که به دور از فروش ”حقیقت“ به ”مصلحت“، در پی رهایی ”مستضعفان جهان“ از ”استکبار جهانی“ بودند.
← ولی نه رفته رفته، بلکه ناگهان، ”گروه فشار“ نام گرفتند. آنها درکشان به قدر و اندازه غلامحسین کرباسچی نبود؛ نماد مدیرانی که بنا به باور اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی در خطبه نماز جمعه، باید دستشان را باز می‌گذاشتند تا به آنچه ”مصلحت“ می‌دانند، شجاعانه عمل کنند.
← ”گروه فشار“، ”مرتجعانی“ ”شدند“ که این دستاورد مهم فقه کارگزارانی و اصلاحاتی را نمی‌فهمیدند.
← ”ایثارگران“ دیروز به ”گروه فشار“ امروز بدل شدند.
← باری؛ بازگردیم به بحث اصلی‌تر خودمان: دفاع از ”کلمه“. در مقابل سروش، سیاست ”به‌رسمیت‌شناسی“ بر آن است که برای درک نحوه عملکرد مفاهمه، باید در گام نخست به بدیهی‌ترین باوری که موتور محرک هر گفتگوست توجه کرد: ”هر گفتاری یک گوینده، و اقلاً یک شنونده دارد، و هدف گوینده بر جای گذاشتن اثر بر دیگران است“. به نظر، بدیهی می‌آید، و در عین حال، مهم است.
← باید این کارکرد مفاهمه‌ای زبان را از رفتار غیرمفاهمه‌ای زبان که طی آن، تنها ”حرف پرتاب می‌شود“ متمایز کرد. وقتی از مفاهمه حرف می‌زنیم و دنبال مفاهمه هستیم، چنین الگویی از ارتباط را مد نظر قرار می‌دهیم. اینکه هر کسی به هدف مفاهمه حرف می‌زند، نه عبث و مهمل. و هر کسی به هدف مفاهمه می‌شنود، نه بیهوده و از سر بیکاری.
← در این قسم تحلیل زبان، باید مرجع لغات را در کاربرد چند فاعلی و میان‌ذهنی(intersubjective) مفاهیم مد نظر داشت. هر لغت، طوری ابراز می‌شود که بیش از یک نفر آن را بفهمد. هر گفتار، یک سخنگو و حداقل یک شنونده دارد، و هدف سخنگو، اثر گذاشتن بر دیگران است. باید بین چنین کاربرد شخصی زبان، و کاربرد غیرشخصی زبان تمیز قایل شد.
← ارتباط غیرشخصی، رقیب مفاهمه است، و ضمیر سوم شخص در این میان، عامل سوء تفاهم است. یکی از ویژگی‌های مفاهمه، و چه بسا تعریف اصلی مفاهمه، همین درگیر شدن فاعل ”کلمه“ در ”کلمه“ است(چه فاعل ابراز کلمه و چه فاعل مخاطب کلمه). در سخن گفتن و گفتار، زمان‌ها همیشه در ارتباط با زمان حال هستند، و باید راه را به روی زمانی بگشایند که گذشته را بر حسب زمان حال و برای فاعل مفاهمه تعریف می‌کند. به بیان ساده‌تر، می‌خواهم بگویم، که زبانی که قابل درک باشد، باید بتواند همه چیز را در اطراف مفاهمه و زمان حال و فضای مشترک بین طرف‌های مفاهمه، یکجا در خود تلفیق کند، و گر نه، فهم‌ناپذیر خواهد بود. فرض اینکه زبان چنین ظرفیتی را ندارد، از بی‌ایمانی به ”کلمه“ برمی‌خیزد که فی‌الفور فیلسوف سروشی را به تناقض‌های ناگشودنی در نظام نظری خود می‌افکند.
← واقع آن است که ساختار بسیاری از زبان‌های هند و اروپایی به صورتی است که ما را در تجزیه و تحلیل ضمایر گمراه می‌کند و اگر از این معضل این زبان‌ها آگاه نباشیم، به تناقض‌گویی‌های فلسفی عجیب و غریب مبتلا خواهیم شد. سخن سوم شخص، غیر قابل درک تصور می‌شود، در حالی که سوم شخص نوعی دوم شخص است که در زمان حال و در جریان مفاهمه جاری ”احضار“ می‌شود.
← در حقیقت، زبان راستین مفاهمه‌ای که حاوی معناست، به جای سه ضمیر، فقط دو ضمیر من و تو را دارد. در زبان‌های هند و اروپایی، سوم شخص، در ارتباط با اول و دوم شخص، بی‌نشان است. بدانید که ضمیر سوم شخص یک پدیده جهانشمول نیست و اساساً واقعی نیست.
← آنچه در زبان‌های هند و اروپایی پنهان یا بهتر بگویم ساده‌سازی شده، حضور سوم شخص در اینجا و اکنون است که عملاً در زبان محاوره نقش دوم شخص را پیدا می‌کند، و اگر اینچنین نبود، سوم شخص قابل فهم نمی‌نمود. همین کارکرد است که کارکرد زبان را به رغم آنچه در بدو امر به نظر سروش می‌رسد، از حالتی ”غیرشخصی“، به حالتی ”شخصی“ تبدیل می‌کند. نکته دیگر، این حقیقت است که زبان در یک حضور بی‌زمان رخ می‌دهد و اگر اینطور نباشد، ”کلمه“ غیرقابل درک می‌شود.
← فیلسوفی که به نقش زمان، فضا، دور افتادگی سوم شخص، و نقش کنایه‌ها و استعارات در ابهام‌افکنی در زبان و روایت و ”کلمه“ تأکید می‌کند، هیچ چیز جز اصل اساسی و پایه‌ای زبان و ”کلمه“ را فراموش نکرده است: ”هر گفتاری یک گوینده، و اقلاً یک شنونده دارد، و هدف گوینده بر جای گذاشتن اثر بر دیگران است“. اگر زمان، دورافتادگی سوم شخص، و کنایه‌ها و استعارات را دلیلی بر فهم‌ناپذیری بایسته زبان قلمداد کنیم، باید اصل وجود زبان و ”کلمه“ را انکار کنیم، چنان که سروش چنین می‌کند.
← ”کلمه“ به طرز رازآمیزی مهم است؛ طوری که انکار آن، به الحاد راه می‌برد، چنان که در مورد سروش چنین شد. در اینجا و در این باب، نمی‌خواهم بتفصیل چیزی بگویم. شاید زبان و قلم بسوزند؛ باید از توحید بگویم. تنها می‌گویم که در این موضوع جای تأمل، بسیار است... .
← در سیاست ”به‌رسمیت‌شناسی“، توضیحات بیشتری دارم كه از این پس خواهم گفت...

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.