دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ گفتیم که نظام نهادی، برای انتقال به نسل بعد، به توجیه یک جهان نمادی درمیآید، و وقتی جهان نمادی، خود جزئی از نظام نهادی میشود، خود به موضوعی برای تأمل نظری تبدیل میشود: «پس از آنکه جهان نمادی به عنوان نخستین فراورده اندیشه نظری عینیت خارجی یابد، امکان تفکر منظم درباره ماهیت آن جهان به وجود میآید».
▬ این تأملات نظری، یا همان تأملاتی که خود مشروعیتبخشیها و توجیهگریهای پیشین که به تاریخ پیوستهاند را به موضوع تأملات بیشتر تبدیل میکنند، را میتوان «مشروعیتبخشی درجه دوم» (second level of legitimation) نامید.
▬ این «شیوههای خاص حفظ جهان، هنگامی ضروری میشوند که جهان نمادی به صورت یک مسأله درآید».
▬ از آنجا که همه مشروعیتبخشیهای درجه دوم، اصولاً، به منظور حفظ جهان نمادی ساز میشوند، نه لزوماً دستیابی منطقی به یک حقیقت، «لازمه این مشروعیتبخشیها، از همان آغاز، استفاده سرشار از سفسطه عقلی است».
▬ از این قرار، جهان نمادی از حالت پراگماتیک خود درمیآید. در واقع، نمادها و نهادها، دیگر آشکارا متکی به دلایل و اقتضائات ملموس عملی نخواهند بود. جهان نمادی به دو حیطه و قلمرو ساده و سفسطهآمیز تبدیل خواهد شد.
▬ «به اعتبار این واقعیت که همه پدیدههای اجتماعی ساختهایی هستند که در جریان تاریخ از طریق فعالیت انسانی به وجود میآیند،... هر جهان نمادیای در آغاز غیریقینی و مشکوک است». بنا بر این، مسألهای که «مشروعیتبخشی درجه دوم» را ضروری میسازد، همانا درجه غیریقینی شدن این جهان است.
░▒▓ «مشروعیتبخشی درجه دوم» از نسلی به نسل دیگر
▬ «دقیقاً، به دلیل آنکه جهان نمادی را نمیتوان آنگونه که هست، در زندگی روزمره با تجربه آزمود، ... ”تعلیم“ معنی آن، به نحو مستقیم و سرراستی که معانی زندگی روزمره را توان آموخت امکانپذیر نیست»، پرورش اجتماعی، هرگز کاملاً موفقیتآمیز نیست.
▬ «تفسیرهای انحرافی، درباره جهان نمادی، برای گروههایی از ساکنان به صورت مشکوک و هماهنگ درمیآیند». «تفسیر انحرافی، ... با پایگاه جهان نمادیای که از آغاز تشکیل گردیده به مبارزه برمیخیزد». «چنین گروههای بدعتگذاری، نه تنها تهدیدی نظری برای جهان نمادی ایجاد میکنند، بلکه تهدیدی عملی در مقابل، نظام نهادی که حقانیتش به وسیله جهان نمادی مورد بحث مشروعیتبخشی گردیده نیز به وجود میآورند». در این مواقع، ابزارهای عقلی برای حفظ جهان نمادی... به کار میافتد.
▬ «مسأله بدعتگذاری یا الحاد (heresy)، غالباً نخستین نیروی محرک برای تعقلی ساختن منظم جهانهای نمادی بوده است». «جهان نمادی را ابزارهای عقلیای که به منظور دفع هماوردجویی گروههای الحادی درون جامعه ساخته شدهاند، نه تنها مشروعیتبخشی، بلکه اصلاح نیز میکنند».
▬ «فرصتی بزرگ، برای ظهور مفاهیم عقلی به منظور حفظ جهان، هنگامی دست میدهد که یک جامعه یا جامعه دیگری که تاریخ کاملاً متفاوتی دارد، مواجه شود. مسألهای که بر اثر چنین مواجههای مطرح میشود، نوعاً حادتر از مسألهای است که بر اثر بدعتهای درونی جامعه مطرح میگردد».
▬ «ظهور یک جهان نمادی احتمالی، به این دلیل تهدیدی محسوب میشود که وجود آن از حیث تجربی نشان میدهد که جهان متعلق به هر جامعه چندان اجتنابناپذیر هم نیست». «دو جامعهای که با دنیاهای متضاد با یکدیگر روبرو میشوند، هر دو، ابزارهایی عقلی به وجود خواهند آورد که برای حفظ دنیاهای مختص به خودشان طرح ریزی شدهاند، ... اما، اینکه کدام یک از آن دو پیروز خواهد شد، بیشتر به قدرت بستگی خواهد داشت تا به چیرهدستی نظری مشروعیتبخشان مربوط باشد. البته، در مورد تعارضهای درونی جامعه نیز همین سخن را میتوان گفت».
مآخذ:...
هو العلیم