دکتر حامد حاجیحیدری؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ «هویت، خود را با کنشی که از لحاظ اجتماعی عینیت یافته است، یگانه مییابد؛ فیالمثل، ”من اکنون، در حال کتک زدن خواهرزادهام هستم“، پس، من یک دایی در نظام مردسالار هستم. بدین ترتیب، یک جزء از خویشتن، به عنوان اجراکننده این کنش عینیت مییابد».
▬ «هرگاه این جلوههای عینی (تجربه کتک زدن خواهرزاده) بر هم انباشته شوند، ... یک بخش کامل خودآگاهی بر حسب این جلوههای عینی ساخته میشود. ... این قسمت، در حقیقت، همان ”خویشتن اجتماعی“ است که مجزا از نفس در کلیت آن و، حتی، در مواجهه با آن به نحوی ذهنی به تجربه در میآید».
▬ «کنشگر با نمونهسازیهای مربوط به رفتاری که در جامعه عینیت یافتهاند، عملاً یکی میشود، ولی، بعدها وقتی درباره رفتارش میاندیشد، بار دیگر از آنها فاصله میگیرد». «به این ترتیب، هم خود کنشگر، و هم دیگران کنشگر نه به عنوان افراد یگانه و بیهمتا، بلکه به عنوان تیپ شناخته میگردند. این تیپها قابل تبدیل به یکدیگرند».
▬ «نقشها، تیپها یا انواع کنشگران در یک اندوخته معرفت عینیت یافته مشترک میان جمعی از کنشگران محسوب میشوند». «نقشها از طریق زبان عینیت مییابند».
▬ «در اندوخته معرفت همگانی، ضوابطی برای اجرای نقش وجود دارد که در دسترس همه اعضای جامعه، یا حداقل در دسترس کسانی که اجراکنندگان بالقوه نقشهای مورد بحث میباشند، واقعند. این قابلیت دسترسی همگانی خود جزء همین اندوخته معرفت است؛ نه تنها ضوابط نقش X برای همگان معلوم و شناخته شده است، بلکه شناخته بودن این ضوابط نیز شناخته شده است».
░▒▓ تکوین نقشها
▬ نقشها، مصادف شکلگیری نمونهسازیها پدید میآیند، و از این لحاظ با نهادها شکل میگیرند، و نهادها، تقدمی بر آنها ندارند؛ «سرچشمههای اولیه نقشها، مثل سرچشمه نهادها، در همان فرایند اساسی عادتسازی و عینیسازی قرار دارند».
▬ «نقشها نظم نهادی را نمایش میدهند». «این نمایش در دو سطح صورت میگیرد: خویشتن و نهاد».
▬ ۱. «اجرای نقش، نمایشگر خویشتن است». فرد بر خود آگاهی مییابد.
▬ ۲. «نقش، نمایشگر یک رابطه کامل نهاد با رفتار است». «نهاد، تنها از طریق چنین نمایشی در نقشهای اجرا شده، میتواند در تجربه حقیقی به منصه ظهور برسد». «نهاد با مجموعه کنشهای برنامهریزیشدهاش مثل متن نوشته شده یک درام است».
▬ نمود نهاد، با «نقش» محقق میشود. نقشها، وجود نهادها را همواره به منزله حضوری واقعی در تجربه افراد زنده امکانپذیر میسازند... «اما، همه این نمایشها گرفتار سکوت مرگ میشوند ... مگر آنکه پیوسته در کردار حقیقی انسان زندگی تازه از سر گیرند».
▬ نقشها، تابع (۱) نظم نهادی و (۲) همسازی درونی نقشها هستند: «هر اجرای نقش مشخصی، به جنبه عینی نهاد، و مآلاً، به سایر نقشاجراکردنهای تکمیلی و به طور کلی، به مفهوم نهاد دلالت میکند».
▬ نقشها بر حسب میزان نهادی بودن نظم نهادی نیز بر دو دسته تقسیم میشوند: استراتژیک و غیراستراتژیک (معمولی). نقشهای استراتژیک کمک میکنند که وحدتی در آگاهی و رفتار اعضای جامعه باقی بماند، یعنی، رابطه خاصی با دستگاه توجیهگر جامعه دارند. ... اکثراً در نهادهای سیاسی و دینی جای دارند.
▬ در مجموع، نقشها را از دو جهت میتوان بررسی کرد: ۱) نظم نهادی را مینمایند. ۲) مفهوم عینی نقشها که ریشه در نظم نهادی دارد.
▬ از آن رو که نهاد، بخش شناختی زندگی روزمره است، و نقشها نمود عینی نهادها؛ پس، نقشها برای جامعهشناسی پدیداری نقش کلیدی دارند.
▬ به تعبیر دیگر، نقشها را می توان از دو جهت بررسی کرد: ۱) از آن جهت که نظم نهادی را مینماید؛ ۲) از آن رو که در شعور تک تک افراد تجلی مییابند. این، تبلوری از دیالکتیک اصلی جامعه است.
░▒▓ نقشها و توزیع اجتماعی معرفت
▬ «فرد، بر حسب نقشهایی که ایفا میکند، وارد حوزههای خاص معرفتی میشود که در جامعه عینیت یافته است»؛ «قاضیبودن مستلزم شناخت ارزشها و طرز تلقیهایی است که برای هر قاضی مناسب فرض میشوند»؛ این، همان «معرفت خاص» است که قبلاً بحث آن رفت.
▬ «آدمی، باید به درون لایههای ادراکی و، حتی، عاطفی گوناگون مجموعه معرفتی که مستقیم و نامستقیم، با ایفای این نقش تناسب دارد راه یابد».
▬ توزیع اجتماعی معرفت: ۱) معرفت عمومی، ۲) معرفت خاص (هر کس، بر حسب نقش خود از این معرفت بهرهمند میشوند).
▬ نتیجه توزیع معرفت خاص، تقسیم کار است؛ «به شرط انباشت تاریخی معرفت در یک جامعه، میتوانیم بپذیریم که به سبب تقسیم کار، معرفت خاص مربوط به نقش به میزانی سریعتر از معرفت عمومی و قابل حصول برای همگان پیش خواهد رفت».
▬ «متخصصان، به صورت مدیران بخشهایی از اندوخته معرفتی که از لحاظ اجتماعی به آنان تخصیص یافتهاند درمیآیند». و البته،...
▬ و البته، «یک بخش مهم معرفت مربوط به همگان، همانا تیپشناسی متخصصان است».
مآخذ:...
هو العلیم