برداشت از علیرضا کیانی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ هرودوت (زاده ۴۸۴ - مرگ ۴۲۵ پیش از میلاد) که با سپاه یونان به ایران و بینالنهرین آمده، در گزارش خود از اوضاع پوشش ایرانیها و بابلیها به موارد تامل برانگیزی اشاره کرده است.
▬ بنا به نوشته وی لباس بابلیها یک جامه کتانی بوده که تا پای ایشان میرسید، روی آن هم جامه دیگری بوده پشمی، افزون بر آن ردای کوتاه سپید که روی خود میانداختند. او مینویسد: کفشهای ایشان گونه عجیبی است و با کفشهای «بوتیها» بیشباهت نیست. موی سر ایشان بلند است و عمامه بر سر دارند و تمام بدن خود را با عطرها خوشبو میسازند. هر کسی مُهری به همراه دارد و همچنین، عصایی دستی که سر آن به شکل سیب، یا گل سرخ، سوسن، عقاب یا شبیه به اینها است، زیرا، نزد ایشان مرسوم نیست که عصا بدون زینت باشد. در مورد رسوم ایشان اکنون، شرح خواهم داد: هر سال یک بار در هر دهکده تمام دختران را که پا به سن ازدواج گذاشتهاند در یک جا گردهم میآورند، مردها دور ایشان حلقه وار میایستند، سپس، شخصی نام یک یکِ دختران را میبرد و آنها را برای فروش عرضه میدارد.
▬ وی از وجیهترین دختران آغاز میکند، وقتی که او را به بهای گرانی خریدند، سپس، نام دیگر دختران خوانده میشود. تمام اینها برای ازدواج فروخته میشوند، بابلیهای ثروتمند که قصد ازدواج دارند برای تصاحب دختران زیبا با هم رقابت میکنند، در صورتی که اشخاص بیچارهای که در جست و جوی همسر برای خود هستند و در وجاهت زن اصراری ندارند. دختران خانه دار را با کابین قلیل میبرند چون عادت بر این جاری بود پس از آنکه جارچی نامهای تمام دختران زیبا را خواند، باید زشتترین ایشان را هم نام ببرد و او را به مردانی عرضه بدارد و بگوید چه کسی حاضر است او را با کابین قلیل بگیرد؟ مردی که حاضر بود با پول کمی همسر اختیار کند، او را به وی میدادند... کابینها از پولی که برای دختران زیبا داده شده بود فراهم میشد، بنا بر این، از پول زیباترین دخترها کابین زشتترین را فراهم میکردند و کسی نمیتوانست دختر خود را به هر کس که دلش خواست بدهد. همچنین، هیچ کس قادر نبود دختری را که خریده بود ببرد بدون آنکه مسلم شده باشد که واقعاً میخواسته است او را زن خویش کند، ولی، اگر اتفاقا چنان پیش میآمد که ایشان با هم سازگار نشدند ممکن بود پول را پس بدهد. هر کس میل داشت میتوانست از دهات دوردست بیاید و در خرید دختران شرکت کند. این از بهترین رسوم ایشان بود، ولی، اکنون، دیگر معمول نیست و به تازگی نقشه به کل متفاوتی برای جلوگیری از اجحاف نسبت به دختران خود اختیار کردهاند تا مانع شوند که آنها را از اقوام و خانه جدا کرده و به شهرهای دور ببرند.
▬ پس از رسم نخست که در بالا آمد، این، یکی نیز عاقلانهترین رسوم ایشان است: آنها پزشک ندارند، ولی، هر گاه کسی ناخوش میشود او را در میدان شهر میخوابانند و عابرین جلو میآیند و اگر خودشان آن بیماری را داشته، یا اطلاع داشته باشند کسی به آن مبتلا بوده، دارویی به او تجویز میکنند و هرچه را که مایه شفای خودشان شده بود، یا دوای درد کسی را میشناختند بر زبان میآورند و هیچ کس حق ندارد که از کنار مرد ناخوشی بگذرد بدون آنکه درد و ناخوشی او را پرسیده باشد. ایشان مردگان خود را دفن میکنند و مانند مصریان آداب ترحیم دارند.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم